eitaa logo
کانال تقی متقی
259 دنبال‌کننده
428 عکس
44 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال شخصی من
«بهار، پاییز» تو آمدی بهار آمد؛ تو رفتی پاییز نرفت!
هدایت شده از کانال شخصی من
«کوتاه نوشت» میل به خودنمایی با سرشت زن عجین شده است؛ ...و خودنمایان برای دیگران زندگی می کنند نه برای خود!
هدایت شده از کانال شخصی من
. "و حالا آن درخت، افسوس!" نهالی بود در جنگل نهالی کوچک و زیبا و جنگل در نگاه او شبیه قصر رویاها درختانش همه حامی گیاهانش همه پابوس گل سرخش به کف شمع و گل زردش به کف فانوس نوای باد در گوشش طنین چهچه بلبل مشامش تازه هر لحظه به بوی مهربان گل رها از هر چه نامردی جدا از کینه و نیرنگ دلش چون آب در نرمی اگر چه ریشه اش در سنگ شب و روزش به خوشحالی گذشت و شد درختی راست و از جمع درختان سر همان گونه که خود می خواست * ...و حالا آن درخت، افسوس! که می ترسید از پاییز شده یک تختخواب نرم شده یک صندلی، یک میز.
هدایت شده از کانال شخصی من
«انار ترک خورده» وقتی می خندی انار ترک خورده بر شاخه را می مانی؛ کاش سیب سرخی بودی من گازت می زدم!
هدایت شده از کانال شخصی من
«کوتاه نوشت» هر جا دوست داری برو و هر جا می خواهی بمان، اما بدان هیچ جا «وطن» ات نمی شود.
هدایت شده از کانال شخصی من
شعر نوجوان: «خیره در سکوت» خش خش برگ آرمید چک چک باران رسید روی زمین سرد شد باز زمستان رسید باد در انداخته غلغله ای در فضا می گذرد تند و تیز مثل قطاری رها باز هم افتاده اند سرو و چنار از نفس لال شده مرغ عشق غم زده کنج قفس باغ به ویرانی اش خیره شده در سکوت یخ زده دست انار مثل درختان توت از دهن افتاده است چایی گرم هوس مثل زمستان مباد سرد، دل هیچ کس!
هدایت شده از کانال شخصی من
شعر کودک: «آهای برف!» آهای برف! آهای برف! برف سفید و زیبا! چه خوشگلی، چه نازی وقتی میای به دنیا! آروم آروم می شینی رو فرش دشت و صحرا سفید می شه دوباره با تو تموم دنیا رو شاخه ها می سازی هزار هزار تا لونه واسه کلاغ پر حرف واسه گل و جوونه به خواب میرن دوباره گل های باغ و بیشه تا که بهار زیبا نوک بزنه به شیشه یواش یواش پا میشن با گرمای بهاری آب میشه از خجالت آتیش توو بخاری. @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» هنوز هم مرددم؛ آیا ما زمان را تلف می کنیم یا زمان ما را؟! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
"زیر تازیانه های باد" "قد کشید و سبز شد مثل یک درخت ایستاد و خم نشد از هجوم بادهای سخت؛ گر چه دست های مهربان او پناه بود یاکریم های کوچک گرسنه را آه، پس چرا خزان نیامده فسرد دست های سبز او چرا؟! گر چه آن درخت استوار زیر تازیانه های باد بود بازوان مرمرین او کبود جز تو ای خدا؛ خدای فاطمه! هیچ کس ز دردهای بی شمار او با خبر نبود" گفت و زار زد علی (ع). اینک آن درخت آن انیس روزهای سخت برنهاده پلک های خسته را به هم و شب و علی(ع) سياهپوش سر نهاده اند روی زانوان غم. این طرف نشسته اند و زار می زنند کودکان داغدار فاطمه (س)؛ آن طرف ز هوش رفته اند گوییا یک به یک فرشتگان همه! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
"هوای ماتم" واژه واژه واژه شعر من در هوای ماتمت نشسته است؛ پهلوی شما شکسته است! @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» دلی که در وادی حق گم شده، حقا که به سرمنزل مقصود رسیده است! @taghimottaghi40
"نشانه" از حضرت حق نشانه دارد؛ کرمی که تنیده تار سختی؛ برگی که می افتد از درختی! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
شعر کودک: «سردار دل ها» او قهرمان جنگ ها بود قلبی بزرگ و مهربان داشت چون کوه، سخت و پای برجا در سینه اش آتشفشان داشت تاریخ، مانندش ندیده آن سوتر از جغرافیا بود لبنان، فلسطین، شام، ایران در حیرتم؛ اهل کجا بود؟! با دشمن خونخوار، عمری در جبهه های جنگ، جنگید در غربت شام و فلسطین با داعش دلسنگ جنگید خود را فدای راه حق کرد تا آنکه شد سردار دل ها از او گرفته زیور امروز «فرماندهی» در کشور ما در سینه ی آزاد مردان دارد حضوری سبز دایم پاینده می ماند همیشه نام و مرام «حاج قاسم». @taghimottaghi40
«ققنوس سوخته» (برای سردار دل ها؛ شهید حاج قاسم سلیمانی) سلیمان نامش شیاطین را به بند می کشید چشمانش معبدی که ابرها در آن نماز باران برپا می کردند سینه اش قرآنی گشوده بر آیات «صبر» و «جهاد» بود کوه ها و دره ها زیر سایه بلندش می غنودند همت اش آسمان را به زیر می کشید پرچم بود بر دوش زیارتگاه های زمین لبخندش اضطراب را بر دامن آرامش می نشاند گام های مستحکمش انحراف را به صراط مستقیم می کشاند نگاه گیرایش گریبان افق های دور را می گرفت و به خود می کشید ابهت اش دل های دوستان و دشمنان را پر و خالی می کرد مهربانی اش سرپناه مذاهب بود و آغوش گشوده اش بهشت موعود ادیان تبسم اش گلفروش شهر شادی ها بود پر و بال جغد اندوه را کنده در چاردیواری تنگ دلش خانه نشین کرده بود «عشق» را مراد و «ولایت» را مرید بود سخن اش پیام آور مهربانی بود بر صفحه شطرنج سیاست اراده اش سنگ را آب می کرد و آب را سنگ تعبیر حماسه رستم بود در شاهنامه ای به طول تاریخ و عرض جغرافیا تیری که از چله کمانش جهید مرز ایران و توران را درنوردید و روز «کاخ سفید» را سیاه کرد سرنیزه بصیرت اش خرقه فریب و دغل را درید برق یقین اش دامن شک را به آتش کشید «مقاومت» را امید و رهایی را نوید بود تکاپوی مدامش خستگی را رسوا و ناله های شبانه اش شب را شیدا کرده بود افسار ابن لبون فتنه را گرفت و آرام، رامش کرد عمری نشست پشت در آتش گرفته علی(ع) و چونان دل زهرای مرضیه (س) سوخت، سوخت، سوخت... ... و حالا پژواک نامش زبانزد کوه ها و دره ها زبانزد دشت های عراق و شام و فلسطین و یمن زبانزد بادها و طوفان ها زبانزد کودکان امروز و فرداست⤵️
هدایت شده از کانال شخصی من
و ذکر جمیل اش به سان قاصدکی که از مشت بهار رها شود پیام صلح و رهایی را در جای جای خاک می پراکند. آه، چقدر دلتنگ توام! نازنین پرنده عاشق! ققنوس سوخته! دی ۱۴۰۱ @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
«کوتاه نوشت» شمع شب افروز باش؛ پروانه ها شیفته ات می شوند!
هدایت شده از کانال شخصی من
"کرم ابریشم " مرحبا ای کرم ابریشم تبار! وه چه زیبا بافتی زندان خود را تار تار؛ باز می گویند:آقا نیست کار! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
در هوای انتظار: «کلید شکسته» بی تو کلید شکسته ای بیش نیستیم؛ نه قفلی می گشاییم نه گرهی از کار خود. @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
طنز: مولانا: «آن یار نکوی من بگرفت گلوی من گفتا که چه می خواهی؟» گفتم: یقه ام ول کن! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
«کوتاه نوشت» چه قیامتی خواهد بود، اگر در قیامت هزار امیر داشته باشی و یک "امیر مومنان" نداشته باشی! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
«کاش بیایی» (در هوای انتظار) بغض های کهنه در گلوی مان؛ گلایه های تازه بر زبان مان؛ نامه های برگشت خورده در دست های مان مانده است؛ کاش بیایی! بشنوی! بخوانی! @taghimottaghi40
هدایت شده از کانال شخصی من
«بیابان» بیابان در نگاهم دلی روشن و چشمی باز دارد؛ شب و روز خدا را می شمارد.
هدایت شده از کانال شخصی من
"سوره ی مهر" (شعر نوجوان) به مناسبت روز مادر یاد تو گل کرد در دل و جانم شاد و شکوفاست با تو جهانم همنفس ابر! در شب باران در تو شکفته روح بهاران از تو گرفته دامن احساس عطر گل سرخ بوی گل یاس کوه تر از کوه! در شب اندوه صبر و سکوتت رشک دل کوه شهد و شکر چیست؟ خنده ی نابت زهر جگر سوز قهر و عتابت* ماه ندارد جلوه ی ماهت نور دل ماست برق نگاهت سوره ی مهری آیه ی ایثار ای همه ی عشق در تو پدیدار! ------------------------------------- *- خشم؛ سرزنش. (س) @taghimottaghi40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال شخصی من
. «کوتاه نوشت» آشکارترین زیان آن است که تو زحمت بکشی و حاصل زحمتت را دیگران ببرند؛ براستی آیا حکایت تو و وارث غیر از این است؟!