«چاه شب»
ماه
در راه
مانده است؛
شب، سر در چاه دارد!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
.
«اشک، نام دیگر توست!»
(برای سرور شهیدان عالم، حضرت اباعبدالله الحسین(ع))
تو را غریبانه کشتند؛
تو را غریبانه در خشکی
بر شن های داغ
تشنه...
تیغ ها اشک ریختند
نیزه ها
سنگ ها
کشندگان ...
اشک ها دریا شد
موج زد
موج زد
موج زد
تیغ ها را در خود فرو برد
نیزه ها را
سنگ ها را
کشندگان را...
و چنین شد که گفتی:
«حسین کشته اشک هاست»؛
و اشک شرافت یافت
مقدس شد
سیل شد
سنگین شد...
نظام زندگی را به هم ریخت
ترازوها را شکست
در قاموس ها نشست
و نام دیگر حسین(ع) شد.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
شعر خردسال:
«شبیه قند و قندون»
سلام به قدقداجون
سلام به جوجه ی ناز
سلام به بچه گربه
که داره شوق پرواز
سلام به گل، به باغچه
سلام به شاپرک ها
سلام به کفشدوزک
سلام به قاصدک ها
الهی باشید همه
شیرین و شاد و خندون
کنار هم بمونید
شبیه قند و قندون.
#شعر_کودک_و_نوجوان
#ادبیات_کودک
#شعر_کودک
#شعر_خردسال
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«صور زندگی»
زندگی
دو صورت بیشتر ندارد:
یا لیلی در آن
مجنون را دیوانه می کند
یا مجنون، لیلی را؛
در هر صورت
دیوانه خانه ای است جهان!
#شعر_امروز
#کوتاه_سروده_ها
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«فراموشی»
می گویند:
فراموشش کن!
می گویم:
مرگم باد
که زندگی را فراموش کنم!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«مثل ماه»
روز، نه
شب بیرون بیا
- مثل ماه -
تا هر چه ماه را
از یاد ببرند!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
"خط خورشید"
برای امام مجتبی (ع)
چه قدر خوب و مهربان بودی
حرف های تو طعم خرما داشت
باغ سرسبز سینه ات آقا!
نخل هایی بلند بالا داشت
روز و شب عطر مهربانی تو
در تمام مدینه می پیچید
در نگاه یتیم ها حتی
تا تو بودی، غمی نمی پیچید
رفتی اما تو را نفهمیدند
جمع یاران مهربان حتی
بیکران بودی و نگنجیدی
در دل آسمانیان حتی
گر چه تنهاتر از پدر بودی
به خدا خوب امتحان دادی
پس زدی پرده سیاهی را
خط خورشید را نشان دادی.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
در هوای انتظار:
«روح الفبا»
ای روح الفبا!
می ترسم
هنوز از تو نگفته
کلمات تمام شوند.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«عشق»
عشق
یا ویرانگر است
مثل زلزله؛
یا سازنده
مثل لانه سازی دو پرستو
در کنج دنج یک خانه.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«کوتاه نوشت»
گاه تلاش صد ساله برای «خوشنامی» کم است و فرصت یک روزه برای «بدنامی» زیاد!
#هروله_واژه_ها
#جملات_قصار
#کوتاه_نوشت
#زیبا_نوشت
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«رستمی باید»
رخش باد
افسار گسیخته
شیهه کشان
در دشت می دود؛
رستمی باید و
کمندی شاید!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
.
«وقتی دلت برای خدا تنگ می شود»
پاییز نیز فصل دل انگیزی است
وقتی که باد
برگ می افشاند از درخت؛
وقتی که برگ
بال به پرواز می دهد؛
وقتی درخت
در دلش آهنگ زندگی است.
پاییز نیز
فصل دل انگیزی است
وقتی نگاهت
از جنس تازگی
از جنس یک بهار تماشاست.
وقتی صدای ساده گنجشک های باغ
در غربت غروب
زیباترین قنوت درختان است
باور کنیم
فصل دل انگیزی است
وقتی دلت برای خدا تنگ می شود.
#شعر_نوجوان
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
"کرامات"
از کرامات پاییز یک چشمه اش این:
باغ ها با کلاغان هماغوش؛
ابرها کوزه ی آب بر دوش.
#تقی_متقی
@ taghimottaghi40
«هاله اندوه»
در دفترم نوشتم پرنده
صدای آوازش
در گوشم پیچید؛
در دفترم نوشتم بهار
درخت های عریان پشت پنجره
به شکوفه نشستند؛
نوشتم شادی
کوچه پر از ساز و آواز شد؛
نوشتم قلم
هاله ای از اندوه بر دفترم خیمه زد
و ابری شد و گریه سر داد!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
برشی از یک مثنوی:
«نافه ی مشک»
«در مدح رسول مهربانی(ص) و هفته وحدت»
...شب و ماه بود و حرا بود و تو
شروع شب ماجرا بود و تو
رسیدی؛ عبای رسالت به بر
خبر داشتی از خدا و بشر
خداوند خواندت بشیر و نذیر
بشر را به راه خدا دست گیر
چراغ شب افروز امت شدی
عنایت نشین کرامت شدی
ادب، سرنهاده به دامان تو
خرد، ایستاده به فرمان تو
شفاعت به چشمت نظر دوخته
ز سرچشمه ات رحمت آموخته
طبیب النفوس و عزیزالوجود
و آیینه ی لطف رب ودود
شکوه شکرخنده ی بامداد
تبسم فروش مه و ابر و باد
صبوری، ز حلمت نشان یافته
تحمل، ز تاب تو برتافته
جوانمرد دنیا و دین تیغ تو
ظفر، آب خورده ست از میغ تو
نظر کرده ی جبرییل امین
رسول خدای ملک آفرین
سرآغاز هر خیر و خوبی که هست
سرانجام تقدیر بالا و پست
نیاید ز ما زو به جز پیروی
کز این پیروی پشت ما شد قوی
ز ناکس چرا چوب منت خوریم
به وحدت ز هر امتی برتریم
به توحید خوانده خدا و رسول
بخوانیم هم؛ بلکه افتد قبول
مدم ای برادر! به نیران فرق
که گرمی نماند به خورشید شرق
به غرب این قدر میل کردن خطاست
به حق تکیه کن؛ زانکه اینت سزاست
کلام رسول امین است این
ز ما بر رسول امین، آفرین!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«کوتاه نوشت»
خوشا به حال آنان که با چشمان بسته می بینند و با بال های شکسته، پرواز می کنند!
#زیبا_نوشت
#کوتاه_نوشت
#جملات_قصار
#هروله_واژه_ها
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«آخرین گلوله»
(به ملت مظلوم فلسطین)
دژخیم!
آخرین گلوله ات را نیز
شلیک کن؛
تفنگت سبک تر می شود
خودت سبک تر می شوی
زمین سبک تر می شود
وقتی انسانی از سرشانه هایش
به زیر می افتد؛
ما به جز همین گلوله
که در سینه جا خوش می کند
چه وزنی داشته ایم؟!
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
"فریاد"
گر نشد قسمت که چون غزه
توی متن ماجرا باشیم
دست کم با یک جهان فریاد
با فلسطین همصدا باشیم.
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«آی آدم ها!»
کودکان غزه را کشتند
پیش چشم مردم دنیا
کاش نیما بود و می فرمود:
با شمایم آی آدم ها!
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#مقاومت_فلسطین
#حماس
#جهاد_اسلامی
#گردان_های_قسام
#قدس
#مسجد_الاقصی
#شعرک
#تقی_متقی
@taghimottaghi40
«باور کنید من سنگ نیستم»
دیگر حتی بهانه ای برای گریه نمانده است؛ حرفی برای آه، بغضی برای ناله های غریبی. چشمه های خشکیده چشمم را از حسرت کدام باران نباریده سیراب کنم؟ به عصای دست کدام واژه مهربان بیاویزم؟ قامت شکسته ام را به امیدِ امدادِ کدام عماد، عمود نگه دارم؟ من آتش گرفته ام، می شنوید؟ من ویران شده ام، می بینید؟
این جا نه دیواری پناهگاه است و نه سنگی سد راه، آوار آوار نامردمی و خروار خروار قساوت بر سرم فرود آمده است.
فریادهای خاموشم را طوفان به محاصره گرفته و اشک های فراموشم را سیل خون به مفاخره.
جسمم در پنجه های زمختِ آهن و سیمان مچاله و روحم در شبِ ناگزیر هزار کابوسِ خوابگرد، استحاله شده است.
غیرت مردانم را در «قلقیلیا» به آتش کشیدند و جَنینِ زنانم را در «جِنین» سر بریدند.
در «طولْکَرْم» همه چیز به شبی بی انتها پیوند خورده و رؤیای «الخلیل» در هیاهوی هزار کابوسِ سیاه، گم شده است.
این گُرازهای کور و کر که آسمان دنیا را به بوی تعفن خود آلوده اند در اردوگاه ها جمجمه جوانانم را بر سنگفرش خیابان ها پاشیده اند و گیسوان دخترکان معصومم را به دست بادهای هرزه سپرده اند.
اینک من در میادین سوخته سرزمینم بی جوشن و بی سلاح، چرخ می زنم و یا هو می کشم و گلوله ها گرداگردم جشن گلریزان گرفته اند.
باور کنید این جا همه چیز برای کشتنم دست به دست هم داده اند؛ از جنگنده های تا بن دندان مسلّح تا سقف ها و دیوارهای نا مطمئن، از ژست های سردمداران فریبکار تا قطعنامه های بی پشتوانه سازمان ملل.
اما با این همه من هنوز زنده ام؛ بی آب، بی غذا، بی شام، بی چراغ، بی دریچه ای به فرداهای روشن.
ادامه👇