eitaa logo
📌 تقویم شیعه 📜
349 دنبال‌کننده
8 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🌱 ﷽ 🌱 ✨اینجا سعی داریم وقـايـع تاریخی مرتـبـط با زندگانی معصومین علیهم‌السلام رو کاملاً مستند و معتبر ارائه بدیم. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات شما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🎈 مرگ عبدالملك مروان در سال ۸۶ ه.ق عبدالملك بن مروان سفاك بخيل، در دمشق به هلاكت رسيد. اين در حالى بود كه ۲۱ سال و ۶ ماه خلافت را غصب كرده بود. او پيش از سلطنت پيوسته ملازمت مسجد را داشت و تلاوت قرآن مى نمود و او را حمامة المسجد مى گفتند! وقتى خبر سلطنت به او رسيد قرآن را بر هم نهاد و گفت: «سلام عليك هذا فراق بينى و بينك»: «خداحافظ، اين آغاز جدائى بين من و توست».!! بيمارى او كه سخت شد طبيب گفت: اگر آب بخورد مى ميرد. ولى تشنگى بر او غالب شد و از پسرش وليد آب طلبيد. او گفت: اگر آب بياشامى خواهى مرد! عبدالملك به دخترش التماس كرد كه آب بدهد، اما وليد پسرش مانع شد. عبدالملك گفت: بگذار به من آب بدهند، وگرنه تو را از وليعهدى خلع مى‌كنم، وليد اجازه داد و عبدالملك آب خورد و مرد. از بزرگترين جنايات او به شهادت رساندن امام زين العابدين عليه السّلام و مسلط كردن حجاج ثقفى بر شيعيان أمير المؤمنين عليه السّلام بود. 📚 تتمة المنتهى: ص ۱٠۵-١٠۶ 🆔 @TaghvimShia1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
١. 🏴 جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (ع) در چنين روزی در سال ۳ ه.ق در روز جنگ احد، حضرت سيّد الشّهداء و ۶۹ نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند. در اين جنگ مسلمانان هزار نفر بودند كه به نوشته عده‌اى سيصد نفر در بين راه برگشتند، و براى جنگ ۷۰۰ نفر باقى ماند. كفار ۳۰۰۰ نفر بودند، و ۲۰۰۰ نفر و ۴۰۰۰ نفر و ۵۰۰۰ نفر هم گفته‌اند. تعداد كشته‌هاى كفار ۲۲ يا ۲۳ يا ۲۸ نفر، و تعداد شهدا ۷۰ نفر بود. در اين روز دندان و پيشانى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را شكستند. 🔹 فداكارى‌هاى اميرالمؤمنين (ع) در احد: در اين روز بر اثر فداكاریها و شجاعتهائى كه أمير المؤمنين عليه السّلام در دفاع از وجود شريف خاتم الانبياء صلّى اللَّه عليه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زيادى بر بدن مباركش رسيد. اين در حالى بود كه ديگران فرار كرده بودند، و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: يا على، آيا مى شنوى كه از آسمان مدح تو را مى‌كنند. يكى از ملائكه به نام رضوان مى‌گويد: «لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على». أمير المؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: از خوشحالى گريستم و خداوند سبحان را بر اين نعمت حمد كردم. در اين جنگ پيروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى كه به تعقيب دشمن رفتند و ميدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنائم شدند و اكثر نگهبانان مخالفت دستور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمودند، و محل نگهبانى خود را رها كردند و مانند بقيه مشغول جمع غنائم شدند. خالد بن وليد كه از سردسته هاى كفار در اين جنگ بود از همان قسمت با كفار حمله كردند. تعداد اندكى از نگهبانان دره كه نرفته بودند شهيد شدند و كفار از پشت سر به مسلمانان حمله كردند. فراريان كفار هم تا اين وضع را ديدند بازگشتند و حمله به مسلمين شدّت گرفت. جراحتهاى فراوانى بر بدن مبارك پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رسيد و شيطان فرياد بر آورد كه محمّد كشته شده است! مسلمانان با شنيدن اين ندا فرار كردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارك پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله محافظت مى كردند كه عبارت بودند از امير المؤمنين عليه السّلام و ابودجانه كه شهيد شد و زنى به نام نسيبه و انس بن نضر كه تازه از مدينه رسيده بود. 🔸 ابوبكر و عمر در جنگ احد: عمر بن خطاب میگويد: در احد با پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بيعت كرده بوديم بر اينكه كسى فرار نكند، و هر كس از ما كه فرار كند ضال و گمراه است، و هر كس از ما كشته شود شهيد است. احمد بن حنبل میگويد: ابوبكر و عمر در اين جنگ فرار كردند. هنگامى كه أمير المؤمنين عليه السّلام در تعقيب فراریها بود، عمر در حالى كه اشك چشمانش را پاك مى كرد برگشت و به أمير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: مرا ببخشيد! أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «آيا تو نبودى كه صدا زدى: محمّد كشته شده است، به دين قبلى خود برگرديد؟! عمر گفت: اين كلام را ابوبكر گفته است! در اينجا بود كه اين آيه نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا» (کسانی که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت!) (آل عمران، ۱۵۵) امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: در جنگ احد أمير المؤمنين عليه السّلام در حال دفاع از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بودند، و ديگر اصحاب فرار مى كردند. آن حضرت همچون شير غضبناك از قفاى گريختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسيد كه به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده‌اى ديگر به سرعت فرار مى كردند. حضرت فرياد بر آورد: اى جماعت، بيعت شكستيد و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را تنها گذاشتيد و به سوى جهنّم مى گريزيد؟ عمر بن خطاب میگويد: على را ديدم یا شمشير پهنى كه مرگ از آن مى چكيد و چشمانش از خشم مانند دو قدح خون بود، يا مانند دو كاسه روغنى كه آتش در او افروخته باشند مى درخشيد، و فهميدم كه اگر به ما برسد به يك حمله ما را خواهد كشت. اين بود كه جلو رفتم و عرض كردم: «يا اباالحسن، تو را به خدا سوگند مى دهم كه دست از ما بردارى، كه عرب را عادت است كه گاهى مى گريزد و گاهى حمله مى كند. زمانى كه حمله مى كند تلافى گريختن را مى نمايد». پس آن حضرت ما را رها كرد، و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد كه تاكنون از دلم خارج نشده است. در اين جنگ بر بدن مبارك أمير المؤمنين عليه السّلام هنگام حمايت از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ۹۰ جراحت بر صورت، سر، سينه، شكم، دست و پاى مبارك رسيد. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: «يا محمّد، به خدا قسم اين عمل على بن ابى طالب مواسات (غمخواری و یاریگری) است». پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «اين بدان جهت است كه من از اويم و او از من است. جبرئيل عرض كرد: و من از شما دو بزرگوارم». 🔺
🔻 ٢. 🔹 بانوئى به نام نسيبه در جنگ احد: در اين روز يكى از كسانى كه جانفشانى كرد فرار نكرد، بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانوئى به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او امّ عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مشك آبى به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مى نمود. هنگامى كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند، مشك را به كنارى انداخت و خود را پيش روى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سپر كرد، به گونه‌اى كه جراحات زيادى بر او وارد شد، كه مداواى يكى از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت. اين زن فداكار دست به شمشير برد، و چنان ضربه‌اى بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را داشت زد كه او فرار كرد. عبداللَّه فرزند نسيبه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمود و او قبول كرد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به نسيبه فرمود: «بارك اللَّه عليك يا نسيبه». در اين حال پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ديد يكى از مهاجرين فرار مى كند در حالى كه سپرش را به پشتش بسته است. آن حضرت فرمودند: «اى صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنّم برو». سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: «سپر او را بردار». او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: «مقام نسيبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است، چه اينكه آنان فرار كردند». 🔘 شهادت حضرت حمزه (ع): در اين روز جناب حمزة بن عبدالمطلب عليه السّلام عموى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به شهادت رسيد. آن حضرت برادر رضاعى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند. آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان كشته شد. هند به خاطر كشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را داشت، ولى كفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود كه او وحشى را با وعده هائى به كشتن پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله يا على مرتضى عليه السّلام و يا حمزه تحريك كرد. وحشى گفت: «از كشتن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و پسر عمويش على عليه السّلام عاجزم، ولى براى كشتن حمزه كمين مى كنم». او در ميدان جنگ با نيزه‌اى بر سينه و يا شكم مبارك آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد كرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشكافد و جگر مبارك آن حضرت را بيرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش كارگر نشد. همچنين هند با خنجرى گوشها، بينى و... آن حضرت را جدا كرد و به گردن انداخت. پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه حمزه را با آن وضع ديدند، گريستند و عباى مبارك را روى او كشيدند كه خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند: «يا عم رسول اللَّه و اسداللَّه و اسد رسوله... يا فاعل الخيرات، كاشف الكربات...». أمير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهماالسّلام و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند. پيامبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بر بدن مبارك او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال كه معاويه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فوراً خون جارى شد! حضرت رضا عليه السّلام به نقل از رسول خدا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «بهترين برادران من على عليه السّلام و بهترين عموهاى من حمزه است. 📚 بحار الأنوار: ج١۵، ص٢٨١ و ج٢٠، ص١٨ و ۵٣-۵۵؛ عيون اخبار الرضا عليه السّلام: ج۲، ص۶۱؛ اثبات الهداة: ج۲، ص ۳۶۴-۳۶۵ 🆔 @TaghvimShia1
. ♦️ رد الشمس در اين روز بازگشت خورشيد براى أمير المؤمنين عليه السّلام به وقوع پيوسته است. لازم به يادآورى است كه رد الشمس براى أمير المؤمنين عليه السّلام دو بار اتفاق افتاده است: يكى در زمان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در نزديكى مسجد قبا، و ديگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمين بابل در نزديكى حلّه. علاّمه امينى رحمة اللَّه به تفصيل احاديث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنين كسانى را كه در باره رد الشمس كتاب تأليف كرده‌اند در الغدير بيان فرموده است. 📚 الغدير: ج۳، ص ۱۸۳-۲۰۴؛ فيض العلام: ص٧۶ و۲۰۱ 🆔 @TaghvimShia1
. 🏴 وفات حضرت عبدالعظيم (ع) در سال ۲۵۲ يا ۲۵۵ ه.ق حضرت ابوالقاسم عبد العظيم حسنى فرزند عبداللَّه بن على بن حسن بن زيد بن على بن ابى طالب عليه السّلام وفات يافته است. ايشان از مشاهير علما و از ثقات و فضلاى محدثين است كه در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى عليهماالسّلام روايت نقل كرده است. كتاب خطب أمير المؤمنين عليه السّلام و كتاب اليوم و الليله از آثار آن بزرگوار است. جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقائدش خدمت امام زمانش حضرت هادى عليه السّلام و تأييد آن حضرت درباره آنها به وضوح پيداست. ايشان به طور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه يكى از شيعيان زندگى مى كرد. تا هنگام وفات كسى متوجه نشد آن بزرگوار كيست، تا اينكه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته‌اى در لباس او يافتند كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود. مرقد مطهرش در شهر رى مشهور است. پدر آن حضرت عبداللَّه مشهور به «عبداللَّه قافه» است. «قافه» نام مكانى بود كه جناب عبداللَّه از طرف پدر بزرگوارش جناب حسن بن زيد حاكم آنجا بود. همسر حضرت عبدالعظيم، خديجه دختر قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب عليه السّلام است. بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خديجه همسر حضرت عبد العظيم مى‌دانند. دختر آن حضرت سلمى است كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام او را به عقد محمّد بن ابراهيم بن ابراهيم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب عليه السّلام در آورد و ثمره اين ازدواج سه پسر به نامهاى عبداللَّه و حسن و احمد بود. 📚 مراقد المعارف: ج ۲، ص۵٢ و۵۴؛ رياحين الشريعة: ج۴، ص۱۹۷ و٣٣٢ 🆔 @TaghvimShia1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⚔️ جنگ خندق در اين روز در سال ۵ ه.ق غزوه خندق (احزاب) و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست أمير المؤمنين عليه السّلام به وقوع پيوست، و اين جنگ در زمستان به وقوع پيوست. در اين جنگ مسلمانان تعداد مسلمانان ۳۰۰۰ نفر و تعداد شهداى مسلمانان ۶ نفر بود. تعداد كفار ۱۰۰۰۰ نفر بود ولى تعداد مقتولين كفار ذكر نشده است. در اين جنگ مسلمانان داخل مدينه در اطراف شهر خندقى كندند. در اثناى اين كار منافقين جسارتها به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبيد ولى كسى جرأت نكرد. عمر بن خطاب از شجاعتهاى عمرو سخن گفت، و در مردم ايجاد ترس كرد. عبد الرحمن بن عوف گفت: «اگر عمرو بر ما چيره شود همه ما را خواهد كشت. بهترين راه اين است كه محمّد را دست بسته تحويل آنها دهيم»!! در چنين شرائطى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا دوستى هست كه شر اين دشمن را كفايت كند؟ آقا و مولايمان اسد اللَّه الغالب على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود: من به مبارزه او مى روم. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سكوت كردند، و تا سه بار اين كلام را فرمودند، و هر سه بار امير المؤمنين عليه السّلام براى مبارزه اعلام آمادگى نمودند. آخر الامر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اجازه فرمودند و أمير المؤمنين عليه السّلام حركت كردند. در اين هنگام پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «برز الايمان كله الى الشرك كله». بعد از آن كه عمرو بن عبدود اسلام اختيار نكرد و دست از جنگ برنداشت، أمير المؤمنين عليه السّلام او را به يك ضربت از پا در آورد. در اين حال صداى تكبير مسلمين بلند شد و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مبارزه على بن ابى طالب صلّى اللَّه عليه السّلام در روز خندق از اعمال امت من تا روز قيامت افضل است. 📚 فيض العلام: ص ۷۶-۷۷؛ كشف الغمة: ج۱، ص۱۵۰ 🆔 @TaghvimShia1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸 دستگيرى امام كاظم عليه السّلام در اين روز هارون ملعون به مسجد النبى صلّى اللَّه عليه و آله به ظاهر براى زيارت و در حقيقت براى دستگير نمودن حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام آمد و آن حضرت را از مدينه به بغداد فرستاد. 📚 الكافى: ج۲، ص۵۰۷ 🆔 @TaghvimShia1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🏴 شهادت امام صادق (ع) امام صادق عليه السّلام در سال ۱۴۸ ه.ق در چنين روزى وفات يافت. شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودى بود كه منصور به آن حضرت خورانيد. مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و عمر شريفشان ۶۵ سال بود. دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود كه عبارتند از: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان حمار از بنى اميّه و سفّاح و منصور دوانيقى از بنى عباس. فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام، اسماعيل، عبداللَّه، محمّد ديباج، اسحاق، على عريضى (على بن جعفر مدفون در قم)، عباس، امّ فروه، اسماء، فاطمه. 📚 مناقب ابن شهر آشوب: ج۴، ص۲۸۰؛ كافى: ج۲، ص۳۷۷ 🆔 @TaghvimShia1