*#ازدواج
#عاشقانه_های_شهدا
«ازدواج به سبک شهدا»*
💍سفره عقدمان با همه سفره ها فرق داشت!به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان 📚رو دور تا دور سفره چیده بودیم!
😍← برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، می ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می خواست داشته باشه.
💠 برای مراسم هم برنج🍚 اعلا خریدیم ولی فتح الله نذاشت بارش کنیم!
می گفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم،چطوری شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدم؟!
🍚 برنج ها رو بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم.
😌❤️🍃
🌹وقتی برنج ها رو میدادیم. فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی(ره) است
📝 راوی: همسرشهید فتح الله ژیان پناه
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
*#عاشقانه_های_شهدا 🌹
عاشقانههای یک سپهبدِ شهید...🌹*
وضو میگرفت و توی کارهای خونه🏡 کمکم میکرد.
مسافرت که میرفتیم، بچهها 👧🏻👦🏻رو نگه میداشت
و میگفت: «بچه ها رو من نگه میدارم، لااقل شما هم کمی راحت باشید...»
غیر از اینها به هر بهانهای که بود برایم هدیه🎁 میخرید؛ برای روز زن، روزهای عید و ... اگر هم یادش نبود ، اولین عیدی که پیش میآمد ، هدیه🎁 می خرید و برایم می آورد...
🌺خاطرهای از زندگی امیر سپهبد شهید علی صیادشیرازی
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
*#عاشقانه_های_شهدا
#خاطرات_شهید🌹*
▫️یڪی از تفریح های ما حضور در گلزار شهدا بود؛ بین قطعہ ها قدم می زدیم و سن شهدا رو نگاه می ڪردیم ...
یڪ بار بهش گفتم: محمد ما ڪه بمیریم چون من دختر شهید هستم من رو قطعہ خانواده شهدا دفن می ڪنند اما داماد شهید رو ڪه نمی آورند! بعد هم خندیدم ...
با جدیت گفت: قبل اینڪه تو بخواهی بروی آن دنیا من بین این شهدا خوابیدم ...!
#شهید_محمد_حسین_مرادی🌷
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
*#عاشقانه_های_شهدا🌹
#همسفرتابهشت💞*
⚘هروقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک❤️ با گلهای رز🌹 درست میکرد.🤗
منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی❤️ با گل رز درست کنم..🥀
⚘یبار که از ماموریت های زیادش، خیلی ناراحت بودم، به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم، یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.🥰
⚘روز پنجشنبه بود، من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.. میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود.😍
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای، سفره که چیده شد شما بیا...😋
⚘بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده. یه گوشه سفره یه قلب ❤️با گل رز🌹 درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز 🌹گرفته ...😅
✍🏻به روایت همسر
#شهید_محمدحسین_میردوستی♥️🕊
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
تجربیات خانوم خونه
#راز_شهید
#عاشقانه_های_شهدا
#سبک_زندگی_شهدا
✨کرامت شهید علی اصغر کلاته به روایت همسرش طیبه پسوندی :✨
در سال 1378 به شدت بیمار شده بودم. 😷
بیماری گواتر داشتم و حدود 8 ماه تمام هر چه به دکتر مراجعه میکردم فایده نداشت. 😔
از این موضوع خیلی ناراحت 😔بودم. شبی با احساس ناراحتی به رختخواب رفتم و شوهرم را در نظر آوردم و به او گفتم :
شما هم که مرا فراموش کرده اید و به خواب ما نمی آیی..😢
این عبارات را با دلی شکسته و چشمانی پر از اشک 😭با همسر شهیدم مطرح کردم و بخواب رفتم.
در خواب دیدم قبر باز شد و همسرم از قبر بیرون آمد و از قبرستان به روستایی 🌳که زادگاهش بود به سبزوار آمد.
وقتی بالای سرش رفتم دیدم پلک هایش بهم میخورد.
میدانستم که او شهید شده است. در خواب به خود گفتم علی اصغر زنده است. 😳
وقتی این جمله را با خود زمزمه کردم دیدم چشمهایش را باز کرد و با من صحبت کرد و گفت :
چرا ناراحت هستی؟
بعد دستش را به گلویم کشید و گفت : ناراحت گلویت نباش.
بعد به حامد (پسرم که موقع شهادت پدرش 10 ماهه بود و آن زمان یک جوان 17 ساله)نگاهی کرد و خندید.😊
پس از لحظاتے از خواب بیدار شدم.
به ذهنم آمد که دوباره بروم و از گلویم آزمایش💉 مجددی بگیرم.
وقتی دکتر نتیجه آزمایش 📋را دید با تعجب گفت گلویت حالت طبیعی پیدا کرده و از آن پس هرچه زمان میگذشت گلویم بهتر میشد بطوریکه مصرف دارو را کاملا قطع کردم و بهبودی کامل یافت.
#خاطره_زیبا
#به_یاد_ماندنی
مسلمان بودنش فقط برای خودش نبود.سعی میکرد اعضای خانواده هم بااو همراه شوند.یکی از کارهایی که برای این همراهی طرح ریزی کرده بود صندوقچه 📦جبهه بود. هرکس غیبت میکرد یا دروغ میگفت باید مبلغی💸درون صندوق می انداخت.
پولهای💰 صندوقچه را هم گذاشته بود برای کمک به جبهه.
♥طریقه شهادت:
وقتی نیروهایش در محاصره دشمن قرار گرفتند از سه جهت تانکهای دشمن او و همرزمانش را دوره کرده بودند و راه پس، هور بود و امواج آب.
در کنار یکی از همرزمانش آنقدر به تانکهای دشمن آرپی جی زد که از گوش او خون جاری شد و سرانجام تیر یکی از تیراندازهای دشمن پیشانی او را شکافت .😔
.
شهید علی اصغر کلاته سیفری، فرمانده گردان جبار.
شهادت 6 اسفند 1362 عملیات خیبر.
مزار : 5 کیلومتری سبزوار در روستای زادگاهش کلاته سیفر .
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
#عاشقانه_های_شهدا
📝 *دلنوشته همسر محترم شهید مدافع حرم #وحید_فرهنگی_والا پس از شهادت*
شهادتت مبارک آقاییم.روسفیدم ڪردی.
سربلندم ڪردی.خودت نیومدے هنوز پیشم اما برام سربند وپرچم🏳 و گل 🌹فرستادی
همون سربندی ڪه روپیشونیت بود همون پرچمی ڪه رو تنت بودرو برام فرستادی.
خداروشکر 🤲🏻میڪنم ڪه هم تو به آرزوت رسیدی هم من،😊
یادته میگفتم بعضے از آدما حیفه ڪه به مرگ طبیعی بمیرن باید شهید بشن میگفتم وحیدم تو هم یڪی از اونایی.
افتخار آفریدی بسیجی پاسدارم 👏🏻
حالا دیگه میتونم سرمو جلو اهل بیت(ع) ورهبرے بلند ڪنم وباافتخار بگم ڪه منم همسرم رو فدای این راه ڪردم .
دعامون ڪن ڪه عاقبت بخیر بشیم.
❣نام جهادے: بِلال
متولد : ۱۳٧۰/۰٧/١۵ تبریز
شهادت : ١٣٩٦/۰٨/۱۵
مسیر تدمر به بوڪمال منطقه T2 سوریه
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f