eitaa logo
طاها
4.2هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
59.6هزار ویدیو
777 فایل
ارتباط با ادمین کانال طاها @Ya_hossein_88 @Zaherahe70
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 هتک حرمت فاطمه (س) در مسجد هنگام خواندن خطبه 🔹 هنگامی که ابوبکر خطبه فاطمه سلام الله علیها را شنید گفته‌های فاطمه (س) بر او سنگین تمام شد؛ لذا بر منبر رفت و گفت: ای مردم گوش دادن به سخن هر زن سخنگو چه معنایی دارد؟! این ادعاها و آرزوها در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله کجا بود؟ هر کسی که می‌شنود، باید بگوید و هر کسی که حاضر است، باید مطرح کند که ″او روباهی است که شاهدش دُم اوست!″ ″پرورش دهنده تمام فتنه‌ها اوست″؛ اوست که می‌گوید: ″شتر ما بعد از پیری دوباره جوان شده است″، از ضعیفان کمک می‌خواهد و از زنان یاری می‌طلبد!» 🔶 هتک حرمت فاطمه سلام الله علیها در کوچه 🔸امام کاظم علیه السلام در مناظره‌ای با مهدی عباسی در خصوص استرداد چنین می‌فرمایند: « حضرت زهرا خارج شد در حالی که نامه استرداد فدک با او بود. دومی در راه به حضرت رسید و گفت: ای دختر محمد! نوشته‌ای که با خود داری، چیست؟ 🔻فاطمه سلام الله علیها فرمود: نوشته‌ای است که اولی برایم نوشته است. 🔺دومی گفت: آن را به من نشان بده! فاطمه اِبا کرد. دومی آن نوشته را از او گرفت و در آن نگاه کرد؛ سپس در آن آب دهان انداخت و آن را پاره کرد... ⬅️ امام صادق علیه السلام درباره استرداد فدک می‌فرمایند: «دومی به حضرت صدیقه (س) گفت: نامه‌ای را که گفتی پدرت در مورد فدک نوشته است، بیاور. ❌ و بیرون آوردنِ نامه توسط حضرت، و گرفتنِ نامه توسط دومی از دست حضرت و گشودن آن نامه در مقابل قریش و مهاجرین و انصار و دیگر اعراب، و آب دهان در آن انداختن و آن را مچاله و پاره کردند و گریستن آن حضرت و رفتن به سوی قبر مبارک پیامبر صلوات الله علیه جهت استغاثه... 🔷 ضرب لگد به سینه 🔹 امام صادق علیه السلام می‌فرماید حضرت زهرا بعد از استرداد نامه فدک از اولی از نزد او خارج شد و دومی او را دید و گفت: ای دختر محمد! این چه نامه‌ای است که با خود داری؟ فرمود نامه‌ایست که اولی در مورد بازگرداندن فدک برایم نوشته است. او گفت آن را به من بده! ولی فاطمه سلام الله علیها نپذیرفت... و دومی با پایش به فاطمه (س) زد در حالی که بود! 🔹 همچنین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: بعد از ضرب لگد در کوچه بر گونه فاطمه نواخت، ایشان می‌فرماید: «دومی به مادر ما چنان سیلی زد که گویا می‌بینم که گوشواره از گوش آن حضرت افتاد. دومی نامه را از او گرفت و پاره کرد. » 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص۱۵۷ تا ۱۶۲ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع هجوم به بیت فاطمی 🔹 هتک حرمت ▪️ امام کاظم علیه السلام می‌فرماید هنگامی که زمان شهادت پیامبر صلوات الله علیه فرا رسید، انصار را فراخواند و فرمود: ای گروه انصار! زمان جدایی فرا رسید ... تا آنجا که فرمود: « همانا در خانه فاطمه در خانه من است و خانه فاطمه خانه من است؛ پس هر کسی حرمت آن را بشکند، حجاب خدا را هتک حرمت نموده! ▫️عیسی بن مستفاد می‌گوید: امام کاظم به مدت طولانی کرد و ادامه حدیث را قطع کرد و سه بار فرمود: به خدا سوگند، حجاب خدا دریده شد؛ ای ! ای !» ◾️ سلیم نقل می‌کند: فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «ای عمر! آیا از خدا پروا نداری که اینگونه می‌خواهی وارد خانه من شوی و بر منزلم هجوم آوری؟!» ◽️ دومی به قنفذ گفت: اگر خارج شد که هیچ؛ وگرنه به منزل او هجوم ببر! ◼️ یعقوبی در تاریخ خود می‌نویسد: «به اولی و دومی خبر رسید که عده‌ای از مهاجرین و انصار با علی بن ابیطالب(ع) در خانه فاطمه(س) دختر رسول خدا، اجتماع کردند؛ پس با جماعتی آمدند و به خانه هجوم آوردند. علیه‌السلام با شمشیر آخته بیرون آمد، دومی را بر زمین زد و شمشیر او را شکست. 🔳 به گزارش ابن قتیبه، دومی نزد اولی آمد و به او گفت: «آیا از این کسی که تخلف کرده است بیعت نمی‌گیری؟» ➖ اولی به قنفذ که مولای قنفذ بود گفت: برو و را بخوان! 🔳 مجدداً دومی گفت: به این کسی که از بیعت با تو تخلف کرده است، مهلت نده! ▫️بعد اولی به قنفذ گفت: برگرد به سوی او و به او بگو: خلیفه رسول الله(ص) تو را می‌خواند که با او بیعت کنی! ... سپس دومی برخاست و گروهی با او حرکت کردند تا به در خانه فاطمه(س) رسیدند. را کوبیدند. ◽️ فاطمه چون صدای آنها را شنید، با ندای بسیار بلند فرمود: ای پدر، ای رسول خدا! بعد از تو، از ابن خطاب و ابن ابی قحافه چه‌ها به سر ما آمد! ❗️ جمعی از آن گروه چون صدای و را شنیدند بازگشتند؛ در حالی که اشک می‌ریختند و نزدیک بود که دل‌هایشان از جا کنده شود و جگرهایشان پاره پاره شود. ❌ ولی با جمعی باقی ماند. آنها را از خانه بیرون کشیده او را به سوی اولی بردند و به او گفتند: کن! فرمود: اگر بیعت نکنم چه می‌کنید؟ گفتند قسم به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد! 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۶۳ تا ۱۶۷ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع هجوم به بیت فاطمی 🔹 هتک حرمت ▫️ امام صادق علیه السلام فرمودند: « از اتاق خانه خارج شد و از پشت درب حیاط، آن‌ها را مورد خطاب قرار داد و فرمود: وای بر تو ای عمر! این چه جرئتی است که بر خدا و رسولش پیدا کردی! آیا می‌خواهی نسل او را از این دنیا قطع کنی و او را از بین ببری و نور خدا را خاموش کنی؟! به خدا قسم خدا نورش را تمام می‌کند!... ای دشمن شقی این پیامبر خداست که هنوز آب غسل و کفن او خشک نشده.» 🔹 تهدید به سوزاندن خانه ▪️ سلیم بن قیس نقل می‌کند: اولی به قنفذ گفت: بازگرد به خانه علی، اگر از خانه خارج شد که هیچ؛ وگرنه بر خانه او هجوم برید و اگر از خروج برای امتناع کرد، خانه‌اش را به آتش بکشید....» ◾️ طبری در تاریخ الملوک نقل می‌کند دومی به خانه علی آمد و گفت: «به خدا سوگند خانه را به می‌کشم! مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید!» ... سپس دومی با صدایی بلند گفت: ... «به خدا سوگند، یا خارج شده ... و یا خانه‌ات را آتش می‌زنم!» 🔹 تهدید با آوردن هیزم و آتش؛ ◾️ حضرت زهرا فرمودند: « ... پس زیادی کنار در خانه ما جمع کردند [و آتش آوردند که در را بسوزانند و ما را نیز بسوزانند].» ▫️ بلاذری چنین گزارش می‌کند: اولی به دنبال علیه‌السلام فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی از بیعت ورزید! سپس دومی همراه با فتیله (آتش‌زا) حرکت کرد و با فاطمه سلام الله علیها در مقابل درِ خانه روبرو شد. حضرت فرمود: «ای فرزند خطاب! آیا در صدد سوزاندن خانه من هستی؟!» دومی گفت: «آری! این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است.» 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۷۶ تا ۱۸۰ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع هجوم به بیت فاطمی 🔹 تهدید با آوردن هیزم و آتش-۲ 🔻زید بن اسلم می‌گوید: من از آن دسته کسانی بودم که در زمان خودداری علیه السلام و یارانش از ، به همراه دومی هیزم به در خانه فاطمه سلام الله بردیم. دومی به (س) گفت: هر کس را که در خانه‌ات حضور دارد، بیرون کن؛ وگرنه خانه را با اهلش می‌سوزانم! ▫️او می‌گوید این در حالی بود که در خانه او علی، حسن و حسین و گروهی از یاران و اصحاب پیامبر اکرم بودند . ▪️فاطمه سلام الله فرمود:« آیا فرزندانم را می‌سوزانی؟!» ➖ دومی پاسخ داد: آری؛ به خدا سوگند چنین کنم! مگر آنکه آیند و کنند.» ◾️ امام صادق علیه السلام فرمود و دومی گفت: یا علی! با آنچه مسلمانان در مورد بیعت اولی بر آن توافق کرده‌اند، باش. پس چرا از آنچه ما بر آن توافق کرده‌ایم عدول می‌کنی؟ و اگر چنین نکنی تو را می‌کشم!» 🔹 تهدید به جنگ با متحصنان 🔻 اندلسی چنین گزارش می‌کند: اولی، دومی را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه(س) بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند و ممانعت کردند با آنها نبرد کن! 🔹 احراق بیت ▫️ حضرت زهرا سلام الله علیها حادثه به آتش کشیدن منزل خود را چنین گزارش می‌کند: « به در خانه ماهیزم آوردند و سپس آتش آورده تا آن را شعله ور سازند و ما را بسوزانند.... آتش زبانه می‌کشید و چهره‌ام را داغ می‌کرد!...» 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۸۲ تا ۱۸۵ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 شکستن درب خانه و ورود بدون اذن 🔹 محمد بن عمار می‌گوید: از پدرم عمار یاسر شنیدم که گفت: «آنگاه که رسول خدا قبض روح شد، و آن حوادث در آن روز اتفاق افتاد، (همان روز) که قوم (دستگاه خلافت) به خانه فاطمه(س) داخل شدند و علی بن ابیطالب را از خانه‌اش بیرون کشیدند...» 🔹 حمید بن عبدالرحمان می‌گوید: ابوبکر در آن بیماری که منجر به فوتش شد، گفت:« همانا در این دنیا تأسف نخوردم، مگر به خاطر سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجامشان نمی‌دادم! (یکی از آنها این بود که) ای کاش وارد خانه فاطمه نمی‌شدم هرچند برای اعلان جنگ بسته شده بود...» 🔹 راوی دیگری می‌گوید: «...فاطمه(س) گمان می‌کرد که دومی بدون اجازه وارد خانه‌اش نمی‌شود، او در را روی هم گذاشت و بست. چون آنها به درِ خانه رسیدند دومی با پایش در را زد و آن را شکست در حالی که آن در از چوب شاخه خرما بود...» 🔹 حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرمایند:« بعد از آنکه درِ خانه را به آتش کشیدند، دومی با پایش به در لگد زد و در را به روی من، به عقب راند و باز کرد!» 🔹 سعید بن مسیب نقل می‌کند: «وقتی فاطمه بین در و دیوار ماند، ناله زد؛ ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که این گونه با حبیبه و دختر تو رفتار می‌شود آه ای فضه بیا و مرا دریاب که به خدا سوگند، فرزندم که در رحم من بود، کشته شد!» ▪️بعد از این که دومی گفت: اگر در را باز نکنید اهل خانه را به آتش می‌کشم، صدٌیقه طاهره در حالی که گریه می‌کرد، فرمود: پروردگارا! از اندوه شهادت پیامبر و فرستاده و برگزیده‌ات و از امت پیامبر و اینکه حقٌ ما را از ما بازداشتند، همان حق (ولایت و رهبری) را که در قرآن خود بر پیامبر اسلام و با زبان او نازل فرمودی، به سوی تو شکایت می‌کنم.» 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۹۰ تا ۱۹۳ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت سلام الله علیها - 🔷 اعتراف عمر 🔹عمر در نامه‌ای که به معاویه نوشت چنین نقل می‌کند: « فاطمه پشت درب آمد، ایستاد و گفت: ای گمراهان دروغگو! چه می‌گویید و چه می‌خواهید؟ ➖ گفتم: ای فاطمه! منم عمر. ➖ گفت: چه می‌خواهی؟ ➖ گفتم: چرا پسر عمویت تو را برای پاسخگویی فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ ➖ گفت: ای بدبخت! طغیان و سرکشی تو مرا از خانه بیرون آورده است تا حجت و دلیل بر تو و بر هر گمراهی ثابت شود. ➖ گفتم این یاوه‌ها و حرف‌های زنانه را کنار بگذار و به علی بگو بیرون بیاید! ➖ فاطمه گفت: محبت و احترامی در بین نیست؛ ای دومی! آیا مرا از حزب شیطان می‌ترسانی، با اینکه حزب شیطان ضعیف است؟! ➖ گفتم: اگر علی بیرون نیاید، هیزم فراوانی می‌آورم و خانه را با هرکه در آن است، می‌سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید. ▫️ پس تازیانه قنفذ را گرفته، بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همراهانت به سرعت بروید و جمع کنید! ➖ فاطمه گفت: ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیرالمؤمنین! پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. ▫️ به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با بر دست‌هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه‌اش را شنیدم. نزدیک بود دلم بسوزد و برگردم که به یاد کینه‌های علی و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد و سحرش افتادم! ▪️ در حالی که او خود را به در چسبانده بود و در را سپر خود کرده بود تا مانع شود، با تمام توان لگدی به در زدم. ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد، و صدا زد: ای بابا! ای رسول خدا! با حبیبه و دخترت این چنین رفتار می‌شود! آه ای فضه، مرا بگیر! به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد! صدای ناله‌اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم. در را باز کردم و داخل شدم. به من چنان رو کرد که چشم‌هایم تاریک شد. از روی مقنعه طوری بر دو گونه‌اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت.» ❗️ألا لعنة الله علی القوم الظالمین 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۷۰ تا۱۷۲ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت سلام الله علیها - 🔷 نفرین فاطمی بین در و دیوار 🔹 فاطمه از خانه خارج شد و فرمود: «به خدا سوگند، اگر از خانه بیرون نروید، موی سر خود را برهنه می‌کنم و با صدای بلند به خداوند شکایت می‌کنم! 🔷 بردن امیرالمؤمنین علیه السلام از خانه به مسجد 🔹 به گزارش هدایت الکبری؛ «امیرالمؤمنین در حالی که چشمانش سرخ و چشم‌هایش در دَوَران بود و عمامه‌ای به سر نداشت، از خانه بیرون رفت و ملحفه‌اش را روی زهرا(س) انداخت و او را در آغوش گرفت و فرمود: «ای دختر رسول خدا! خوب می‌دانی که خداوند پدرِ تو را رحمتی برای عالمیان قرار داد؛ پس تو را به خدا از اینکه دست به معجر ببری بپرهیز؛ که اگر این کار را انجام دهی، هیچ امتی که به رسالت پیامبر و موسی و عیسی و ابراهیم و نوح علیهم‌السلام شهادت می‌دهد، روی زمین باقی نمی‌ماند و هیچ جنبنده‌ای روی زمین باقی نمی‌ماند و هیچ پرنده‌ای در آسمان باقی نمی‌ماند مگر اینکه هلاک شوند.... » ◾️ هنگامی که امیرالمؤمنین را با جامه و پارچه‌ای که به ایشان بسته بودند می‌کشیدند، فاطمه سلام الله علیها پارچه را گرفته، به طرف دیگر می‌کشید... دومی شمشیر خالد بن ولید را گرفت و سه بار با غلافش، بر کتف حضرت زهرا سلام الله زد که کتف ایشان مجروح گردید... تا اینکه آن حضرت از هوش رفت؛ سپس به هوش آمد و دید که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خانه نیست. 🔹 اثبات الوصیه مسعودی از عدی بن حاتم نقل می‌کند: «به خدا سوگند هیچ وقت دلم برای کسی نسوخت آنگونه که برای علی سوخت، زمانی که او را با لباسش بسته بودند و به سمت ابوبکر می‌کشیدند و می‌گفتند بیعت کن. فرمود: اگر این کار را نکنم، چه می‌شود؟ گفتند: سرت که دو چشمت در آن قرار دارد، را جدا می‌کنیم. امیرالمؤمنین به آسمان رو کرد و فرمود: «خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که آنها آمده‌اند تا مرا بکشند، در حالی که من عبد خدا و برادر رسول خدا هستم.» به او گفتند: دستت را برای بیعت دراز کن! ولی ایشان امتناع کرد، پس دست او را به زور بیرون آوردند، ولی علی انگشتانش را جمع کرد و همه سعی کردند آن را باز کنند، ولی نتوانستند، پس ابوبکر آن را در حالی که بسته بود، مسح کرد. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۹۴ تا ۲۰۰ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع بعد از هجوم 🔹 نفرین در مسجد 🔺 امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «وقتی امیرالمؤمنین را از خانه بیرون کشیدند، در پی او حضرت زهرا بیرون آمد و تمام زنان بنی هاشم با او همراه شدند. تا اینکه به نزدیکی قبر پدر خود رسول خدا(ص) رسید . به جماعت داخل مسجد گفت: دست از سر پسر عمویم بردارید، که سوگند به آنکه محمد، پدرم را به درستی به رسالت مبعوث کرد، اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می‌کنم، پیراهن پدرم را روی سر خواهم گذاشت، خدا را به دادرسی و یاری خود طلب خواهم نمود و در پیشگاه حق هرگز صالح نبی از پدرم، مناقب و بچه آن از من و فرزندانم گرامی‌تر و محبوب‌تر نبودند!» 🔻 امام محمد باقر علیه السلام می‌فرماید: «هنگامی که علی را از منزل خارج کردند و بیرون کشیدند، فاطمه سلام الله در حالی که لباس پیامبر را بر سر انداخته بود و دست دو پسرش را گرفته بود از منزل خارج شد، سپس فرمود ای ابوبکر! تو را با من چه کار است؟ می‌خواهی پسرانم را یتیم کنی و همسرم را بکشی؟! به خدا سوگند اگر گناه نبود، موی خود را پریشان می‌کردم و به پروردگارم فریاد شکوِه سر می‌دادم!... به خدا قسم اگر حضرت موی خود را پریشان می‌کرد، همه می‌مُردند.» 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۲۲۰ تا ۲۲۲ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع بعد از هجوم 🔹 برگرداندن امیرالمؤمنین (ع)به خانه 🔻 شیخ مفید نقل می‌کند: «هنگامی که علی (ع) را به مسجد می‌بردند، فاطمه (س) به دنبالش می‌دوید و می‌فرمود: «وای بر آنان ای سلمان! آنها می‌خواهند دو فرزند من حسن و حسین را یتیم و بی‌سرپرست کنند. ای سلمان سوگند به خدا از در مسجد مدینه پا بیرون نمی‌گذارم تا آنکه پسر عموی خود را با چشمان خودم، (رها شده) و سالم مشاهده کنم! 🔺 سلمان به سوی امیرالمؤمنین رفت و کلام حضرت زهرا را اطلاع داد. امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد خارج شد. حضرت زهرا سر مبارک را روی شانه حضرت قرار داد و فرمود: ″جانم فدای تو و جان و روح من سپر بلاهای جان تو، یا اباالحسن! اگر تو در خیر و نیکی به سر ببری، همواره با تو خواهم بود و اگر در سختی و بلاها گرفتار شوی، باز با تو خواهم بود.″» 🔹 بستری شدن 🔻 امام باقر علیه السلام درباره زمان بستری شدن حضرت زهرا(س) می‌فرمایند: « فاطمه در بستر بیماری بیش از ۱۵ روز باقی نماند تا از دنیا رفت.» 🔹 شکایت از اولی و دومی در گفتگو با دختر طلحه 🔻 هنگامی که دختر طلحه به عیادت حضرت زهرا سلام الله رفت حضرت به او فرمودند: «هنگامی که نور نبوت مخفی و چراغ هدایت خاموش گردید و پیغمبر از دنیا رفت؛ پس آنچه در دل داشتند بر زبان آوردند و به مرکب آرزو سوار شده و خصومت خویش آشکار ساختند و به غصب فدک پرداختند. بنگرید! که چه بسیار ملوک مالک فدک گشت و از این به بعد هم مالک شوند، اما به هیچکس وفا نکند. 🔻 همانا فدک عطیه خداوند است که به رسول خدا عنایت فرمود و آن حضرت نیز آن را به من بخشید، از برای فرزندان و کودکان گرسنه که از نسل او و اولاد من باشند. و این به حکم خداوند و شهادت روح الامین بود. پس اگر اولی و دومی قطع کردند، معاش طفلان مرا و باز گرفتند، خورش مرا، من از برای اینکه اجر و ثوابم به درگاه باری تعالی افزون شود، بعد این ظلم و ستم صبر می‌کنم؛ و خراجی که ایشان دریافت کنند، افزون از بقای طعامی نیست که در زیر دندان بماند، و البته در قیامت برای غاصبینش شرک و خون و آتش برافروخته و حمیم جهنم خواهد بود. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ۲۲۳ تا ۲۲۷ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع بعد از هجوم 🔹 شکایت از مردان مدینه در عیادت زنان مهاجرین و انصار 🔻 گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادت فاطمه سلام الله علیه رفتند و گفتند: ای دختر رسول خدا وضع بیماریت چگونه است و با آن چه می‌کنی؟ آن حضرت ستایش خداوند سبحان کرده بر پدرش درود فرستاد و گفت: «حالم به گونه‌ای است که از دنیای شما بسی بیزار و مردانتان را دشمن می‌دارم. حال و قالشان را آزمودند و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم و آنان را به کناری نهادم؛ چرا که چون تیغ زنگار خورده نابرا و چون نیزه از قد و نیم شده و صاحبان اندیشه‌های تیره و نارسایند. چه بد ذخیره‌ای از پیش برای خود فرستادند! خشم خداوند را به جان خریدند و در آتش و نیران پاینده‌اند. اثر ناچاری ریسمان امور و وظایف را به گردن آنان انداخته سنگینی و مسئولیت کار را بدان‌ها واگذاردم و ننگ عدالت کشی را بر آنها بار کردم. نفرین ابد بر این مَکّاران! دور باشند از رحمت حق این ستمکاران! وای بر آنان! از چه رو تمرکز حق را در مرکز خود سبب نگشتند؟...» 🔹 شکایت و نفرین غاصبان ولایت 🔻 ابن قتیبه می‌نویسد پس از اینکه اولی و دومی با وساطت امیرالمومنین به عیادت فاطمه رفتند آن حضرت روی خود را به سمت دیوار برگرداند، و جواب سلام آنها را نداد و خطاب به اولی فرمود به خدا سوگند! در هر نمازی که به جا می‌آورم تو را نفرین خواهم کرد!...» 🔺 حضرت زهرا فرمودند:« به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی‌گویم! ➖ اولی گفت :به خدا سوگند با تو قهر نمی‌کنم. ✖️فاطمه(س) فرمودند: «به خدا سوگند تو را نفرین می‌کنم!» ➖ اولی گفت: ای کاش من به جای پیامبر می‌مُردم! ▪️ فاطمه سلام الله علیها فرمودند اگر حدیثی را از پیامبر خدا بخوانم مرا تایید می‌کنید؟ ➖ گفتند: آری! ❌فرمود: «آیا از پدرم نشنیده‌اید که رضایت فاطمه، من و خشم او خشم من است و هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را کند، مرا راضی کرده و چنانچه کسی وی را به خشم آورد مرا به خشم آورده است ... ➖گفتند: آری ▫️آنگاه دست به سوی آسمان برداشت و گفت:« من خدا و ملائکه‌اش را به این اعتراف شما شاهد می‌گیرم که شما مرا به خشم آورده‌اید و راضی‌ام نکردید و هنگامی که در پیشگاه خدا پدرم را دیدار کنم، از شما به او شکایت خواهم کرد.» 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ۲۲۷ تا ۲۳۱ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 وقایع قبل از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔹 وصیت‌های حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🔺 امام حسین علیه السلام فرمود: «وقتی مادرم فاطمه(س) بیمار شد، به امیرالمؤمنین (ع) وصیت کرد که کسی را از بیماری حضرتش آگاه نسازد و وصیت نمود که شخصاً کار او را به دست گیرد. 🔺 حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین وصیت کرد: «وقتی از دنیا رفتم، خودت غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگذار و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن» 🔺همچنین حضرت زهرا(س) در لحظات_پایانی_عمر_خود به امیرالمؤمنین (ع)فرمود: «ای پسر عمو! هر لحظه احساس می‌کنم که به مرگ نزدیک می‌شوم!» به تو وصیت می‌کنم که؛ «هیچ یک از کسانی که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع پیکرم حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که هیچ یک از پیروان ایشان نیز شرکت کنند!» 🔺حضرت صدیقه وصیت کردند: «هنگامی که چشم‌های مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه شب به خاک بسپار!» 🔹همچنین وصیت کرد که: 🔺قبرش را ناپیدا سازد. 🔺 روبروی صورتم بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظاتی، مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند! 🔺 امام صادق می‌فرماید: حضرت وصیت نمود؛ «درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.» 🔺 ایشان به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان! » 🔺 امام محمد باقر می‌فرماید؛ مادرم نسبت به لباس‌هایش چنین وصیت کرد: این لباس‌ها را هیچ زنی استفاده نکند، مگر یکی از دو دخترانم. 🔺 حضرت فاطمه به امیرالمؤمنین عرضه داشت: هنگام غسل پیراهنم را خارج نکن... 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، صفحات ۲۵۰ تا ۲۵۶ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 احوالات حضرت زهرا سلام الله علیها در آخرین روز 🔹 اسماء بنت عمیس نقل می‌کند: در لحظه‌های پایانی زندگی حضرت زهرا، متوجه آن بزرگِ زنانِ عالم بودم. ابتدا کرد و لباس‌ها را تغییر داد و در خانه مشغول با خدا شد! جلو رفتم. فاطمه را دیدم که رو به قبله نشسته و دست‌ها را رو به آسمان بالا آورده، چنین دعا می‌کند: «پروردگار بزرگ! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‌های حسنین در من، از تو می‌خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری.» 🔹 در آخرین روزِ عمرِ فاطمه سلام‌الله‌علیها امیرالمؤمنین (ع) وارد منزل شدند و مشاهده کردند: فاطمه برای نان آماده می‌کردند و برای شستن سر حسنین در آب، خاکی که با آن سر را می‌شویند مهیا کرده بودند. امیرالمؤمنین تعجب کرده فرمودند: «ای دختر رسول خدا! به یاد ندارم در یک روز به دو کار از امور دنیا پرداخته باشی.» فکر می‌کنم دلیلی داشته باشد! گریست، اشک‌هایش بر گونه‌اش جاری شد و عرضه داشت: «امروز روز فراق من و توست» بدان دیشب خواب پدرم را دیدم، در حالی که او در مکانی بلند ایستاده بود و چپ و راست خود را می‌نگریست، گویا منتظر کسی بود... ❗️هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها سخن از فراق را شنید، شروع به گریستن کرد و فرمود: «ای فاطمه! هنوز اندوه پدرت در من است! چگونه آن را با جدایی تو زیاد کنم؟!» حضرت عرضه داشت: «ای پسر عمو! در فراق من کن، همانگونه که در جدایی پدرم صبر کردی! که همانا خداوند با صابران است. » 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، صفحات ۲۵۸ تا ۲۵۹ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr