بساط چای وبگو بخند پهن بود که یکدفعه صدای بلندی نگاهمان را خیره کرد به پشت شیشه پنجره، ترس زیر پوستمان خانه کرد، همه نگاهها به بالا بود، مدادرنگیها پخش و پلا شدند، نقاشی بچهها نیمهکاره ماند، دست و پای عروسکها زیر دست و پا ماندند.
دویدم، پردههای توری را کشیدم. هروله کردم هرکدام از بچههایم را از یک طرف کشاندم و بالهای چادرنماز را کشیدم روی سرشان، دلم نمیخواست موشکها ببینندشان. به خیال خودم میخواستم جلوی بمبها را بگیرم تا به سر و صورتشان نخورد، این اولین بار بود که آسمان ترسناک شده بود...
همه با حسرت به هم نگاه میکردیم، خیره میشدم توی چشمهای عزیزانم و فکر میکردم نکند این آخرین نگاه باشد...
بعد ...
از خواب پریدم.
یخ کرده بودم.
دست و پایم را به زحمت تکان دادم،
نفسهای امیرحسین خورد توی صورتم، دلم گرم شد...
برای لحظهای طعم ملس غمشادی نشست در وجودم!
من روزگار غزه و لبنان را به قدر پنج دقیقه در خواب زندگی کردم ...
بعد فکر کردم به خوشبختی ام
کاش خوشبختی را طوری تعریف نکنیم که انگار باید سیمرغی آن را از قلهی قافی بیاورد...
خوشبختی عطر مختصر آرامش است که حالا در سرای تو پیچیده...
خوشبختی شنیدن عطر اسپند از خانهی همسایه است...
خوشبختی تلفیق لبخندت با دمدستیترین چیزهاست...
و ما چقدر خوشبختیم...
الحمدلله
✍️ طاهره سادات ملکی
@tahere_sadat_maleki
گوش کن! باور کن!
دیگر معجزهای در کار نیست،
زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پر باید کرد. سادهها، سطحی نیستند! خرید چند سیب ترش، می تواند به عمق فلسفه ی ملاصدرا باشد.
مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی، معجزه نمیکنیم. مشکل ما این است که همان قدر که ویران میکنیم، نمیسازیم. همان قدر که کهنه می کنیم، تازگی نمیبخشیم. همان قدر که دور می شویم، باز نمی گردیم. همان قدر که آلوده می کنیم، پاک نمیکنیم. همان قدر که تعهدات و پیمانهای نخستین خود را فراموش میکنیم، آنها را به یاد نمیآوریم. همان قدر که از رونق می اندازیم، رونق نمیبخشیم. مشکل این است که از همهی رویاهای خوش آغاز دور میشویم و این دور شدن به معنای قبول سلطهی بیرحمانهی زمان است.
#یک_عاشقانه_ی_آرام
#نادر_ابراهیمی
#بریده_کتاب
@tahere_sadat_maleki
تو را بهخاک میسپارند اما مجلس مجلس عزاداری نیست!
امروز را نگاه نکن، این زمینِ به لاله نشسته، روزی شقایق از سر و رویش بالا میرود...
حتم دارم یک صبح بوی دانههای اسپندِ برخاک ریخته در فضا میپیچد...
من به آمدن بهشتی همیشه بهار، پر طراوت چون رؤیا، پر سخاوت چون دریا، بینهایت مثل عدد، ایمان دارم...
تو در پایان فرو نمیروی، مردِ خداحافظی همیشگی نیستی، تو روح جاری این خاکی
و روزی باز میگردی...
به امید دیدارت!
✍️ طاهره سادات ملکی
#القدس_لنا
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
@tahere_sadat_maleki