eitaa logo
تا ثریا| طاهره سادات ملکی
164 دنبال‌کننده
4 عکس
3 ویدیو
0 فایل
به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من... طنز شعر انگیزشی من اینجام👇 @TSadatmaleki
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من طاهره سادات ملکی، مادر سه فرزند هستم. عقیده ام این است حتی اگر بچه ها دعوا کنند و مثل بچه ی آدم حرف گوش کن نباشند و روی مخ رژه بروند 🥵باز هم بهترین لذت دنیا مادری است. با افتخار طلبه ام. مدتی در رشته مشاوره کار کرده ام، حالا دکترای مطالعات زنان از «Adyan mazaheb university» دارم. اینکه چرا اسم دانشگاه را انگلیسی نوشتم فقط به این دلیل بود که بگویم: «من کِیلی کِیلی زبان دوست و بلد!» وگرنه که همان دانشگاه ادیان و مذاهب خودمان است. کم و بیش می نویسم و روحم با شعر عجین است و در مغزم جملات طنز تلو تلو می خورند. در حال حاضر شغلم عوض کردن پوشک، باد گلو گرفتن و مطالعات پیرامون مبارزه با نفخ و کچلی نوزاد و ... است. خوشحالم از این که کنار همیم و امیدوارم قطار زندگی تان بیفتد روی ریل خوشبختی ❤️ @tahere_sadat_maleki
بسم الله قبل ترها یک کانال داشتم اسمش مسیر موفقیت بود. اینکه «چرا نام کانال این بود؟» بر میگردد به مطالعات آن دوران و کلاس هایی که کم و بیش حضوری و مجازی شرکت می کردم. خوب عضو گرفته بود و مهم تر از آن بازخورد مخاطب بود که پیام می دادند حالشان با مطالب کانال خوب است و روز به روز دوز انگیزه شان برای ادامه دادن اهداف بالا می رود. البته شاید شما هم یکی از اعضای آن کانال بوده باشید و شایدتر هم توی دلتان بگویید: «اتفاقاً کانال مسخره و وقت تلف کنی بود و توی رو دربایستی با تو مانده بودیم، خدا خیرت بدهد که ادامه ندادی»😐 و چرا حالا نیست؟ یک روز که خسته بودم از درس و دانشگاه و امتحان و مقاله و ... زد به سرم و طی یک عملیات انتحاری کانال را حذف کردم. من😁: دیگه نمی خوام ببینمت کانال😨: منو دور ننداز، من انقدا هم به درد نخور نیستم. فکر میکردم کار خوبی کردم اما دروغ چرا کار بدی کرده بودم و این را وقتی فهمیدم که از اقصی نقاط کشور سراغ گرفتند و متوجه شدم بعضی ها بعد از کانال مسیرشان را گم کرده و سر به بیابان گذاشته بودند. یکی نبود بگوید: سرت شلوغه چکار به اون بدبخت داری، یه گوشه نشسته داره ماستشو می خوره» با چند نفر صاحب فن صحبت کردم که برگردانمش، همه قریب به اتفاق گفتند محال است. حالا برگشته ام! و مدیونید اگر فکر کنید با تفکر «یه وقت زشت نباشه همه کانال دارن من ندارم» این حرکت را زده ام. محتوای کانال مثل قبل فقط انگیزشی نیست و ممکن است آش شله قلمکاری باشد که یک روز پرانرژی تان کند و روزی طوری از زندگی ناامیدتان کند که با زمین و زمان قهر کنید😁 توی ذهنم بود نامش را بگذارم تا ثریا، اما نفس اماره ام گیر داد که اسم خودت را هم بگذار کلاس دارد و این شد که دارید بالای صفحه می بینید. @tahere_sadat_maleki
وطن مادر است و غزه مادری است که برای غم کودکانش مویه می کند... چند بیت از زبان غزه برای فرزندش شاید این آخرین شبی باشد که در این غمکده گرفتاری می روی تا همیشه می مانند بغض هایی که در گلو داری پا به دنیا گذاشتی و زمین ساز خندیدن تو را دزدید شب به شب با صدای فریادش آسمان ترس بر سرت بارید جشن میلاد سال اول را در کنار جنازه ی پدرت... برف شادی نداشتی اما گچ بری های سقف روی سرت... آرزویت نبود چیزی جز بادبادک به جای سنگ و تفنگ یا عروسک میان آغوشت روزگاری بدون سایه ی جنگ تا مبادا دمی زمین بخوری مادرت میگرفت دستت را راه افتادی و به دست خودت خاک کردی تمام هستت را پیش چشمان ابری ات یک روز صبحِ خانه گلوله باران شد مُردم از داغ تو همان لحظه غم برای همیشه مهمان شد کودکم! باغ سبز زیتونم ای طلایی دشت و هامونم! جاری تا همیشه در خونم! بی تو یک باغ، بید مجنونم آه داغت چقدر سنگین است می فشارم تو را در آغوشم می روی تا همیشه می ماند لحن خندیدن تو در گوشم روی دوشم هزار غنچه شهید... پرچم داغدیده ای دارم من فلسطینم و دلم خون است به تو یک زندگی بدهکارم ✍ @tahere_sadat_maleki
دیدید بعضیا همیشه غصه دارن؟ 🥴 به زمین و زمان بد و بیراه میگن🤬 و دنیا رو تاریک میبینن😎 می دونین چرا؟ 🤔 چون یا تو گذشته زندگی میکنن یا تو آینده این تیپ آدما عادت کردن صفحه های تلخ رو ورق بزنن، مثلاً مدام تو ذهنشون کنکاش می کنند که چرا فلانی اون روز که لباس خریده بود تا با من می خواست حرف بزنه پشت چشم نازک کرد🙄 چرا خودم تو فلان تاریخ اون افتضاحو ببار آوردم 😔 یعنی اینجورین که صبح که از خواب پا میشن با نام و یاد خدا یه بیل دستشون میگیرن و گذشته رو شخم میزنن تا یه نکته واسه غصه خوردن پیدا کنن🤦 شاید باورتون نشه این جور شخصیت‌ها واسه آینده هم نگرانن . چطوری؟ مثلاً به این فکر میکنن که نکنه حالم بد بشه، نکنه یه اژدهای هفت سر منو بخوره؟ زلزله نیاد من زیر آوار له بشم؟🥺 ورشکست نکنم سکته مغزی بزنم بیفتم گوشه خونه😭 حالا می خوام بگم راز شاد زیستن اینه که تو زمان حال زندگی کنیم. اگه اینجا و اکنون زندگی کنی شادمانی داری☺️ بعضیا همین الآنم که دارن این کپشن رو می خونن تو فکر دیروز یا فرداشون هستن🥴 سهراب سپهری میگه زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است. حتماً می پرسین راهکارش چیه؟ باید ذهنتون رو تمرین بدید هروقت خواست فرار کنه بره تو گذشته یا آینده، بیاریدش توی زمان حال حالا یه سوال؟ به نظرتون همیشه تصور گذشته و آینده بده؟ آفففرین👏 جواب: نچ اگه به گذشته نگاه کنید و عبرت بگیرید خوبه. یعنی اگه ذهنت شیطونی کرد و رفت تو گذشته، به لحظه وایسا درس بگیر و برگرد اگه فرار کرد رفت تو آینده چی؟ 🤔 برو ببین چه خبره سریع برگرد برای آینده ت با تدبیر خودت و مشورت برنامه ریزی کن 😉 پس نگاه به گذشته خوبه تا وقتی که نری سراغ صفحات غم بارش 👌 و نگاه به آینده خوبه تا وقتی که نری سراغ نگرانی ها و دغدغه هاش 👌 ✍ @tahere_sadat_maleki
بسم الله اهل استراق سمع نیستم اما وقت هایی که سرم درد می گیرد به دنبال بهانه ای هستم برای این که فراموش کنم این درد لعنتی را ... سرم را روی شیشه اتوبوس گذاشته ام و بیرون را تماشا می کنم ، رفت و آمدها را زیر نظر می گیرم، پسر گلفروشی را سر چهار راه می بینم و با دیدنش میفهمم که از شدت درد دارم دیوانه می شوم . چون نه چهار راهی سر راهمان هست و نه پسرک گلفروشی...😁 گوشی زن پشت سری ام زنگ می خورد. با صدای تو دماغی جواب می دهد: «مَله». قیافه اش را تصور کردم. یک زن دماغ عملی، نسبتا زیبا، با موهایی که ریخته روی پیشانی اش و ناخن هایی که شاید تازه مانیکورشان کرده و کودک لجبازی که آویزانش بود و داشت روی اعصاب نه تنها مادرش که تمام مسافرها رژه میرفت . زن به کسی که آن طرف خط بود با لهجه ای قمی گفت: حال ایشالا که خوب میشه، یخده تحمل کن، عوضیش خوشگل میشی، مانداتْ (باندای بینی)کی درمیاری؟ نمی دانم زن آن طرف خط چه گفت: شاید او هم با لهجه ی قمی گفت: (نَمدونم کی برم، أگ حالِم اینجورَکی باشه که هم إمرو فردا میرَمون... شاید هم با لهجه ی تهرانی گفت: نمی دونم کی برم و بعد هم برای این که روی این طرف خط را کم کند گفت: البته من به خاطر پلیپ و انحراف دماغمو عمل کردم وگرنه دماغم عیبی نداشت فقط یه ذره گوشت واستخون اضافه داشت . شاید هم با لهجه انگیلیسی گفت: إکس کیوز می بات آی واز بیوتیفول، آی هَو پولیپ أند انحراف ... دیگر دلم نمی خواهد به حرفهایشان گوش کنم . بیشتر به زنان هم عصرم فکر میکنم. به زنانی که همه قیافه هایشان مثل هم شده، که نمی توانم تشخیصشان بدهم. مادرانی که زیبایی شان قابل وصف نیست و البته با کمی اغراق کودکان آویزان به دامانشان، چیزی شبیه سمندون ... راستی اولین بار چه کسی گفت هرچه دماغ هایمان سربالاتر باشد، سربلندتریم؟ کی حکم کرد لب هایمان _که عمری به غنچه تشبیه می شدند_ حالا بشوند یادآور آیه ی أفلا ینظرون الی الابل کیف خلقت؟ کی معیار داد که کمرها باید مثل استکان کمر باریک باشند و ناخن ها مثل چنگال؟ راستش این روزها به این حرف شیطان بیشتر فکر میکنم: «فَلَاَمُرَنَّهم فَلَیُغَیِرُنَّ خَلقَ الله» «به آنها امر می‌کنم که خلقت خدا را تغییر دهند.» کاش یادمان نرود شیطان قسم خورده بود ما را مثل خودش کند. ✍ @tahere_sadat_maleki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمود: مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه‌ کسی که در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس باید با من بیاید زیرا که من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.
چند بیتی برای امام حسین جانم در روز عرفه
باران شدی، نم نم خدایت را صدا کردی خون خدا! خون گریه کردی و دعا کردی از آفرینش خواندی و از خلقتت گفتی آن وقت ما را با خدایت آشنا کردی دلتنگ دیدار نیاکان خودت بودی دلتنگ بودی و شهادت را دعا کردی "من کان فینا باذلاً مهجه" سرودی و دیگر مسیر روز را از شب جدا کردی آه ای نسیم صبحدم عطری پراکندی هم مکه را ...هم کربلا را با صفا کردی ای آسمان هرچند روی خاک افتادی با مهربانی خاک را هم کیمیا کردی لبخندهایش آرزویت بود حالا ....آه بر گریه های مادرت آغوش وا کردی فصل الخطاب پندهایت لحن قرآن بود بر روی نیزه حق مطلب را ادا کردی ✍ @tahere_sadat_maleki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفس بکش دل من! در هوای حضرت دوست... که دل شکسته تران را خودش خریدار است... ✍️ پ ن : ما را به دعا کاش فراموش نسازند... @tahere_sadat_maleki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین در صحرای عرفات اشک می‌ریخت و می‌گفت ... یا مُمسِِکَ یَدی ابراهیمَ عَن ذَبحِ اِبنه … @tahere_sadat_maleki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج آقا، هارداسان؟ 😭 @tahere_sadat_maleki
؟ تا پیش از این فکر میکردم کمالگرایی کلاس دارد. هروقت می خواستم خودم را جایی معرفی کنم اول اسمم را می گفتم بعد طوری باد به غبغب می انداختم و می گفتم «یک کمالگرا هستم» که انگار یکی از پادشاهان صفوی ام. یا هرجا برای کاری کم گذاشته بودم فوری پشت بندش یک «من کمالگرا هستم» می چسباندم و به خیال خودم اطرافیانم را متقاعد می کردم که کم کاری از من نبوده بلکه این خصلت نمی گذارد به کارهایم برسم. اما بعدتر _وقتی کتاب چگونه کمالگرا نباشیم را خواندم_فهمیدم دچار یک مشکل حاد بودم و نمی دانستم. اگر شما هم فکر می کنید کمالگرا هستید، اگر فکر می کنید کمالگرایی کلاس دارد و دارید تلاش می کنید دچارش شوید، این مطلب را با دقت بخوانید. کمالگراها تفکرشان این است که «هیچ چیز کافی نیست» مثلاً اگر مشغول انجام کاری هستند و کم و بیش خوب پیش می روند از روند کار خودشان راضی نیستند و فکر می کنند زمانی که گذاشته اند کافی نبوده است. آن ها در چشم دیگران افراد موفقی هستند تا جایی که ممکن است دیگران به موقعیت خوبشان غبطه بخورند اما نه تنها در ذهن خودشان هیچ پیشرفتی ندارند بلکه فکر می کنند به لحاظ موقعیت اجتماعی هیچ مزیتی نسبت به دیگران ندارند. کمالگرایی آدم را به درجا زدن در کارها می رساند. افراد کمالگرا اگر کاری را شروع کنند باید به بهترین نحو انجام بدهند و اگر در میانه راه بو بکشند که ذره ای از کیفیتش کم شده، کار را به کل رها می کنند. (این خود خود منم 🤗 مثلاً وقتی می خواستم کتاب بخوانم خودم را مقید می کردم خلاصه نویسی کنم. خودکارهای اکلیلی ام را می گذاشتم کنار دستم و طوری کتاب را دسته بندی می کردم که برگ های کتاب می ریخت و اگر خدایی نکرده چیزی پیش می آمد که شرایط بر وفق مراد نبود _مثلا جوهر خودکار سبزم تمام می شد یا ذره ای خط خوردگی پیدا می کرد_ کتاب را یک ماچ محکم می کردم و می گذاشتمش کنار) کمالگراها بیشتر به نتیجه فکر می کنند و کمتر از مسیری که در آن هستند لذت می برند. من به این بیماری دچار بودم و عوارض زیادی هم برایم داشت. مثلاً همین کمالگرایی باعث می شد در جمع کمتر صحبت کنم یا بیخیال کاری می شدم که مدت ها در ذهنم بود یا نمی نوشتم چون فکر می کردم باید بهترین ها را بنویسم یا حرف و نظر دیگران برایم خیلی مهم بود و ... وقتی که کتاب چگونه کمالگرا نباشیم را خواندم فهمیدم راه چاره ام «معمولی گرایی» است. من باید معمولی گرا می شدم. یعنی اگر مدت هاست متنی را نمی نویسم چون فکر می کنم تاپ و نامبر وان نیست، حالا باید استارت کار را بزنم و برگ برنده ام انجام هرکاری باشد که از آن فراری ام و همین که انجام می دهم یعنی یک کار مثبت! دیگر نتیجه ی کار نباید برایم مهم باشد. و فهمیده ام نقشه ی خوبی که امروز به سختی انجام شود بهتر از نقشه ی در حد کمالی است که هفته ی آینده انجام شود. حالا که معمولگرا شده ام و دارم با کمالگرایی خداحافظی می کنم حس خوبی دارم. معمولگرایی باعث شده راحت تر به کارهایم برسم، راحت تر بنویسم و در کل راحت تر زندگی کنم. مثلاً همین حالا که ساعت دو و نیم شب است که از شدت خواب یکی از چشم هایم کامل بسته است و آن یکی نیمه باز است و شده ام مثل دزدان دریایی و یک فسقلی نیم متری دارد روی پایم ونگ ونگ می کند و صدای خروپف همسایه ی طبقه بالایی می آید و همسایه ی کناری دارد بچه اش را متقاعد می کند که قبل از خواب برود مستراح و پیش دستم کاغذ و قلم نیست، دارم توی دفترچه یادداشت گوشی ام این ها را می نویسم. حرف زیاد است و مجال نوشتن نیست. اگر سوالی در این باره داشتید به آیدی من پیام بدهید. 👇 @TSadatmaleki @tahere_sadat_maleki
📣 معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند؛ 🔹دومین نشست شاعرانه 🔸 جشن غدیر ویژه بانوان با حضور بانوان شاعر 🔹سخنران: حجت الاسلام والمسلمین حسن شفیعی 🔸 مداح: جناب آقای محسن توکلی 🔸 شعرخوانی شعرای ارجمند: اعظم سعادتمند وحيده گرجی نجمه سادات هاشمی فاطمه سليمان پور زهرا سلیمی طاهره سادات ملکی راضيه مظفری فرزانه قربانی فاطمه محرومی 🔶 به قید قرعه به پنج نفر از شرکت کنندگان «دُرّ نجف» هدیه داده می شود 🗓زمان: یکشنبه سوم تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ 🏢 مکان: قم، بنیاد فرهنگی امامت @tahere_sadat_maleki
ان شالله فردا
کنار من است و کنارش منم و در داغ ها بی قرارش منم مرا پرورش داده چون مرد جنگ بیا و ببین نسل آرش منم که در جاده های پر از سنگلاخ حماسی ترین تک سوارش منم اگر گاه گاهی خزانی شده چه غم سبزی نوبهارش منم سرانگشت من باز گل کرده است در این روزها برگ و بارش منم شهیدی اگر رفت در فصل سرد بگو آفتاب مزارش منم وطن می رود؟ نه، وطن ماندنی ست به عالم بگو پاسدارش منم چه ترسی ست از سختی امتحان قسم خورده ام پای کارش منم بخوان! شعر تازه، برایش بخوان به ایران بگو شهریارش منم ✍ @tahere_sadat_maleki