eitaa logo
تا ثریا| طاهره سادات ملکی
328 دنبال‌کننده
39 عکس
17 ویدیو
0 فایل
به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من... تنها دارایی‌ام کلمه‌هایی‌ست که امید دارم روزی که دیگر نیستم، آبرویم باشند... طنز شعر انگیزشی یادداشت ممنون میشم مطالب کانال رو با ذکر منبع ارسال کنید🤗 من اینجام👇 @TSadatmaleki
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله هروقت دختر میرزا ابوالفضل خدا بیامرز را می‌دیدم که توی مغازه پدرش نشسته و یک عالمه خوراکی دور و برش است، حسرت می‌خوردم‌. دختر بچه‌ها معمولاً عاشق آلوچه و لواشک ترش‌اند، من هم آن زمان عاشق لواشک بودم. دلم می‌خواست بابا یک مغازه داشت یا یک خانه داشتیم مثل خانه‌ی شکلاتی اما به جای شکلات در و دیوارش از لواشک بود. شب‌ها توی رختخواب به خانه فکر میکردم که مثلاً زنگش را آلوچه بگذارم و پنجره‌هایش را تمر هندی! (اگر دهانتان آب افتاد و دسترسی به هیچ چیز ترش ندارید معذرت می‌خواهم) ده پانزده ساله که شدم فکر کردم چه آرزوی مسخره‌ای داشتم و خدا را شکر کردم که به حرفم گوش نکرد و به ما خانه‌ی لواشکی نداد و بابا را مغازه ‌دار نکرد. آن‌روزها آرزویم این بود که مثل دوستم نرگس تک فرزند باشم و همه چیز برایم مهیا باشد. هروقت نرگس را می‌دیدم فکر می‌کردم چقدر خوشبخت است که تا چیزی را اراده می‌کند بهترینش نصیبش می‌شود. شب‌ها فکر می‌کردم اگر مثل نرگس فقط خودم فرزند خانواده بودم، الان به جای اینکه بخواهم از لای دست و پای خواهر و برادرم موهایم را جمع کنم، داشتم به ستاره‌های چسبیده به سقف اتاقم نگاه می‌کردم و به جای صدای خرّوپف، موزیک عروسک کوکی‌ام را گوش می‌دادم. بعد از یکی دو سال وقتی خواهرم عروس شد و برادرم داماد، مامان نوه‌دار شد و سرم گرم مهمانی و... شد و دیدم خانه‌ی نرگس سوت و کور است، از اینکه این آرزو را داشتم خجالت کشیدم. حالا که اینجا هستم، کوهی از آرزوها را گذاشته توی کودکی و نوجوانی‌ام و گاهی با لبخند برایشان دست تکان می‌دهم... اما هنوز یک دنیا آرزو دارم. مثلاً آرزو دارم یک ساعت داشتم که با آن می‌شد زمان را نگه دارم تا به کارهایم برسم و یک اتاق پر از کتاب و یک میز مطالعه و یک صندلی چرخدار یا یک صندلی گهواره ای و یک عالمه وقت که بروم توی دنیای کتاب‌ها و بیرون نیایم. می‌دانم یک روز به این آرزوها هم خواهم خندید. امروز کلمه‌ی آرزو را در روایات رصد می‌کردم که به این کلام از حضرت امیر علیه السلام برخوردم: «الأملُ رَفيقٌ مُؤْنِسٌ . آرزو، رفيقى همدم است.» «غرر الحكم : ۱۰۴۲» من عمریست با آرزوهایم زندگی می‌کنم. گاه با هم می‌خندیم و گاهی به هم ... بعضی وقت‌ها هم با یک جفت ابر بر مزارشان فاتحه می‌خوانم... این است روزگار... ✍️ طاهره سادات ملکی @tahere_sadat_maleki