🔴 رابطه دموکراسی با توسعه اقتصادی....
برخی معتقدند که #دموکراسی برای توسعه اقتصادی ضرورت دارد، زیرا در برابر حاکمانی که اموال مردم را خودسرانه مصادره میکنند، حافظ شهروندان است اما برخی دیگر بر این باورند که در دفاع از #بازار_آزاد، دموکراسی را میتوان در صورت لزوم فدا کرد همانطور که برخی از اقتصاددانان لیبرال از دیکتاتوری پینوشه در شیلی شدیداً پشتیبانی کردند و برخی دیگر معتقدند که با #توسعه_اقتصادی، دموکراسی نیز به نحو طبیعی شکل میگیرد زیرا توسعه اقتصادی باعث آفرینش طبقه متوسط تحصیل کردهای خواهد شد که طبیعتاً خواستار دموکراسی است...
برخلاف گفتهی نولیبرالها، بازار و دموکراسی از بنیاد در تضادند چون دموکراسی معطوف است به اصلِ "یک نفر، یک رأی"، درحالیکه #بازار معطوف است به اصلِ "یک دلار، یک رأی"؛ صرف نظر از میزانِ پولِ افراد، اصل اول وزنی مساوی به افراد میدهد و اصل دوم وزن بیشتری به پولدارها !!
هر قدر هم که منطقِ بازار از برخی جنبهها مثبت باشد اما قطعاً نباید و نمیتوان فقط بر اصل آن جامعه را اداره کرد چون سپردن همه چیز به سازوکار بازار بدان معناست که بینوایان شاید نتوانند حتی زندگی بخور و نمیری را سر کنند، درحالیکه #ثروتمندان میتوانند همه هوسها، حتی سطحی ترینشان را برآورده کنند؛ شاید برای همین است که جهان، برای پژوهش روی داروهای لاغر کننده بیست برابر بیشتر از پژوهش روی بیماری #مالاریا که سالانه بیش از یک میلیون نفر را میکشد، هزینه میکند...
بنظر میرسد دموکراسی و بازار دو بنای بنیادین در یک جامعهی بایسته و خوب است اما این دو بنا با هم در تضادند و باید میانشان توازن برقرار کرد؛ مشارکت در فرآیندهای دموکراتیکِ سیاسی دارای ارزشی ذاتی است که نمیتوان به آسانی برای آن ارزش، مبلغی تعیین کرد بنابراین حتی اگر دموکراسی بر #رشد_اقتصادی اثری منفی بگذارد بازهم میتوان بخاطر ارزش ذاتیِ آن از دموکراسی حمایت کرد و نباید این واقعیت را پنهان کرد که برای دموکراسی باید مبارزه کرد و خود به خود از رونقِ اقتصادی زاده نمیشود هرچند که نولیبرالها، دموکراسی را فقط تا جایی میپذیرند که با بازار آزاد تقابل نکند و این بدین معناست که آنها فقط در صورتی دموکراسی را میخواهند که فاقد قدرت باشد....
📚 نیکوکاران نابکار
✍ پروفسور هاجون چنگ
🔴 راز رشد کشورهای تنگدست؛ "سرپیچی از گرایش بازار" ...
اقتصاددانان #بازار_آزاد استدلال میکنند اگر شرکت فولکس واگن تمام نقشهها و دستورالعملهای تولید فولکس قورباغهای را حتی به یک تعمیرگاه زیرپلهای در ماپوتو (پایتخت موزامبیک) بدهد، آن تعمیرگاه باز هم نمیتواند #خودرو را تولید کند، زیرا فاقد توانمندیهای فناورانه و تشکیلاتی است که شرکت فولکس واگن در اختیار دارد؛ به همین دلیل موزامبیکی ها باید واقع بین باشند و سراغ چیزهایی مانند خودرو نروند و بجای آن باید بر کارهایی تمرکز کنند که، از پیش، در آنها مهارت یافتهاند مثلاً کشت بادام هندی!!
توصیههای بازار آزاد شاید در کوتاه مدت درست باشد اما این بدان معنا نیست که موزامبیکی ها، یک روزی نباید چیزی مانند فولکس واگن قورباغهای تولید کنند؛ در واقع اگر خواستار پیشرفتند، باید این کار را بکنند، و البته به شرط برخورداری از #عزم_جزم و سرمایهگذاری مناسب برای فراهم آوردنِ توانمندیهای لازم، خواهند توانست فولکس واگن را تولید کنند، هرچه نباشد هیوندای کره نیز کارش را از یک تعمیرگاه زیرپلهای در دهه ۱۹۴۰ آغاز کرد...
با استناد به اصل ساده اما محکمِ "حال را فدای آینده کردن" بود که آمریکاییها از اجرای #تجارت_آزاد در سده ۱۹ خودداری میکردند، فنلاندی ها تا همین اواخر درپی جذب #سرمایهگذاری_خارجی نبودند، کره ای ها برغم مخالفتهای #بانک_جهانی، کارخانه فولاد ایجاد کردند، سوئیسی ها پروانه انحصاری صادر نمیکردند و آمریکاییها از #کپی_رایت خارجیها حمایت نمیکردند و اینکه ما، فرزندانِ خردسالمان را بجای فرستادن پیِ کار و معاش، به دبستان می فرستیم....
تویوتا بیش از ۳۰ سال از #حمایتهای_تعرفهای و یارانهای بهره بُرد تا توانست در بازار بین المللی خودروسازی، آنهم در کلاس پایین، قابلیت رقابت پیدا کند، از زمان هنری هفتم تقریباً صد سال طول کشید تا بریتانیا در تولید پوشاک پشمی به پای کشورهای اروپای سُفلا رسید و ۱۳۰ سال سپری شد تا ایالات متحده به آن حدی از #توسعه_اقتصادی دست یافت که با خاطری آسوده دیوار تعرفه گمرکی را برچید؛ بدون داشتن افقهای دور و دراز، احتمالاً ژاپن همچنان صادر کننده عمدهی ابریشم، بریتانیا همچنان صادرکننده پشم و آمریکا صادرکننده پنبه باقی میماندند و همهی اینها درحالیست که تجارت آزاد از کشورهای تنگدست میخواهد که با تولیدکنندگان پیشرفته خارجی بیدرنگ به رقابت برخیزند!!
📚 نیکوکاران نابکار
✍ پروفسور هاجون چَنگ