eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح است... طلوع کن... طلوع کن ای پنهانی ترین زاویه ی نگاهم تو آنی که همیشه در هر شعر متولد می شوی پس طلوع کن... طلوع کن، میان این قافیه های پر سکوت! طلوع کن... @takbitnab 🌹🌹🌹
و روح صبح آنگه پیش چشم من برهنه شد به طنازی و خود را از غبار حسرت و اندوه در آیینه ی زلال جاودانه ، شست و شویی کرد. بزرگ و پک شد و ان توری زربفت را پوشید و آنگه طرف دامن تا ، کران بیکران گسترد در این صبح بزرگ شسته ...! @takbitnab 🌹🌹🌹
و؛؛؛؛ صبح خلاصه ای ست از خنده های تو؛؛؛؛؛ توو بخند؛!! تاااا صبح من بااا خنده های زیبای توو بخیر شود جاناا،،،!!!! @takbitnab 🌹🌹🌹
🌸صبح ما خیر است ای یاران ز پیغام شما 🌸جـان ما مست است دائم از می جـام شما 🌸کام ما هر صبح شیرین گردد از پیغامـتان 🌸چون عسل شیرین کند یـزدان ما کـام شما @takbitnab 🌹🌹🌹
مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست @takbitnab 🌹🌹🌹
‌‌‌‌ عامل بیدارےهرصبح این عاشـق ؛ سـلام با «توأم» عالیجنابِ‌عشـق ؛امروزت بخیر @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح یعنی پرواز ، قد کشیدن در باد ؛ چه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است؟ گام اگر برداریم روشنی نزدیک است ... @takbitnab 🌹🌹🌹
باز رسیدعطرصبح ،باتونسیمم نسیم بردل من پاگذار،باتوخوشست این شمیم در دل من عشق تو،صبح بدون شب است باتودلم پُر زِ عشق،فارغ زِ هر ترسُ بیم @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح‌ ها وقتی خورشید در می‌آید متولد بشویم ریه را از ابدیت پُر و خالی بکنیم.. @takbitnab 🌹🌹🌹
مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر و مسیری که فقط با یکی از ما دو نفر یکی از ما دو نفر خواب عجیبی دیده است ترسش این است مبادا یکی از ما دو نفر... "قول دادیم به هم عاشق هم می‌مانیم" به نظر می‌رسد اما یکی از ما دو نفر... گله‌ای نیست خدا خواست که آواره کند یکی از ما دو نفر را یکی از ما دو نفر چقدر سخت گذشت و چقدر پیر شده است پشت این پنجره حالا یکی از ما دو نفر آخرین حرف دلش نامه‌ی کوتاهی بود "دوستت داشتم" امضا: یکی از ما دو نفر @takbitnab 🌹🌹🌹
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد روا مدار خدایا که در حریم وصال رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد همای گو مفکن سایه شرف هرگز در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری غریب را دل سرگشته با وطن باشد به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد @takbitnab 🌹🌹🌹
دلم شکست، کجایی که نوشخند زنی؟ به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟ دوباره وصله ای از بوسه های دلچسب ات برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟ اگر به دست تو باشد چه فرق این یا آن؟ دمی ضماد گذاری، دمی گزند زنی مباد دود دل من به چشم غیر رود مخواه بیشتر آتش درین سپند زنی منم که پیش تو از بید سر به زیرترم تویی که طعنه به هر سرو سربلند زنی دوباره همهمه افتاده است در کلمات که در حوالی این شعر دیده اند زنی زنی که وصفش در این غزل نمی گنجد زن از حریر، از ابریشم، از پرند، زنی @takbitnab 🌹🌹🌹
دیدمت لرزید دستم ، چادر اُفـتــاد از سرم یک نفر پرسید:خوبی؟!گفتم:اکنون بهترم زیر لب با اخم گفتی: چادرت را جمع کن خنده رو،آهسته تر گفتم:اطاعت سرورم عاشق ایـــن غیرت و مردانگی هایت شدم عشق پاکت مردِ بـا احساسِ من! شد باورم عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ مـن هم تــو عشقِ اولم هستی،هــم عشقِ آخرم هرچــه در انکار کوشیدم نشد؛ناممکن است آخرش هم عشقِ مــن! فهمید گویــــا مادرم کــرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز تا نگاهم بــــــاز کردی، چادر افتاد از ســـرم @takbitnab 🌹🌹🌹
بی تو بی تاب ترین پنجره این شهرم بی تو ای کاش ترین حسرتِ یک دیدارم سوگ هر قاصدکی آنقَدَر آزارم داد روزگاریست که از پنجره ها بیزارم بی تو بی شانه ترین گریه یک مَردَم که دلخوش از شانه بی منّت یک دیوارم سرد و مایوس ترین آه ، که غمباد شدم بی تو مغموم ترین حالت گندمزارم با خودت برده ای از من ، منِ بی حاصل را سالیانیست به خود عزم رسیدن دارم در فراقت غزلم حال وخیمی دارد آفت ، افتاده از این قائله بر افکار‌م درد جانکاه مرا هیچ نفهمید‌ کسی مرحبا باز به عِرق و شَرَفِ سیگارم بی توئی درد خماری مرا می افزود شده ام نشئه ی دردی که دهد آزارم آنچنان از ستم خاطره ها پیر شدم که خودم را بخدا زنده نمی پندارم عاقبت درد غزل های مرا می فهمی وقتی از من اثری نیست بجز آثارم @takbitnab 🌹🌹🌹
پر ڪن گوش تمام پروانه‌هاۍ شهر را از عطرت دلم میخواهد هر صبح ڪـــــه بیدار میشوم بوۍ تو دنیا را برداشته باشد ... @takbitnab 🌹🌹🌹
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم اگر به دستگیری بپذیری اینت منت واگر نه رستخیزی ز همه جهان برآرم چه کمی درآید آخر به شرابخانهٔ تو اگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم چو نیم سزای شادی ز خودم مدار بی غم که درین چنین مقامی غم توست غمگسارم ز غم تو همچو شمعم که چو شمع در غم تو چو نفس زنم بسوزم چو بخندم اشکبارم چو زکار شد زبانم بروم به پیش خلقی غم تو به خون دیده همه بر رخم نگارم ز توام من آنچه هستم که تو گرنه‌ای نیم من که تویی که آفتابی و منم که ذره‌وارم اگر از تو جان عطار اثر کمال یابد منم آنکه از دو عالم به کمال اختیارم @takbitnab 🌹🌹🌹
خانه ی دلم صبحها وبه پنجره ی نگاهت باز میشود در آغوشم بگیر و مرا از جامِ لبانت سیراب کن بگذار طعمِ لبانت مرا غرق در اندامِ موزونت نماید و من سوار بریالِ خورشید اسبِ صبح را زین کنم برای یک روزنابِ عاشقانه @takbitnab 🌹🌹🌹
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت با دل زخم کش و دیده گریان بروم نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم به هواداری او ذره صفت رقص کنان تا لب چشمه خورشید درخشان بروم تازیان را غم احوال گران باران نیست پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون همره کوکبه آصف دوران بروم @takbitnab 🌹🌹🌹
چندان بگردم گرددل کز گردش بسیار من نی تن کشاندبار من نی جان کند پیکارمن چندان طواف کان کنم چندان مصاف جان کنم تا بگسلد یک بارگی هم پودمن هم تارمن @takbitnab 🌹🌹🌹
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺 سلام علیکم محضر همه ي بزرگواران اینجانب مالک کانال به همراه همسر خود گرفتار ویروس منحوس کرونا شده ایم و در قرنطینه منزل بسر می بریم از شما عزیز خواهشمندم جهت شفای همه بیماران و ما آیه شریفه «امن یجیب» رو پنج بار بخوانید. اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ 🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
صُبحدم ، دل را مقیم خلوتِ جان یافتم ؛ از نسیم ِصبح بوی زلف جانان یافتم ... @takbitnab 🌹🌹🌹
وای از آن روز که خیری نرسد شر بشود حاصل زحمت تو یک شبه پرپر بشود زندگی ساز بدآهنگ برایت بزند چشمت از عالم و آدم به خودش تر بشود غصه از هر طرفی سمت دلت پر بکشد هر چه دیوار محیا بکنی در بشود سنگ سهم سر تو باشد و گل سهم رقیب دلت از غصۀ دلدار مکدر بشود از خودت کم بکنی بال و پر او بشوی برود جلد هوای کس دیگر بشود آنچه داری و نداری بدهی دستش و بعد سینه ویران همان شاه ستمگر بشود @takbitnab 🌹🌹🌹
فدای تو دو چشم من، که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند... ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی‌ست، که از هزار پنجره نور می‌وزد هر صبح! @takbitnab 🌹🌹🌹
تو بگو وصف لب یار ، گناهش با من تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من تو بمان در بر من محرم اسرارم باش گر بگویند گناه است ، گناهش با من روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند به شعف گویداز این عشق گناهش بامن @takbitnab 🌹🌹🌹
سلامٌ علی آل طاها و یاسین سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین سلامٌ علی روضة حَلَّ فیها امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ وَ الدّین امام به حق، شاه مطلق که آمد حریم دَرَش، قبله‌گاه سلاطین شه کاخ عرفان، گل شاخِ احسان دُرِ دُرج امکان، مه برج تمکین علی بن موسی الرّضا، کز خدایش رضا شد لقب، چون رضا بودش آیین ز فضل و شرف، بینی او را جهانی اگر نَبْوَدَت تیره، چشم جهان‌بین اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هر چه جز اوست، بر چین @takbitnab 🌹🌹🌹