گاه می انديشم
خبر مرگ مرا با تو چه كس می گويد؟
آن زمان كه خبر مرگ مرا
از كسی ميشنوی ، روی تو را
كاشكی می ديدم ؛
شانه بالا زدنت را بی قيد
و تكان دادن دستت
كه مهم نيست زياد
و تكان دادن سر را
كه عجب عاقبت مرد ، افسوس!
كاشكي می ديدم
من به خود می گويم
چه كسي باور كرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد؟
#حمید_مصدق
@takbitnab
🌹🌹🌹
و كیستی !
كه سفر كردن از هوایت را
نمی توانم
حتی به بالهای خیال!
#محمدعلی_بهمنی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند...
#شمس_لنگرودی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
آنان به مرگ وام ندارند
آنان فراز بام تهور
افراشتند نام
آنان
تا آخرین گلوله جنگیدند
آنان با آخرین گلوله خود مردند
آری به مرگ وام ندارند
آنان
عشاق عصر ما
پویندگان راه بلا راه بی امید
مادر ! بگو که در تک این خانه خراب
گل های آتشین
در باغ دامن تو چه سان رشد می کنند ؟
این خواهر و برادر من آیا
شیر از کدام ماده پلنگی گرفته اند ؟
پیش از طلوع طالع
امشب ستارگان به بستر خون خسته خفته اند
بیدار باش را
#سیاوش_کسرایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم...
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد
میخواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کو باشد و من باشم و اغیار نباشد
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد ؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد ؟
گر چشمه ی زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یك شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس كهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی كه تو را از شب متروك دلم دور كند
من صبورم اما
آه، این بغض گران
صبر چه می داند چیست....
#حمید_مصدق
@takbitnab
🌹🌹🌹
بادیم که آواره دویدیم به هر سوی
اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم
یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم
خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم...
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
پای تا سر همه ام در غمت اندیشه شدست
زدن تیشه بر این کوه مرا پیشه شدست
خواهش من دگر و آنچه تو خواهی دگرست
نخل امید مرا غیرت تو تیشه شدست
#فیض_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
از کشت عمل بس است یک خوشه مرا
در روی زمین بس است یک گوشه مرا
تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم
چون مرغ بس است دانهای توشه مرا
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دنیا حریف سفله و معشوق بیوفاست
چون میرود هر آینه بگذار تا رود
اینست حال تن که تو بینی به زیر خاک
تا جان نازنین که برآید کجا رود
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم
آمدم من به سر گریهی خود به که تو نیز
بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم
به وفای تو که تا روز قیامت باقیست
عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم
نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد
من و پروردن آن نخل برومند قدیم
بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد
برسان بندگی ما به خداوند قدیم
خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز
که گشایم سر راز و گلهای چند قدیم
وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو
پندگویان قدیمی به سر پند قدیم
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جان من ، با جان او پیوسته است
زانکه چون من از دو عالم رسته است
ما دو تن در عاشقی پاینده ایم
تا محبت زنده باشد ، زنده ایم
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
نگٖارا، بیتو برگ جان ندارم
سر کـفـر و غـم ایمان ندارم
به امید خیالت میدهم جان
وگرنه طاقت هجـران ندارم
#عراقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
طٖـوافِ کعبـهٔ دل کُن اگر دلی داری
دِلست کعبهٔ معنی، گُل چهپنداری
هـزار بـــار پـیـاده طـوافِ کـعـبـه کنی
قبـولِ حـــق نـشـود گـر دلی بـیـازاری
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فــرهاد زمانم
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت
به خدا بیرخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
صبح یعنی
جنگِ بینِ شاخه های نسترن
برسرِ عطری که
دائم میوزد ازموی تو
چشم تو خورشید عالمتاب
و رویَت قرصِماه
کهکشانی ازستاره در به در درکوی تو
#حسین_فروتن
@takbitnab
🌹🌹🌹
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش
باغ بی برگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش
سازِ او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانیست
ورجز، اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تارِ پودش باد
گو بروید،هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست ...
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای
اینک خفته درتابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصل ها ، پائیـز ...
#مهدی_اخوان_ثالث
@takbitnab
🌹🌹🌹
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
آمد بر من چو در کفم زر پنداشت
چون دید که زر نیست وفا را بگذاشت
از حلقهٔ گوش او چنین پندارم
کانجا که زر است گوش میباید داشت
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
خواب می آید و در چشم نمی یابد راه
یک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال
نشنوم ناله خود را دگر از مستی درد ...
آه از خویش تهی می شوم آرام آرام
می گریزد نفس خستهام از سینه چو آه
بانگ برمی زنم از شوق که : آنا آنا!
ناگهان می پرم از خواب، گشاده آغوش!
می شود باز دو دست من و
می افتد سست
هیچ کس نیست به جز شب
که سیاه است و خموش ...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگهاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفتهام را
در خوشترین زمینه به گردش برم
و از درختهای باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بیرنگی را میبینند
در طیف عارفانه پاییز
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹