با خط جان ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ برایت
ای غریبه آشنا
در دور ترین جای دنیا هم که باشی
من احساسم را
با همین دل نوشته ها
به قلبت می رسانم
یک پای خواب های شیرین منی
#ژیلا_فراهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بر لبم شعر شدی ،
شعر نخوانی هرچند
مانده ام پای تو ،
بی آنکه بدانی هرچند...
سرِ معشوق سلامت...
به خودت سخت نگیر
سخت بوده ست
برای تو زمانی هرچند!
#مریم_عظیمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غــم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخــواهی؟
#ملک_الشعرای_بهار
@takbitnab
🌹🌹🌹
آن کس که دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو
اکنون تو ز من دِلزدهای من ز تو دلتنگ...
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
با شتاب میرود
امّا نمیرسد،
شهر
چقدر دور است
از خودش...
#زهره_دشتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای بیتو گردش فلکِ بیمدار حیف
باشد زمانه و تو نباشی، هزار حیف...
#میرزا_میرک_هروی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ز بس افسردگی دارم، هوای سرد را مانم
چنان کاهیدهام از غم که کاه زرد را مانم
گَهی در دام غم افتم، گَهی صید بلا گردم
نبینم روی آزادی، اسیر درد را مانم
نشان پای مَحمل را ندیدم تا نهم چشمی
من آن سرگشتهمجنون بیابانگرد را مانم
مرا هرکس که میبیند، ز سویم چشم میپوشد
به چشم مردم از خواری غبارِ گَرد را مانم
گَهی از درد دل سوزم، گَه از درد جگر نالم
نیَم یک ساعت آسوده، دل پُردرد را مانم
به روی تختهی هستی، در آیین پریشانی
ز بدنفْسی، پریشانمهرههای نَرد را مانم
به بیرنگیّو بیبویی درین بُستانسرا «مخفی!»
گل پژمردهی گلهای بادآورد را مانم...
#زیب_النساء_بیگم
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل صید کمند توست، جان هم
این گشته اسیر دامت، آن هم
فریاد، که در دل تو فریاد
تأثیر نمیکند، فغان هم
شاه از تو حذر کند، گدا هم
پیر از تو به جان بُود، جوان هم
از دام و قفس چو بُگذرد کس
گلزار خوش است و آشیان هم
خارم ز گلی به پاست کز وی
گلچین محروم و باغبان هم
تا برده گمانِ مهر بر من
بیمهر شدهست و بدگمان هم
گِریند چو ابر دوستداران
بر حال «سحاب»، دشمنان هم...
#سحاب_اصفهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت
مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز
و گر به بردن دل آمدی بیا ای دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بگفتم دل مشو از دوست غافل
که من گلهای نامی دارم ای دل
#عبدالحسین_صیمری
@takbitnab
🌹🌹🌹
خنده ات شیرین و ناب و پر ز عشق و دلرباست
خنده شیرین تو بر درد بی درمان دواست
چون تو را می بینمت از شوق می خندد دلم
عاشق روی تو هستم دل به عشقت مبتلاست
#امیر_عباس_خالق_وردی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل مبر امید که در روضهٔ جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
خدا را شکر در چشم حسود آنقدر ناچیزم
که اینسان میتوانم کفر ایشان را برانگیزم
غبارِ رفته در چشمم که اشک این جماعت را
درآورده همین در چشم بودنهای ناچیزم
ز چشم خلق باید روی زردم را بپوشانم
که آتش در بهار مردم افکندهست پاییزم
جوابی جز سکوت این یاوهگویان را نمیزیبد
وَ اِلّا گر دهانی وا کنم، از حرف لبریزم!
شکوهم را دوچندان کردهاست این یاوهگوییها
منی که پرچم فتحم، چرا از باد بگریزم...؟
#حسین_زحمتکش
@takbitnab
🌹🌹🌹
زنهار دلا مکوش جز بر نیکی
زیرا که زیان نکرد کس در نیکی
گر زان که کسی به جای تو نیک نکرد
تو نیکی کن به جای او گر نیکی
#شاه_نعمت_الله_لی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در سینهی توست کینهی ما
مهر تو نهان به سینهی ما
دیدی که چهسان گرفت الفت
با سنگ تو، آبگینهی ما؟
مهرت که بها فزونش از جان
یکتا گهر خزینهی ما...
#سلطانی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حال من، گنجشک خیسی زیر باران مانده است
از زمین و از زمان و از خدا هم رانده است
با شمایم سنگها! آباد باشد خانهتان!
تا خرابی سهم این ویرانهی درمانده است
بادها دیگر نگفتند از پریشانحالیام؟
شرحِ این دیوانه چندین ابر را بارانده است؟
هرکه در آوازهای زخمیام دقّت کند
حرف چشمم را اگر هم بسته باشد، خواندهاست
زندگی میرقصد و هرگز نمیفهمد کسی
بالهای کوچکش در چرخ او جا ماندهاست...
#سیده_نرگس_میرفیضی
@takbitnab
🌹🌹🌹
زان خوبتری که کس خیال تو کند
یا همچو منی فکر وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد که تماشای جمال تو کند
#ابوسعید_ابوالخیر
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل چو بهر خسی نشینی چکنم
وز باغ مدام گل نچینی چکنم
عالم همه از جمال او روشن شد
تو دیده نداری که ببینی چکنم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک روز ز بند عالم آزاد نیم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست
بازیچهٔ غمزهاش پیمان شکنیست
سودای لب چنین کسی نتوان پخت
با خویشتن آی این چه بیخویشتنیست
#انوری
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک شعر دوتا مصرع ویک قافیه دارد.
بازی دوتا نیمه بد حاشیه دارد.
یک بیت اگربی ادب و بد بسرائی.
با برگ گل باغ غزل زاویه دارد.
#حسین_افخمی_عقدا
@takbitnab
🌹🌹🌹
پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد
که شوق افزون شود چون روزگاری در میان افتد
به خود دادم قرار صبر بی او یک دو روز اما
از آن ترسم که ناگه روزگاری در میان افتد
فغان کز دست شد کارم ز هجر و کار سازان را
ز ضعف طالعم هر روز کاری در میان افتد
خوش آن روزی که چون گویند پیشت حرف مشتاقان
حدیث درد من هم از کناری در میان افتد
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چو مجنون از کوه امد پدید
بدنبال لیلا بسرعت دوید
بگفتا به لیلا لیلای من
بیا بردخون با تو دارم سخن
#عبدالحسین_صیمری
@takbitnab
🌹🌹🌹
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت
اگر که مسئلهها عاشقانه حل بشود!
#غلامرضا_طریقی
@takbitnab
🌹🌹🌹