eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس ای مرغ خیال سوی او کن گذری وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس - رباعی شمارهٔ ۹۸۹ @takbitnab 🌹🌹🌹
کنون که صاحبِ مژگانِ شوخ و چشمِ سیاهی نگاهدار دلی را، که برده ای به نگاهی @takbitnab 🌹🌹🌹
از دوستیت خون جگر را بخورم این مظلمه را تا به قیامت ببرم فردا که قیامت آشکار گردد تو خون طلبی و من برویت نگرم - رباعی شمارهٔ ۱۱۵۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح نی عشق‌سرو بود و نه شوق‌صنوبرم بوی تو می‌شنیدم و بر یاد روی تو دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم @takbitnab 🌹🌹🌹
عيناك مثل الليلة الماطرة مراكبي غارقة فيهما كتابتي منسية فيهما إن المرايا ما لها ذاكرة! چشمانت چون شب بارانی‌ست کشتی‌هایم در آن‌ها غرق می‌شوند نوشته‌هایم در آن‌ها فراموش می‌شوند آیینه‌ها حافظه‌ای ندارند! @takbitnab 🌹🌹🌹
امشب همه شب نشسته اندر حزنم فردا بروم مناره را کارد زنم خشم آلودست اگرچه با ماست صنم در چاه رسیده‌ام ولی بی‌رسنم - رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲ @takbitnab 🌹🌹🌹
برایم دلنشینی، دلبری، آنقدر دل‌خواهی که من حتی در آغوش تو، دلتنگ توام گاهی... @takbitnab 🌹🌹🌹
"پنجشنبه"ها دلت بهانه جو می شود می گیرد ...و نفس ت را بَند می آورد دلت برای کسی تندتر می زند در هر دم و بازدمی عشق را فریاد می زند دلت همانی را می خواهد که نیست آشوب می شود می گیرد بی‌تاب و بیقرار می شود بیقرارِ ... بیقرار ... @takbitnab 🌹🌹🌹
بگو در تار و پود من، کدامین رشته هستی تو؟ گره‌ها از گره بُگشادم و بیهوده می‌کوشم @takbitnab 🌹🌹🌹
افشای عیب خود نکنی روبه‌روی خلق چون معصیت کنی که خدا در برابر است؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
چو شمعِ مرده نیَم، شمع آتشین هستم، شنیده‌ام که نمیرد کسی که منتظر است و من ز منتظران، منتظرترین هستم تو ای همیشه بهار! به روی ریشه‌ی خود جاودان شکوفان باش که گر تلاشِ شکفتن ز یاد ما برود، کسی که آید فردا، به ما چه خواهد گفت...؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
از من عبور کن که شبم تارتر شود تا راه پیشرفت تو هموارتر شود حالا که عاشقم نشدی، زودتر برو مگذار دل ببندی و دشوارتر شود وقتی که درد عشق تو آنقدر مُسری است این دل بعید نیست که بیمارتر شود حال و هوای باغچه‌ی من خزانی است دل خوش نکن بهاری و پربارتر شود ویرانه‌های قلب مرا با خودت نبر بگذار با شکستنش آوارتر شود... @takbitnab 🌹🌹🌹
عشقْ هرکس را که خواهد، می‌کند زیر و زبر پشت و روی جنس دیدن در خریدن حجّت است @takbitnab 🌹🌹🌹
بی‌سبب نیست که یادآور تنهایی‌هاست آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است @takbitnab 🌹🌹🌹
گوش گل می‌درد از مژده هنگام صبوح زنده دارد نفس باد صبا نام صبوح تا تو مرغ فلکی رام گلستان شده‌ای خواب مرغ سحری رفته و آرام صبوح تو گل از مرغ سحرگاه گرفتارتری دم نزد صبح حریفان که نشد دام صبوح @takbitnab 🌹🌹🌹
صبحی دوباره است ولی نه برای من.... من سالهاست که بی طلوع چشم هایِ تو جا مانده ام در دل تیره ی شب! برای منی که تلالو لبخند تورا دیده ام... برگرد و بمان بخند بخندان بتاب ای روشنی! برگرد و جهانم را پس بگیر از تاریکی... @takbitnab 🌹🌹🌹
دلم تو را می خواهد آنقدر ناب ، گرم ، عزیز و مهربان .! که هیچ خواستنی جز خواستن تو دلم را حتئ به اندازه ی آستین پیراهنت نلرزاند مگر آغوشت که شعبه ی دیگر زندگی ست....! @takbitnab 🌹🌹🌹
تغافل تا به کی؟ لطفی، نگاهی، گوشه‌ی چشمی جفا قدری،ستم حدّی و جور اندازه‌ای دارد... @takbitnab 🌹🌹🌹
باید از بوسه‌هایی که در حصار لبهای بسته پوسید، نوشت چه کسی می‌فهمد، سکوت یعنی: عشق؟! نه، کسی زبان قلب‌های بی‌گناه ما را بلد نیست باید دیروز را از لای عقربه‌های ساعت بیرون بکشم باید از موهایم برای زمان، طناب دار بسازم دفتر خاطرات از ما طلبکار است و بوسه به ما بدهکار واژه‌ها در ذهنم شناورند واژه‌هایم در عشق شناورند کلماتم لبهای تو را می‌بوسند تو در عین سادگی در من پیچیده‌ای و زمان در حصار انگشتان تو و موهای من متوقف شده است عشق از رودخانه‌ی مواج موهام به آغوشت می‌ریزد دفتر خاطراتمان ورق می‌خورد کلمات، سطرها را بغل می‌کنند خطوط از روی کاغذ به آسمان ما پر می‌‌کشند فاصله‌‌‌ی من و تو کم‌ می‌شود نقطه بگذارم سرخط برویم؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
این راهِ دعا راهِ ظهورِ دین است این جاده‌ی اَمن و جاده‌ی آمین است پیداست که یک قدم فقط مانده به صبح معنایِ پیاده رفتنِ ما این است @takbitnab 🌹🌹🌹
قرار ماست پیاده نجف به کرببلا اگر که وعده‌ی ما را اجل بهم نزند @takbitnab 🌹🌹🌹
اربعینی‌ها خبر دارند ما از این مسیر «با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم» @takbitnab 🌹🌹🌹
دل می‌برد از گنبد خضرا شالش آذین شده کربلا به استقبالش از جادۀ اربعین می‌آید یک صبح می‌آید و یک قافله دل دنبالش @takbitnab 🌹🌹🌹
راهی شده‌ام سمتِ حرم، وقتِ قرار است چون موعدِ پیوستنِ من بر دو نگار است یک شکر که راهی شدگان خیلِ کثیر و صد شکر که جامانده‌‌اش انگشت شمار است از خویش گذشتم همه مجنونِ تو باشم  مجنونِ رخِ ماهِ تو با خویش چه کار است؟ ما ذره‌ی خاکِ در آن خانه‌یِ عشقیم در راه ندیدی چه خروشی چه غبار است هرکس به قدِ وُسع به مشت عشق گرفته با همسفران یک دله در حالِ نثار است اینجا همه زیباییِ لطف است و کرامت  لطف و کرم اندر کفِ این ایل و تبار است بین الحرمین واصلِ بینِ دو بهشت است یعنی که بهشتی شدن انگار دوبار است  از حال و هوایِ حرمش درس گرفتم  این بخشِ زمین از همه عالم به کنار است... @takbitnab 🌹🌹🌹
بعد چل روز آمده با خاطراتی که مپرس... نیزه‌ها یادآورِ حلقومِ شاه زینب است ** بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود در حقیقت آن خرابه، قتلگاه زینب است @takbitnab 🌹🌹🌹