جرم تو به گردن من اصلاً
باریک چو موی، گردن اصلاً
دیوار من از نخست کوتاه
بردار کلنگ و بشکن اصلاً
دریای خطا منم، تو را هیچ
خود تر نشدهاست دامن اصلاً
حرفت همه حقّ و نیّتت پاک
این واضح و آن مبرهن اصلاً
کار تو نبود دست و پا را-
بستن ابداً، شکستن اصلاً
گیرم همه گنجِ عشق داری
دست تو کلید مخزن اصلاً
کو میل نشاط و ذوق مستی؟
چشمت میِ صوفیافکن اصلاً
نالیدن من، حزین و خاموش
بانگ تو، صریح و روشن اصلاً
با اینهمه معتدل جفا کن
گاهی ز جفای خود حیا کن!
#سمانه_کهرباییان
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل تو بارگاه الله است
خلوت خاص نعمت الله است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۵۱
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند
پای تو فرو گلست و این پایه بلند
بالغ شدهای ببر زباطل پیوند
چون طفل زانگشت مزیدن تا چند
#انوری
- رباعی شمارهٔ ۱۵۴
@takbitnab
🌹🌹🌹
انگورم و در زیر لگد میگردم
هر سوی که عشق میکشد میگردم
گفتیکه به گرد من چرا میگرد
گرد تو نیم به گرد خود میگردم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۵۴
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو جان آفرینش را قراری
تو پائیز مریدان را بهاری
چه خوش باشد که صبح جمعه ای را
بروی چشم یاران پا گذاری
تو ای آرامش دل ها کجائی
الا ای شمع محفل ها کجائی
گره در کارم و دلخسته و زار
الا حلال مشکل ها کجائی
مران ایدوست از خود آشنا را
نگاهی گاه گاهی بی نوا را
پی دیدار سیمای تو ایدوست
همیشه دوست دارم جمعه ها را
رُخ از یاران نهان کردی و رفتی
سفر تا بیکران کردی و رفتی
بهار سینه چاکان را ز حسرت
چو گل ریز خزان کردی و رفتی
الا ای خاک راهت توتیایم
الا ای کوی تو دارالشفایم
سرِ سجّاده راز و نیازت
دعایم کن دعایم کن دعایم
تو ای آرامش دل ها کجائی
الا ای شمع محفل ها کجائی
گره در کارم و دلخسته و زار
الا حلال مشکل ها کجائی
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
فردا دیر است …
امروزت را همین امروز ، زندگی کن !
همین امروز لذتش را ببر ،
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن …
حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده ای ،
و نگرانی یعنی ، اسیرِ آینده ای شده ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده !
آینده ای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیفتد !
بیخیالِ چیزهایی که نبودنشان کیفیتِ بودنت را کم میکند ،
آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن …
#نرگس_صرافیان_طوفان
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرکس در چیزی استعداد دارد؛
انیشتین در فیزیک
ابن سینا در پزشکی
بتهوون در موسیقی
پیکاسو در نقاشی
و اما استعداد من در "دوست داشتن توست"
اگر تو نبودی، من بی استعداد ترین فرد روی زمین بودم!
#مهدی_رباطی_شازده
@takbitnab
🌹🌹🌹
حاشا که به عالَم از تو خوشتر یاریست
یا خوبتر اَز دیدن رویَت کاریست...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
بر دیده ره خیال بستی
در سینه به جای جان نشستی
#خاقانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هـزار فتنه به هــر گوشه ای برانگیزند
قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاهی دلت
برای خودت تنگ میشود ،
پنجشنبه است و من
خودم برای خودم
گریسته ام ...
#حسین_عربی
@takbitnab
🌹🌹🌹
رفتن را
گام هايی ست ،
جسور، و بی اميد ؛
من بہ قدم هايی اميد بستہ ام ،
از جنسِ آمدن ...
#مهیار_مظلومی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دلباخته از تو
با تو سخن می گویم
که شعرهایت چشم های منند
و انگشتانت از کان طلایند
من در کنار غزل هایت گل می دهم
و از حقیقت شعر تو
لب به دوست داشتنت باز می کنم
و در آشوب نگاه تو
عشق را به آغوش می کشم...
#ثریا_شجاعی_اصل
@takbitnab
🌹🌹🌹
از جمله طمع بریدنم آسانست
الا ز کسی که جان ما را جانست
از هرکه کسی برد برای تو برد
از تو که برد دمی کرا امکان است
#مولانا
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۵۲
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دوست دل از جفای دشمن درکش
با روی نکو شراب روشن درکش
با اهل هنر گوی گریبان بگشای
وز نااهلان تمام دامن درکش
#حافظ
- رباعی شمارهٔ ۲۵
@takbitnab
🌹🌹🌹
ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما
بربند سر سفره بگشای ره بالا
ای یاوهٔ هر جایی وقتست که بازآیی
بنگر سوی حلوایی تا کی طلبی حلوا
#مولانا
- دیوان شمس
- ترجیعات_دوم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه
وز مرگ چه ترسی، چو درخت از تیشه
گر زانکه به ناخوشی برندت زینجا
خوش باش که رستی ز هزار اندیشه
#بابا_افضل_کاشانی
- رباعی شمارهٔ ۱۵۱
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر زمانه پرآشوب شد، مرا چه غم است؟
چو خود بلای خودم، دیگر از بلا چه غم است؟
دلا! به دوستی خویش عشقبازی کن
تو گر وفا کنی، از یار بیوفا چه غم است؟
غم این بُود که به کویش نسیم را ره نیست
اگر گذر کند از کوی او صبا، چه غم است؟
چنین که کوهِ غم از خلق بر دل است تو را
گَرَت معاملهای هست با خدا، چه غم است؟
«مسیح!» اگر همه عالم ز سِحر پر گردد
کسی که دارد موسیٰصفت عصا، چه غم است...؟
#مسیح_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من تورا آنگونه دوست داشتم
که مجنون لیلایش را
آنگونه چشم به راه بودم
که یعقوب یوسفش را
آنگونه می پرستیدم
که عرب لات و عُزایش را
آنگونه باور داشتم
که محمّد خدایش را
تو مرا اما...
چنان نمی خواستی،
که آدمی گناهانش را!
#طاهره_اباذری_هریس
@takbitnab
🌹🌹🌹
چنان یک كودک گریه كردم؛
همانگونه خالى،
همانطور بى معنى و بىدليل.
زيرا كه من؛
خيلى به ناحق از تو دور هستم...!
#ناظم_حکمت
@takbitnab
🌹🌹🌹
بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش
ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش
#عراقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گلعذارمن تویی
دربهشت ارزوها. گلعذارمن تویی
مایه ارامش وصبروقرارمن تویی
ای بهاربی خزان ای یوسف بازارعشق
روح وریحان من وباغ وبهارمن تویی
شعله عشق تواتش بردل وجانم فکند
مر هم وداروی قلب داغدارمن تویی
صبح وشامم رابه یادونام توسرمیکنم
می کنداحساس قلبم درکنارمن تویی
قطره نا چیزم ودرساحل دریای عشق
مرهم وتسکین جان وحال زارمن تویی
چشمه چشمم شده ازهجر تودر یای اشک
نو ربخش دیده درانتظارمن تویی
شوق دیدارتو خواب راحت ازچشمم ربود
دیده برراهت منم داروندارمن تویی
طبع شعرم در هوای وصل توگل کرد. چون
محرم سر ضمیرورازدارمن تویی
بی وفایی ازمن ومهرووفاداری زتو
نورامیدوفروغ شام تارمن تویی
گرمقدم رابها رعمرطی شدباک نیست
چون انیس ومونس لیل ونهارمن تویی
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
ميگويد "جانم"
و منِ دستپاچه یادم میرود
كه چرا صدايش زده بودم!
چنان غرق "جانم" گفتنش ميشوم
كه انگار سالها منتظر بودم
از دهانش بیرون بیاید
یادم آمد!
قرار بود بپرسم
"هنوز هم جانش هستم؟"
و اينجا تنها لحظه ای بود
كه قبل از مطرح كردن سوالم
جوابم را گرفتم!
آن هم با يك كلمه!
#نيلوفر_رضايی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
" جمعه صورت توست "
وقتی چشمانت را....
به رویم میبندے،
و باد موهایت را....
به سمت غروب میڪشد،
چقدر غم انڪَیزے....زرد طلایی
چقدر غم انڪَیزے....پرترهے وحشی
#آریو_همتی
@takbitnab
🌹🌹🌹