عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر
می کند بیچارگان را چاره سازی بیشتر
می کشد قامت به قدر ریشه هر نخلی که هست
هر قدرپستی فزونتر، سرفرازی بیشتر
عشق عالمسوز کی فارغ گذارد حسن را؟
شمع از پروانه دارد جانگدازی بیشتر
می شود هرچند محو از روی گرم آفتاب
می کند شبنم همان آیینه سازی بیشتر
د رخرابات مغان از پرتو دلهای پاک
هر قدر آلوده تر دامن نمازی بیشتر
می کشد قامت نی بی مغز بیش از نیشکر
درسبک مغزان بود گردن فرازی بیشتر
پیش راه شکوه خونین نگیرد خامشی
رشته اشک از گره گیرد درازی بیشتر
ظالمان را نرم می گردد دل از فرمان عزل
حسن نو خط می کند عاشق نوازی بیشتر
تا نگردیده است صائب آدمی بالغ نظر
می زند ناخن به دل عشق مجازی بیشتر
#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۱۴
@takbitnab
🌹🌹🌹
کیست در این شهر که او مست نیست
کیست در این دور کز این دست نیست
کیست که از دمدمه روح قدس
حامله چون مریم آبست نیست
کیست که هر ساعت پنجاه بار
بسته آن طره چون شست نیست
چیست در آن مجلس بالای چرخ
از می و شاهد که در این پست نیست
مینهلد می که خرد دم زند
تا بنگویند که پیوست نیست
جان بر او بسته شد و لنگ ماند
زانک از این جاش برون جست نیست
بوالعجب بوالعجبان را نگر
هیچ تو دیدی که کسی هست نیست
برپرد آن دل که پرش شه شکست
بر سر این چرخ کش اشکست نیست
نیست شو و واره از این گفت و گوی
کیست کز این ناطقه وارست نیست
#مولانا
- غزل شمارهٔ ۵۱۳
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو
جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا
سایهاندازد همای چتر گردون سای تو
از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو
آب حیوانش ز منقار بلاغت میچکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو
گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو
آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعهای بود از زلال جام جان افزای تو
عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی میکند
بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو
#حافظ
- غزل شمارهٔ ۴۱۰
@takbitnab
🌹🌹🌹
من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست
همه رفتند و نشستند و دمی جان ننشست
هر کی استاد به کاری بنشست آخر کار
کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست
هر کی او نعره تسبیح جماد تو شنید
تا نبردش به سراپرده سبحان ننشست
تا سلیمان به جهان مهر هوایت ننمود
بر سر اوج هوا تخت سلیمان ننشست
هر کی تشویش سر زلف پریشان تو دید
تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست
هر کی در خواب خیال لب خندان تو دید
خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست
ترشیهای تو صفرای رهی را ننشاند
وز علاج سر سودای فراوان ننشست
هر که را بوی گلستان وصال تو رسید
همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست
#مولانا
- غزل شمارهٔ ۴۱۳
@takbitnab
🌹🌹🌹
خوشا صحرای عشق و وادی او
خوشا ایام وصل و شادی او
خوشا تاریکی شام جدایی
که بخشد صبح وصلش روشنایی
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کُنجِ ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانهی تنها زد و رفت...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی
چون گل باید که بیتکلف خندی
فرقست میان عشق کز جان خیزد
یا آنچه به ریسمانش برخود بندی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر بلا کز حضرتش ما را بود
خوش بلائی از چنان والا بود
هر بلا کآمد از او نبود بلا
آن بلا نبود که آن والا بود
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۱۴۹
@takbitnab
🌹🌹🌹
خوش خوش صنما تازه رخان آمدهای
خندان بدو لب لعل گزان آمدهای
آن روز دلم ز سینه بردی بس نیست
کامروز دگر به قصد جان آمدهای
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۸۸
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
بوسی بده بیمشغله بیزحمت و جنگ و گله
کزجان برفت آن حوصله کاندوه حرمان پرورد
#قاآنی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا ابد تو را از دیدگان همه پنهان
خواهم کرد ..
چشمانت رازی است نخوانده
صدايت موسیقی زیبایی است نشنیده
نمیدانم چندسال دیگر هستم !؟
می ترسم این عمر كوتاهتر از آن باشد
که بخواهم منتظرت بمانم
بودنت سرابی است سبز
و نبودنت عذابی است پر درد
خسته ام
از بودنت در رویاها و خواب هایم و
نبودنت در بیداریهایم...
#مینو_پناهپور
@takbitnab
🌹🌹🌹
اخلاص در عمل
طاعت فقط به ذکر و قیام و قعود نیست
زهد و ورع به طول رکوع و سجود نیست
اخلاص در دُعا به اجابت قرینه است
در جامه ی ریا اثر از تار و پود نیست
از بهر عارفان خداجوی و حق طلب
بهتر ز جلوۀ سحر و صبح زود نیست
مستأجر است هر که بدنیا قدم گذاشت
دنیا موقتی است سرای خلود نیست
دانی که رخش عمر چرا تند می رود
یعنی گذشت عمر بحال رکود نیست
بار کج ای رفیق به منزل نمی رسد
عقل سلیم در تن و جان حسود نیست
عالم اگر که پر شود از انگبین ناب
یکذره اش بکام بخیل و عنود نیست
در مکتبی که علم و ادب درس می¬دهند
هر سفله را لیاقت حق ورود نیست
بی شک در آبراه زمان محو می¬شود
هر چشمه ای که ریشۀ آن وصل رود نیست
حدّ و حدود شعر «مقدم» فقط خداست
رنــگ ریـا به دایرۀ این حدود نیست
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
این نیست ره وصل که پنداشتهای
این نیست جهان جان که بگذاشتهای
آن چشمه که خضر خورد از او آب حیات
اندر ره تست لیکن انباشتهای
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۷۷
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
غزل هایم برای او
که هم
جان است و جانان
دل بی طاقتم
اما
اسیر درد هجران ..
#باران_قیصری
@takbitnab
🌹🌹🌹
کرم خواندی
ستم راندی
وفا گفتی جفا کردی
تو ای ماه سمن سیما
ببین با ما چه ها کردی....
#وفایی_مهابادی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه عاشقانه ای بنویسم...
که دلتان برایم بلرزد؟!
وقتی نه دستانش را گرفته ام،
نه در آغوشش کشیده ام،
و نه حتی او را بوسیده ام !
من فقط از دور ...
او را در خویش گریسته ام ...
عشقِ میانِ ما...
معصوم ترین عشقِ تاریخِ جهان بود . . .
#نرگس_صرافیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
در صورت و معنیش نظر کن
می بین همه و مرا خبر کن
خواهی که رسی به نعمت الله
بر درگه سیدم گذر کن
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۲۱۴
@takbitnab
🌹🌹🌹
فـریـاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت!
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای موسی ما به طور سینا رفتی
وز ظاهر ما و باطن ما رفتی
تو سرد نگشتهای از آن گرمیها
چون سرد شوی که سوی گرما رفتی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۵۶
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه آشکارا
تمنایِ نوازشِ تو را دارد،
و قلبم چه بی پرده
نیازِ تپیدنِ نامِ تو را دارد
بیا نگذار این شبِ بی رحم
چشمانم به شبیخونِ خواب
فرو بندد،
بیا دمی مرهمِ به بیداری باش
که خسته از دیدار توام در رویا
#عارف_اخوان
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق که سراغت بیاید ،
آدمها برایت دو دسته میشوند :
یک عده "شبیه" او...
و بقیه ناشناس...
وای به روزی که عشق برود ،
و تمام دنیا بشود ،
یک عده شبیه او ...
#سارا_احدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گویند که دل از دل دلدار برانداز
والله که دل غارت یار است دلی نیست
#راحم_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک صبح به بام آی و ز رُخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
ای زینتِ بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
#محتشم_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹