eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
در طریق دوستی، رسم این بُود کَانْدر طریق بارِ یار ناتوان، یار توانگر می‌کشد... @takbitnab 🌹🌹🌹
بدهم تکیه به تو ، شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای ، خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت ، می دانم ! خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد . شمعِ گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل ، میل پریدن دارد ! بال و پر در قدمت ، لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق ، فقط از قصّه ی تو ! در غزل های من ، افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب های سحر سوخته ام ، پیشکش ات ! تلخی گریه ی مردانه شدن را ، بلدی؟ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده ! تو بگو ، "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟ این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت ! بدهم تکیه به تو ... ،شانه شدن را بلدی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
تو ثـــریای منی آمدنت شیـــرین است من نگویم که چـرا آمده‌ای و دیر است شهریارم که بسی خون جگرها خوردم چه‌بگویم که قلم ناطق بی‌تزویر است @takbitnab 🌹🌹🌹
ماه مبارک رمضان امدی ای مه باعزت وعرفان رمضان قدمت بادمبارک به عزیزان رمضان رحمت وفیض توعامست ومسلمانانند برسرسفره ی احسان تومهمان رمضان افتخار توهمین بس که بفر مان اله درشب قدرتونا زل شده قران رمضان لیله القدر تو افضل بودازالف شهر می دمدنورامیدازتوبه یاران رمضان هرکه رانامه سیاهست زعصیان وگناه شستشو درتوشود جمله عصیان رمضان روزه ات سردکنداتش سوزان جحیم گرگواهی دهی اندرسرمیزان رمضان در بهاران تویک ایه ی قران دارد اجریک ختم تلاوت شده قران رمضان بهترین ماه خدایئ ومقدم خوش گفت قدمت بادمبارک به عزیزان رمضان @takbitnab 🌹🌹🌹
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج ای موی پریشان تو دریای خروشان بگذار مرا غرق کند این شب مواج یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده جز عشق نیاموختی از قصه حلاج یک بار دگر کاش به ساحل برسانی صندوقچه‌ای را که رها گشته در امواج @takbitnab 🌹🌹🌹
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهٔ دُردی به دست سر به بازارِ قَلَندَر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پردهٔ پندار می‌باید درید توبهٔ زهاد می‌باید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پای‌بست ساقیا در ده شرابی دلگشای هین که دل برخاست غم در سر نشست تو بگردان دور تا ما مَردوار دُورِ گردون زیرِ پای آریم پَست مشتری را خِرقه از سر برکشیم زُهره را تا حشر گردانیم مست پس چو عطار از جهت بیرون شویم بی جهت در رقص آییم از الست @takbitnab 🌹🌹🌹
لرزه‌ای در رگم افتاده که خشتی تو چقدر ارگِ متروکه شدی ؛ خاک‌سرشتی تو چقدر صبح و شب با قلم هرز و دواتی بی‌رنگ بر تن خاک روان "هیچ" نوشتی تو چقدر ! باد شد حاصل یک عمر عرق‌ریزانت بذر پوسیده در این بادیه کِشتی تو چقدر تو همان پیرزن دوک به دستی اما نخِ تابیده به این حوصله رِشتی تو چقدر تو قرار است که دربان جهنم باشی ذکر خاصان چه کنی ؟ فکر بهشتی تو چقدر ! جامه از سنگ به تن کن که نلرزی هرگز ارگ من ! خام مشو ؛ این همه خشتی تو چقدر @takbitnab 🌹🌹🌹
درین جادو شبِ پوشیده از برگِ گلِ کوکب دلم "دیوانه" بودن با ترا می‌خواست... خوشا آن نازنین شب‌ها و آن شبگردی و شب زنده‌داری‌های دور از خستگی تا صبح و آن شاباش و گهگاهی نثارِ ابرهای عابرِ خاموش و گلبارانِ کوکب‌ها و کوکب‌ها و کوکب‌ها... @takbitnab 🌹🌹🌹
دور از تو سحر شکفتنی نیست فریادِ دلم شنیدنی نیست حالی که بُود مرا ز هجران احساس بکن، که گفتنی نیست با رشته‌ی عشق خود، تو ما را بستی که دگر گسستنی نیست خاموش و سیه شده شب و روز وصل تو مگر رسیدنی نیست؟ این شب که مرا گرفته دربر با صبح، به‌سر رسیدنی نیست خورشید تویی، بیا به سویم بی‌تو، شب من گذشتنی نیست... @takbitnab 🌹🌹🌹
یکی از بستگانِ بارانم، گریه‌هایم شناسنامه‌ی من مثل برگ‌وتگرگ می‌افتم، که جهان تو را بهار کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
در سینه‌ام بسیار جایت خالی است ای عشق! با هیچکس آن حفره دیگر پر نخواهد شد @takbitnab 🌹🌹🌹
بیخود باشی هزار رحمت بینی با خود باشی هزار زحمت بینی همچون فرعون ریش را شانه مکن گر شانه کنی سزای سبلت بینی - رباعی شمارهٔ ۱۸۰۷ @takbitnab 🌹🌹🌹
رائحه عشق تا کنی سیر و صفا عالم عِرفانی را مُفت از دست مده دیدۀ بارانی را باخبر باش عزیزم که بهار آمد و رفت بلبل از عشق گل آموخت غزل خوانی را مدت عمر چوگل در گذر و کوتاه است به غنیمت شمراین فرصت ارزانی را بروی غنچه لبها گل لبخند بکار کج مداری نکند رفع پریشانی را اعتمادی نبود چونکه بر این کهنه رباط پشت پائی بزن این غمکدۀ فانی را ره گشائی کن و خار سر هر راه مباش یاد گیر از دم گل رائحه افشانی را آدمیت همه در حُسن و کمال و ادبست هان فراموش مکن خصلت انسانی را زاهد آن نیست که در سایه¬ی تزویر و ریا به رخ خلق کشد پینۀ پیشانی را غیر اخلاص متاعی به قیامت نخرند صاف کن وسوسۀ باطل نفسانی را وای از آن روز که بازار ریا داغ شود نشنود گوش کسی بانک مسلمانی را مهلت از دست برون رفت «مقدم» چه کنی چــون به مقصد ببری ایــن رهِ طولانی را @takbitnab 🌹🌹🌹
آن روز که کار وصل را ساز آید این مرغ ازین قفس به پرواز آید از شه چو صفیر ارجعی روح شنید پرواز کـــنان به دست شه باز آید - رباعی شمارهٔ ۹۶ @takbitnab 🌹🌹🌹
تا چند روی از پی تقلید و قیاس بگذر ز چهار اسم و از پنج حواس گر معرفت خدای خود می طلبی در خود نگر و خدای خود را بشناس - رباعی شمارهٔ ۱۰۱ @takbitnab 🌹🌹🌹
یا رب ز قناعتم توانگر گردان وز نور یقین دلم منور گردان روزی من سوختهٔ سرگردان بی منت مخلوق میسر گردان - رباعی شمارهٔ ۵۰۹ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای آنکه غلام خسرو شیرینی با عشق بساز گر حریف دینی پیوسته حریف عشق و گرمی میباش تا عاشق گرم از تو برد عنینی - رباعی شمارهٔ ۱۶۹۹ @takbitnab 🌹🌹🌹
بي اعتنا به اينكه برايت دلم گرفت خنديدي و دوباره به جايت دلم گرفت از اينكه دست من به تو هرگز نميرسد از بخت بد -كه كرده جدايت- دلم گرفت از فكر لحظه اي كه بمن طعنه ميزدي از لحن نيش دار "شُما"يت،دلم گرفت ميخوااااستم براي كسي درد دل كنم اما به جاي عرض شكايت، دلم گرفت گفتي "خدا مرا ببرد رو به راهِ راست" بي اختيار بعد دعايت دلم گرفت @takbitnab 🌹🌹🌹
باز هم قصه ی، من قصه ی کم حوصله هاست دردل می کنم این بار که وقت گله هاست جاده ها نیز مرا از نفس انداخته اند پای من خسته ی پیمودن این فاصله هاست این طرف تاول پاهای زمین گیر من است آن طرف خط غبار گذر قافله هاست خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است گریه هم پاسخ تلخی به همین مسئله هاست تا فراموش شدن مانده ام و می مانم مرگ پایان من و قصه کم حوصله هاست @takbitnab 🌹🌹🌹
ای نام تو شَهد سخنم یا الله! آرام دل و جان و تنم یا الله! ای لطف تو چاره‌ساز هر بیچاره بیچاره‌تر از همه منم یا الله! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دوست! زِ رحمت دلِ آگاهم ده در ماه دعا، سیرِ الی اللهم ده ماه رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانی خود راهَم ده @takbitnab 🌹🌹🌹
از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! @takbitnab 🌹🌹🌹
آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید @takbitnab 🌹🌹🌹y
آمد رمضان و نور، راه افتاده افطار و سحر، حالِ دعا، سجاده این‌ها همه آماده که بالا برویم اما چه کنیم نیستیم آماده @takbitnab 🌹🌹🌹
غافل بودم اگر چه ماه شعبان یک بار دگر خدا فرستاد اَمان تا خواست زمینم بزند عصیانم اینبار به یاریِ من آمد رمضان @takbitnab 🌹🌹🌹