eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ظهر یعنی دلتنگی به نیمه رسیده جان شعرم را گرفته قلم شکسته حریر خیال آبی تو موج می‌زند بر دقیقه‌های مچاله شده ثانیه‌ها در بطن هم میمیرند تو کجای روز منی نه، نه، نه تو تمامی جان منی. @takbitnab 🌹🌹🌹
‏جیبِ بزرگتر نمیخواهد چتر هم همینطور پاییز فقط دلبر میخواهد با یک خیابان که خشاب اش پر از عشق باشد و ته مانده های باران بعد آرام آرام ماشه را بچکانی روی گونه اش همین.. @takbitnab 🌹🌹🌹
در هیاهو و ازدحام پیچک نیلوفری خیالت قرارمان زیر برگ ریزان شعر آنجا که شعر نم نم شروع می شود آنجا که حرف های نگفته ام با خش خش برگهای پاییزی زیر قدمهایمان جان می گیرد! من شعرهایم را بر بال پرندگان مهاجر می نشانم تا به گوش تو برسانند ببین که نبودنت چگونه شرح دلتنگی ام را واژه واژه با قلم احساسم شعر کرده است. @takbitnab 🌹🌹🌹
من در تو گم شده بودم ؛ حالا که نیستی ، حالا که رفته ای چه زمان ، کجا ، چه کسی پیدا خواهد کرد منِ بی تو را ...!! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای باد صبح دم، خبر او بیار تو آنجا مجال نیست که پیغام ما رود هر لحظه نامه‌ای بنویسم به مجلسی روزی مگر به مجلس او نام ما رود ... @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق دورم!! من از همین جای جای خالی که تو نیستی از فرسنگها فاصله تو را تصور می کنم، من نفس را ، تو را، بوسه را، آغوش را بی قراری هایت، دلتنگی هایت را، بی حضورت حس می کنم، گرچه نیستی در دیده بر دل بسیاری هنوز. @takbitnab 🌹🌹🌹
از تو حسی به جا مانده لطیف تر از شاعرانگی هایَم بلندتر اَز خیالم و عمیق تر از دلتنگی اَم خورشید که غروب میکند من پناهنده میشوم به آغوشِ تنهایی ام که تو را کم دارد این قِصه ی پُر غُصه @takbitnab 🌹🌹🌹
شدم عاشق به بالاى بلندش كه كار عاشقان بالاگرفته‌ست نسیم صبح،عنبربوست امروز مگر یارم ره صحرا گرفته‌ست؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
یا امام رضا(ع) ای بحر بی کرانه ایثار یا رضا(ع) گلزار حُسن را گل بی خار، یا رضا(ع) ای کعبه مراد دل دل شکستگان ای قبله گاه و ملجأ ابرار، یا رضا(ع) خورشید می کند ز جمال تو کسب نور چون سر زند ز گنبد دوّار، یا رضا(ع) آئینه تمام نمای محمّدی(ص) در صولت و شمایل و رخسار، یا رضا(ع) ای مهر دل فروز امامت اباالحسن وی مقتدای مکتب دادار، یا رضا(ع) آید نسیم روضه¬ی رضوان ازین حرم از عطر خُلد کوی تو سرشار، یا رضا(ع) بر آستانه¬ی حرمت بوسه می¬زند روح الامین بچشم گهربار، یا رضا(ع) آیند ساکنان سماوات فوج فوج هر صبح و شام در صف زوّار، یا رضا(ع) مشتاق چلچراغ رواق تو آفتاب دلبستگان عشق تو احرار، یا رضا(ع) دل را به غرفه های ضریح تو بسته¬ایم همسایه ایم گر چه خطاکار، یا رضا(ع) با یک نگاه لطف شما باز می شود صدها گره ز کار گرفتار، یا رضا(ع) آهوی خسته ام من و چشمم براین سراست از پای مانده با دل افکار، یا رضا(ع) منت پذیر لطف شمایم که سال ها بودی مرا هماره مددکار، یا رضا(ع) بارَد ز نور گنبد و گلدسته های تو بر ساق عرش چشمۀ انوار، یا رضا(ع) عید ولادتت که بهار کرامتست مسرور می کنی دل غم دار، یا رضا(ع) بنمای از کرم به «مقدم» کرامتی زیرا که نیست غیر توأش یار، یا رضا(ع) @takbitnab 🌹🌹🌹
شعرزیبای شفق حضرت_معصومه_مدح دلی که عشق و ارادت به راستان دارد در آستانهء قم ، سر بر آستان دارد در آستانهء قم ، از سلالهء خورشید ودیعه ای است که انوار جاودان دارد به یُمن مقدم این تابناک اختر پاک تمام خطهء قم، رنگ آسمان دارد یگانه دختر معصومه ای که فرمودند زیارت حرمش اجر بیکران دارد کسی که اشک ارادت در این حرم افشاند دو چشم تر ، نه که "عینان تجریان" دارد در این حریم چرا موج میزند ملکوت که سایه از پر و بال فرشتگان دارد گرفته رخصت پرواز بین مشهد و قم کبوتری که در این روضه آشیان دارد از این حریم مقدس اجازه می طلبد کسی که شوق نیایش به «جمکران» دارد چه مسجدی که ز گلدسته های زیبایش بلال هم هوس گفتن اذان دارد کسی که می رود آنجا می آورد با خود دلی که رایحهء صاحب الزمان دارد میان شهر قم و جمکران جدایی نیست خوشا کسی که سفر سوی این و آن دارد ثنای حضرت معصومه حدّ معصوم است به شأن و شوکت او، شعر کی توان دارد؟ به پاکدامنی مریم است این بانو که از مسیح نسب دارد و نشان دارد هنوز جای قدمهای اوست بیت النور هنوز چشم به آن خانه کهکشان دارد و از مجاورت او ز شهر قم، تابش فروغ علم به شش گوشهء جهان دارد قسم به عشق که شایستهء نثار اینجاست اگر که اشک شما رنگ ارغوان دارد بهشت خواب و خیالی است بی محبت او ولای اوست که پروانهء جنان دارد در آزمایش علم و عمل بکوش اینجا که سرسپردگی دوست، امتحان دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
اينك ، اما در سحر گاهي چنين از روشني سرشار پيش چشم اين همه بيدار، آيا خواب مي بينم ؟ اين منم ، همراه او ؟ بازو به بازو مست مست از عشق، از اميد ؟ روي راهي تار و پودش نور از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟ اى زمان، اى آسمان، اى كوه، اى دريا ! خواب يا بيدار، جاودان باد اين رؤياي رنگينم... @takbitnab 🌹🌹🌹
فرو ریخته ام جای بگیر کنارِ حضوری مضطرب در آغوش بگیر آخرین بازمانده ی قلعه ی اعتماد را آرام کن دیوانه‌ای را که از درکِ بودنش در خود تشنج می‌‌کند از فتحِ نور شکست خورده ام در این تاریک خانه ی پر تشویش کنارم بمان صبور باش دردم را با شتاب نخوان این شعر از جهنمی به نامِ من گذشته است..... @takbitnab 🌹🌹🌹
من چه میدانم سرانگشتش چه کرد در میان خرمن گیسوی من؟ آنقَدَر دانم که این آشفتگی زان سبب افتاده اندر موی من...! @takbitnab 🌹🌹🌹
فکر کن به ماجرای مردی که تمام ساعت های دنیا را دزدید ، تا معشوقه اش پیر نشود ... @takbitnab 🌹🌹🌹
گفت تو را دوست دارم ؛ رقصید و به آسمان رفت ، درون آسمان چنگی به دست گرفت ، هر روز صبح طلوع می‌کرد کنار خورشید ،غروبی نداشت و با ماه دوباره می‌تابید ،، من چشمانم از آسمان پایین نمی‌افتد ، این عاشقی زیباست ، عشقی که تو را سربلند می‌کند گفت با من نخواهی خوابید تنها با آواز من هم آغوش باش ، ببوس ، نوازش کن ، درآمیز ، این عاشقی زیباست .... @takbitnab 🌹🌹🌹
آدمیست دیگر صبح که میشود.. گوش هایش تیز می شوند برای شنیدن صبح بخیر از لبی که نابترین بوسه را شب از او ستانده.... @takbitnab 🌹🌹🌹
جز آفتاب چه‌ای؟ کز فروغِ حُسن و جمال نظر بر آن رخ زیبا نمی‌توان افکند @takbitnab 🌹🌹🌹
هرچند نهان ماندن اندوه محال است کاری بکن ای عشق که گمنام بمانم @takbitnab 🌹🌹🌹
نه به شهرم دل گشاید، نه به صحرا در غمت بی‌تو بر من شهر زندان است و صحرا آتش است @takbitnab 🌹🌹🌹
حالم بد است، مثل زمانی که نیستی ... دردا که تو همیشه، همانی که نیستی ... من بی تو، در غریب ترین شهر عالمم بی من، تو در کجای جهانی، که نیستی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
قرارمان یک غروب پاییزی مهر آبان آذر فرقی نمی‌کند فقط پاییز باشد تن درختان شهر عریان سنگ فرشهای خیابان ها خیس ِخجالت تمام‌ نیمکت ها خسته و تنها من و تو دست در دست شانه به شانه و عشق چتر در بالای سرمان و کلاغها در حال آواز خوانی موشها همه رقاص عابران تماشاچیان این نمایش نامه و خدا در همین این‌ نزدیکی ها شاهد دلبرانه ی من و تو ست شاهد یک‌ ملاقات عاشقانه @takbitnab 🌹🌹🌹
من با تو چنین سوخته خرمن تا کی وز ما تو چنین کشیده دامن تا کی این کار به کام دشمنانم تا چند من در غم تو، تو فارغ از من تا کی @takbitnab 🌹🌹🌹
برداشت سپیده دم حجاب از طرفی بگرفت نگار من نقاب از طرفی گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان ماه از طرفی وآفتاب از طرفی! @takbitnab 🌹🌹🌹
من یاد تو را من نام تو را نشانده ام میان قلبم در شکل یک ناب عشق به رخ آینه میتابی و در جای خالی آغوشم غلط می زنی در کافه با گلی سرخ در دست نسکافه ای سکوت چشمانم را می خوری و گرم در پرچین هجوم نفس هایم نفس می کشی خود بگو...! در عطر تند نبودنت این دختر دیوانه می تواند یادت نکند؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
رویی که تو راست، مَه ندارد نقصان به تو هیچ ره ندارد این کوکبه‌ای که هم تو داری خورشید نداشت، مَه ندارد فتنه که از او خِرد زند چشم جز چشم تو خوابگه ندارد جان در وَلَهِ تو مانْد جانا وَالله که جز این وَلَه ندارد زلفت که هزار دل نگه داشت هرگز یک جان نگه ندارد دل چاره‌گرِ محبّت توست بیچاره جز این گنه ندارد درماند «حسن»، پناه او شو کو جز درِ تو پَنَه ندارد... @takbitnab 🌹🌹🌹