eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
از .... گوشه چشمانت که ابتدای جهان من است، تا گندم موهایت که آخر دنیا، هزار بوسه بدهکارم..! کنارم بمان... که فصل خرمالو از لبهات اغاز و پاییز با اشارہ انگشتت به زمین می‌ریزد، و من از هیچ پرتگاهی سقوط نمیکنم تا بر شانه‌ات پرندہ‌ام و آغوشت خانه‌ام... @takbitnab 🌹🌹🌹
از چشمهای تو آغاز میشود این صبح دلپذیر - وقتی نگاه میکنی ام همچو آفتاب بیرون بیا تو از پس شب مست و خوش خرام - چون آفتاب ناب به جانم کمی بتاب @takbitnab 🌹🌹🌹
تو آفتاب و من آن ذره‌ام ز پرتو مهرت که از دریچه درآیم، گرم ز کوچه برانی @takbitnab 🌹🌹🌹
من غرق در سکوت من غرق در بغض اما تو بخوان الف بای زمردین چشمانم را تا قلبم سوسو بزند اتاق دربسته ذهنم باز شود پچ پچم گویاتر شود بوسه هایم خوابهای سیاه و سفیدت را رنگین کند و باورت بشود که من بی حد و مرز تو را دوست دارم... @takbitnab 🌹🌹🌹
جمعه... تنهایی نمیچسبد، جمعه یار میخواهد، باران میخواهد، دلبر و دلدار میخواهد، جمعه کسی را میخواد که همراه تمام عاشقانه هایت شود اگر دلت گرفت کسی را میخواهد که روزت را شیرین کند.. جمعه هیچ وقت تنهایی نمیچسبد.. @takbitnab 🌹🌹🌹
خوش نشستی بر دلم کاشانه میخواهی چه کار؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
یک بغل عشق رسید از دم خورشید به صبح چــشم دل پر شــده از پرتـو امــید به صبــح خـیز و آغوش گــشا بر نفــس صبــح چنین خواب غفلت نڪند جان تو نومید به صبح @takbitnab 🌹🌹🌹
وتو آن صبح ِقشنگی که به زيبايی يک عشـق سرسجاده ی نور لب ايوان مرمری کاشی دل توي باغچه ايی ازياس سپيد اتفاق دلنشين ِ هر روزم ميشوی...... @takbitnab 🌹🌹🌹
فکرم‌ به مُنتهای‌ جمالَت‌ نمی‌رسد کز هر چه در خیالِ‌ من‌ آمد نِکوتری @takbitnab 🌹🌹🌹
تو در سکوت ، زیبایی هایی داری که هیچ آوا و سخنی آن چنان ، شکوه ندارد هرگز! آرایه های تنِ تو مشهود می سازند به شعر رقص می روند در زمان..! آفاق را در اتاقِ تو می شود لذت برد آری تو آن نگارِ من هستی که هیچ گاه ، هیچ نگارنده ای چون من، تو را قادر به توصیف نخواهد شد و تو این را خوب تر از هرکسی می دانی ، می دانم ..! @takbitnab 🌹🌹🌹
معبدی پاک تر از سینۀ ی غارت شده ام نیست عشق جارو زده خُم خانه ی افسرده ی ما را @takbitnab 🌹🌹🌹
عصر بهشتی باشد من باشم و دو خط شعر قهوه و یک نخ سیگار... و بوسه ای ناگهانی از تو آخ که پراند خماری‌ام را بَه‌ که جور کرد بساط عشقم‌ را @takbitnab 🌹🌹🌹
می خندی و در مرز مشرقی لبهات هزاران سرباز کشته می شوند... غمگین میشوی و خاورمیانه ای را اندوهگین میکنی... کیستی که اینگونه جهانی را به سخره گرفته ای!؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
با صدهزار جلوه برون آمدی که من با صدهزار دیده تماشا کنم "تـو" را...! @takbitnab 🌹🌹🌹
گر با رخ زیبایش یک شام به صبح آرم فیروز شود روزم فرخنده شود فالم @takbitnab 🌹🌹🌹
یک فنجان یادت کافی ست تا باران بند نیاید... تا صبح ،پشت پنجره بنشیند و انگشتش را جلوی دهانش بگیرد رو به گنجشک ها , که هیس !! آرام بگیرید . اینجا کسی توی فنجانش ماه را دارد هنوز ... @takbitnab 🌹🌹🌹
وبه صبحی که تو را درافقم ریخت قسم تا طلوع تو نباشد که جهان خرم نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای آينه سرگرم تماشای كه بودی؟ بسيار معطر شده‌ای! جای كه بودی؟ من ماتِ پریشانیِ روز و شبِ خویشم تو خیره به آرامش زیبای که بودی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
بی هیچ نام می‌آیی اما تمام نام‌های جهان باتوست وقت غروب نامت دلتنگی‌ست وقتی شبانه چون روحی عریان می‌آیی نام تو وسوسه است زیر درخت سیب نامت حواست و چون به ناگزیر با اولین نفس که سحر می‌زند می‌گریزی نام گریزناکت رویاست... @takbitnab 🌹🌹🌹
خاطره‌ها گاه و بی‌گاه می‌آیند کنارم می‌نشینند، می‌خندند، گریه می‌کنند اما پیر نمی‌شوند... @takbitnab 🌹🌹🌹
از روزنهٔ چشم تو خورشید هویداست وز لطف نگاه تو جهان خرم و زیباست صبحی که تو در آینه‌اش نقش ببندی چون باغ بهار است، بهشت است، فریباست @takbitnab 🌹🌹🌹
میخوانمت!!! از حوالیِ نفس های مسیحایی باران از بند بند شعر وقافیه و می‌سپارمت،به نسیم ، که هُرم نفس هایت حیات میبخشد ، عشق را ،،، @takbitnab 🌹🌹🌹
آب اگر چه بی‌صداترین ترانه بود تشنگی بهانه بود من به خواب‌های کوچک تو اعتماد داشتم چشم‌های عاشق تو را به یاد داشتم می‌وزید عطر سیب سمت خواب‌های ساده و نجیب من به جست و جوی تو در هوای عطر موی تو رفت و آمد کبود گاهواره‌ها زیر چتر روشن ستاره‌ها تا هنوز عاشقم تا هنوز صبر می‌کنم ابر می رسد @takbitnab 🌹🌹🌹
مجالی باشد زیرِ سایبانِ سنگینِ روزگار پیراهنم را هزار پاره کنم بی‌تابانه بر زخم‌های این تن‌ِ غریب بر درکِ خاموش ذهن از فاصله بر تصورِ محزونِ لحظه از خداحافظی بر دیوانه‌ای که دست هایش بوی ویرانگی می‌‌دهند و بر خودم و بر روحِ خسته ی خودم ببارم و ببارم و ببارم @takbitnab 🌹🌹🌹