من همان روز که چشمان تو دیدم گفتم
که ز مژگان سیه فتنهٔ فردای منی...
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مهربانا....
دلم میخواهد،
صداے تو ، آخرین آواے
شنیده شدهٔ واژگان امروزم باشد،
مرا صدا بزن،
تا بند دلـم پاره شود
و رختهای چرک غصهام
زمین بریزند وسبک بشود
این دلِ سوختهام...!
مرا صدا بزن،
تا برق نگاهم
مهتاب را شرمنده کند،
صدایم کن، ڪه سخت
محتاجآرامشم...
#زهرارهنمون
@takbitnab
🌹🌹🌹
رنج نبودنت را می کشم
بر تن زخم خورده ی خود
گمان می کردم تو مرحمی
خیره مانده ی به چشمم اما
درد را ندیده رفتی
صدای تو تسکین بود و
اما بی نفس رفتی....
#نسیم_سرلک
@takbitnab
🌹🌹🌹
قرار بر این بود
که بمانم...که بمانی
ماندم و نماندی
گفته بودم فقط باش
تا هر روز از هر فصل سالنامه
اردیبهشتی باشد پراز عطر بهشت
رفتی
تنها نشسته ام و خیره به یاس
رازقی دیوار همسایه
همه یاسها پراز شکوفه شده اند و
اما عهد ما فراموش شد
و عشق درسایه ی تردید
دست در دست قاصدک های
پریشان خود را به باد سپرد.
#مینو_پناهپور
@takbitnab
🌹🌹🌹
انگار که فرود آمده باشی بر دلم
و نور آورده باشی به رگهای من
و من سرخوشانه دیوانه باشم
در زلالیات
همه چیز قطعیست ،
تو بر دلم نشستهای ...
نور در رگهایم
و من سرخوشانه دیوانهاَم ...
#آنتونیو_گاموندا
@takbitnab
🌹🌹🌹
صبح آمده
تا از نَفَست
وام بِگیرم
از لَعلِ دلاویزِ لبَت ڪــام بِگیرم
هی جرعه
بهجرعه زِ
خُمَت باده زنَم تا
در بستَرِ آغوشِ تو آرام بِگیرم
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چشم انتظاری را
تو به من یاد داده بودی؛
پشت همین دیوارهای کاهگلی
همین پرچینهای تمشک
از درز پنجرههای چوبی
که پردهی سنگین ترس را
کنار زده بودند
گفته بودی؛
روشنی صبح را
از شب گیسوانم شانه کنم
آرام
آ ر ا م
آینهی نگاه را بچرخانم
سمت آفتابگردانها
روز را از مزرعه یِ
چشمهای تو آغاز کنم...
#مهتاب_میرقاسمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاه از غم او دست ز جان میشوئی
گه قصهٔ آ، به درد دل میگوئی
سرگشته چرا گرد جهان میپوئی
کو از تو برون نیست کرا میجویی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۹۱۱
@takbitnab
🌹🌹🌹
هدایت شده از
❤️پرمحتواترین و معتبرترین کانال اذکار واوفاق و علوم غریبه
@azkarbeheshti
#ذکربرای_بخشش_گناهان🐥🐣
#ذکرنجات_از_آتش_جهنم🔥
#پاک_کننده_گناه🍃🍂
#چشم_زخم👀
#ذکر_معجزه_آسا💫🌏
#ذکر_چشم_زخم👁
#بخشیده_شدن_همه_گناهان😍
#صلوات_پاک_شدن_گناهان
#ثواب_آیته_الکرسی_بعد_هرنماز❤️🌿
#خاصیت_سوره_های_قرآنی📖⚡️
#سوره_قدر_بعد_از_نمازعصر📖🙏
#ذکرتوصیه_شده_امام_زمان🌿✨
#گشایش_بخت🕊💞
#جهت_وسعت_رزق📖🙏
#ذکر_رهایی_ازبیماری_واگیردار🌈
#راهکار_هایی_برای_گشایش_بخت⚡️
#حفاظت_از_بلاها🌿✨
#هدیه_بینظیر_برای_اموات🎁🔑
#دیدن_اموات🍂🌊
#آیات_مشکل گشا📖
#آیته_الکرسی_برای_اموات🔗📋
#ذکر_درامان_عذاب_قبراموات🌙
#شاه_کلید_ورود_به_بهشت😍🔑
#رزق_دنیا_وآخرت
#چندبرابر_شدن_ثواب_نماز📿
#ذکرهای_بهشتی⚡️
===========
ذکرهای بهشتی
https://eitaa.com/joinchat/2579759279C01e50ec693
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
در عــالــم جــــود، جـــاودان است جواد
بر آل عـــلی، عــزیــز جـــان است جواد
یا فــــــــــاطمه! گریه کن به حال پسرت
جان داده به غربت و جوان است جواد
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اُردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اينجاست که بوی کربلا میآید
#محمود_ژوليده
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
ای دوست به درگهت مراد آوردم
از دست ستمها به تو داد آوردم
نام تو جواد است و خدای تو جواد
امید به لطف دو جواد آوردم
#سیدرضا_مؤید
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
با یاد شما به شور و شینم هر شب
دلتنگ حریم کاظمینم هر شب
در فکر غریبی تو هستم هر روز
گریه کن روضهی حسینم هر شب
#سیدمجتبی_شجاع
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
در عالَم جود جاودانست جواد
بر آل علی عزیزِ جانست جواد
یا فاطمه گریه کن به حال پسرت
جان داده به غربت و جوانست جواد
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد
صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد
#محمدجواد_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
لبتشنه ز عمق جگرش میگفت آه
یک لحظه نشد شرار آهش کوتاه
شد ورد لبش لحظهی آخر ناگاه
لا یَوم کیومکَ ابا عبدالله
#محمد_مبشری
@takbitnab
🌹🌹🌹
🔳 #شهادت_امام_جواد علیه السلام
ما در غم و محنت تو گفتیم: حسین
با گریه به غربت تو گفتیم: حسین
وقتی که شنیدیم تو هم...لب تشنه...
در اوج مصیبت تو گفتیم: حسین
#سیدمجتبی_شجاع
@takbitnab
🌹🌹🌹
میفرماید خدا که ای هرجائی
از عام ببر که خاص آن مائی
با ما خو کن که عاقبت آن دلدار
پیشت آید شبانگه تنهائی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۹۷۰
@takbitnab
🌹🌹🌹
در عشق اگر جان بدهی، جان آنست
ای بی سر و سامان، سر و سامان آنست
گر در ره او دل تو دارد دردی
آن درد نگهدار که درمان آنست
#رضی_الدین_آرتیمانی
- رباعیات
- رباعی شماره ۱۹
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.
عشق یعنی مشکلی اسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری اب را ، بر تشنه تر
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق اید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شو
#جعلی
❌منتشر شده به نام مولانا
✅شاعر اصلی: #مجتبی_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
چو بلبلم هوس نالههای زار آید
میان انجمن از لعل او چو آرم یاد
مرا سرشک چو یاقوت در کنار آید
ز رنگ لاله مرا روی دلبر آید یاد
ز شکل سبزه مرا یاد خط یار آید
گلی به دست من آید چو روی تو هیهات
هزار سال دگر گر چنین بهار آید
خسان خورند بر از باغ وصل او و مرا
ز گلستان جمالش نصیب خار آید
طمع مدار وصالی که بی فراق بود
هرآینه پس هر مستیی خمار آید
مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید
فراق یار به یک بار بیخ صبر بکند
بهار وصل ندانم که کی به بار آید
دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی
چو بر امید وصالست خوشگوار آید
پس از تحمل سختی امید وصل مراست
که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
بجست و در دل مردان هوشیار آید
چو عمر خوش نفسی گر گذر کنی بر من
مرا همان نفس از عمر در شمار آید
بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید
#سعدی
- غزل شمارهٔ ۲۸۲
@takbitnab
🌹🌹🌹
شرابِ بیغَش و ساقیِّ خوش دو دامِ رهند
که زیرکانِ جهان از کمندشان نَرَهَند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شُکر که یارانِ شهر بیگنهند
جفا نه پیشهٔ درویشیَست و راهرُوی
بیار باده که این سالکان نَه مردِ رهند
مَبین حقیر، گدایانِ عشق را کاین قوم
شَهانِ بی کمر و خسروانِ بی کُلَهند
به هوش باش که هنگامِ بادِ اِستغنا
هزار خرمنِ طاعت به نیمْ جو ننهند
مَکُن که کوکبهٔ دلبری شکسته شود
چو بندگان بِگُریزند و چاکران بِجَهَند
غلامِ همَّتِ دُردی کشانِ یک رنگم
نه آن گروه که اَزْرَق لباس و دل سیَهَند
قدم مَنِه به خرابات جز به شرطِ ادب
که سالکانِ درش محرمانِ پادشهند
جنابِ عشق بلند است همّتی حافظ
که عاشقان، رهِ بیهمتان به خود ندهند
#حافظ
- غزل شمارهٔ ۲۰۱
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی
چنگی معبد گردون شوی ای رشک ملک
که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی
شمع شبهای سیه بودی و لبخندزنان
با نسیم دم اسحار همآغوش شدی
شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد
که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم
وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت
به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی
ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیست
آتشی بود در این سینه که در جوش شدی
شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم
که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
#شهریار
- گزیدهٔ غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۳۳ - با روح صبا
@takbitnab
🌹🌹🌹
طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای
زال می گردی اگر رستم دستان شده ای
ای که چون موج به بازوی شنا می نازی
عنقریب است که بازیچه طوفان شده ای
عالم خاک به جز صورت دیواری نیست
چه درین صورت دیوار تو حیران شده ای؟
دست در دامن دریای کرم زن، ورنه
تشنه می میری اگر چشمه حیوان شده ای
می کند هستی فانی ترا باقی، مرگ
تو چه از دولت جاوید گریزان شده ای؟
چرخ نه جامه فانوس مهیا کرده است
بهر شمع تو، تو از بهر چه گریان شده ای؟
مصر عزت به تمنای تو نیلی پوش است
چه بدآموز به این گوشه زندان شده ای؟
چرخ و انجم به دو صد چشم ترا می جوید
در زوایای زمین بهر چه پنهان شده ای؟
آسیای فلک از بهر تو سرگردان است
تو ز اندیشه روزی چه پریشان شده ای؟
شکوه از درد نمودن گل بی دردیهاست
شکر کن شکر که شایسته درمان شده ای
بود سی پاره اجزای تو هر یک جایی
این چنین جمع به سعی که چو قرآن شده ای؟
کمر و تاج به هر بی سروپایی ندهند
به چه خدمت تو سزاوار دل و جان شده ای؟
دامن دولت خورشید چو شبنم به کف آر
چه مقید به تماشای گلستان شده ای؟
چون به میزان قیامت همه را می سنجند
بهر سنجیدن مردم تو چه میزان شده ای؟
بیخودی جامه فتح است درین خارستان
تو درین خانه زنبور چه عریان شده ای؟
پیش عفو و کرم و رحمت یزدان صائب
کم گناهی است که از جرم پشیمان شده ای؟
#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۶۷۹۹
@takbitnab
🌹🌹🌹