eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد @takbitnab 🌹🌹🌹
وآنگه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست به حاجب در خلوت سرای خاص بگو فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست @takbitnab 🌹🌹🌹
دست نیافتنی بودنِ تو مرا عاشقتر کرد اینطور بود که تو شدی آرزووووووو من شدم افسوس!!!!!!!!! @takbitnab 🌹🌹🌹
خانه به خانه، دَر به دَر، دَر پی تو دویده ام شانه به شانه، سَر به سَر، بارِ تو را کشیده ام حیله به حیله، فَن به فَن، داغ نهاده ای به دل سینه به سینه، دل به دل، مهر تو بَر گُزیده ام... @takbitnab 🌹🌹🌹
دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید تا بوی او نسیم صبا از کجا شنید فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان گر حرف مهر گفت حدیث وفا شنید @takbitnab 🌹🌹🌹
روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد @takbitnab 🌹🌹🌹
چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می‌گردد شود جانان خویش آنکس که جانی آشنا دارد من از عالم به جز کویش ندارم منزلی دیگر ولی روشن نمی‌دانم که او منزل کجا دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشیرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر این در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبیب من بپرسید که آخر کی شود این ناتوان به گلی کان پایمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که این سیب زنخ زان بوستان به دلا دایم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پیران که رای پیر از بخت جوان به شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست ز مروارید گوشم در جهان به اگر چه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به سخن اندر دهان دوست شکر ولیکن گفته حافظ از آن به @takbitnab 🌹🌹🌹
گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری هر زمان صد رهت اندر سر و پا می‌نگرم تو به حال من مسکین به جفا می‌نگری من به خاک کف پایت به وفا می‌نگرم آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم سر زلفت ظلماتست و لبت آب حیات در سواد سر زلفت به خطا می‌نگرم هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز گر به چین سر زلفت به خطا می‌نگرم راه عشق تو درازست ولی سعدی وار می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم @takbitnab 🌹🌹🌹
ای نازدانه یار سر از مهر بازکش بسیار ناز داری و بسیار نازکش فرماندهی‌است‌چشم‌تو زابروکشیده تیغ پیشش سپاه مژه‌، به حال درازکش @takbitnab 🌹🌹🌹
میتوان برداشت دل از خویش و شد از جان جدا لیک مشکل میتوان شد از بر یاران جدا صحبت یاران خوشست و الفت یاران خوشست این دو با هم یارباید این جدائی آن جدا @takbitnab 🌹🌹🌹
به هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو می‌پویم اگر نزدیک اگر دورم غبار آن سرکویم به تکلیف بهارم می‌دهی زحمت نمی‌دانی به جای گل دل خون‌گشته‌ای دارم که می‌بویم @takbitnab 🌹🌹🌹
کاش باشی و دلم را به دلت ساز کنی با تن سرد دلم شعله ای دمساز کنی من شوم مست تماشای تو درغربت خویش کاش یک عرض ارادت به دل ابراز کنی من بخوانم غزلی ناب و ترا مست کنم راز عشق است و تو هم حلّ همین راز کنی نوبت بوسه به لب های تو و شرم ز من کاش بشناسیم آغوش کرم باز کنی (قاصدعشق) @takbitnab 🌹🌹🌹
روزی اگر شکسته‌دلی بی‌قرار نیست آن روز، روزِ آمدن آن بهار نیست وقتی دلی شکست، خدا جلوه می‌کند وقتی نسیم دوست بیاید، غبار نیست دلتنگ باش؛ لحظه به لحظه، نفس، نفس دلواپسی به حرف و به شعر و شعار نیست حق‌بین و حق‌شناس شدن گرچه مشکل است خورشید پشت ابر درخشیده... تار نیست او روشن است، روشن روشن بیار چشم این چشمهای تیره سزاوار یار نیست او انتظار داشت که ما منتظر شویم این انتظار نیست... نه این انتظار نیست! آقا مرا ببخش که بی‌واژه عاشقم در واژه‌ی شکسته‌دل کو قرار؟! نیست! @takbitnab 🌹🌹🌹
شد ناله ام به دور خطش عاشقانه تر بلبل به نوبهار شود خوش ترانه تر دیوانه شو که بیشتر افتد به قعر چاه هر کس به راه عشق رود عاقلانه تر @takbitnab 🌹🌹🌹
من تکاپو کردم، اما او نمی‌آید به دست قلب آن ماه کمان‌ابرو نمی آید به دست مویش از پشت و جلو، از روسری بیرون زده منتها تاری از آن گیسو نمی‌آید به دست چون غزالی تیزپا از سایه‌ی خود می‌رمد دامن آن دلبر کم‌رو نمی‌آید به دست ارتباط غیر واضح باعث سردرگمی‌ست غیر عطری مبهم از شب‌بو نمی‌آید به دست پیش هر جادوگری رفتم که او رامم شود دل ولی با جنبل و جادو نمی‌آید به دست دل به دریا می‌زنم، چون طبق آن شعر «فروغ» «شاه ماهی» هیچ وقت از جو نمی‌آید به دست! گر که باشد در شکاف صخره، دور از دسترس غیر نیش و زخم از آن کندو نمی‌آید به دست چاره‌ی درد فشار خون من، پیچیده نیست منتها از باغ او «لیمو» نمی‌آید به دست درد تنهایی فقط با عشق درمان می‌شود منتها این روزها دارو نمی‌آید به دست! @takbitnab 🌹🌹🌹
در دِی بهمن اسفند، بوی بهار آید وقتی تویی کنارم،این عشق در نهادم من باتو مستِ مستم،این عهدباتوبستم جز روی تو به عالم،با همه در عِنادم @takbitnab 🌹🌹🌹
من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری همت آن است که الا تو نگیرد یاری هم از آن موی سیه مایهٔ هر سودایی هم از آن روی نکو یوسف هر بازاری @takbitnab 🌹🌹🌹
نپرس قبل تو دل ساکن کجا بوده‌ست که از قدیم به مهر تو آشنا بوده‌ست خدا نخواست تو را زودتر به من بدهد وگرنه حاکم این عشق هم خدا بوده‌ست به درس تجربه آموختم درین دنیا کلید خواستن و داشتن، دعا بوده‌ست ببین چگونه گره‌ها یکی یکی وا شد که دست عشق همیشه گره‌گشا بوده‌ست کسی میان من و تو، فراق حکم نکرد که اختیار "من و تو" به دست "ما" بوده‌ست پس از تو هر چه که باشد بجز سعادت نیست غم آنچه بوده فقط در گذشته‌ها بوده‌ست نوشته بوده خدا عشق را به دفتر ما که عشق، سهم من و قسمت شما بوده‌ست @takbitnab 🌹🌹🌹
بترس ای دل من، شاید آخرین بار است که دست عقربه‌ها بر گلوی دیدار است خدا کند که نیفتد به پای ثانیه‌ها کسی که باخته خود را، کسی که ناچار است به روشنایی این روزها امیدی نیست نگاه پنجره‌ام روی نبض دیوار است اگر چه از تپش افتاد قلب من، دیدم که باد حادثه از خاک مرده سرشار است شکسته تنگ بلور و تصورش سخت است که رقص ماهیِ در خاک هم به اجبار است بگو به عشق، حلالت نمی‌کنم هرگز که روزهای خوشی را به من بدهکار است @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق شادیست عشق آزادیست عشق ، آغاز آدمیزادیست .... @takbitnab 🌹🌹🌹
تا به دست باد می‌ریزند گیسوها به هم می‌خورند از لرزش بسیار، زانوها به هم نیست در دنیا پلی از این شگفت‌انگیزتر می‌رسد با یک نخ باریک، ابروها به هم چشمها دریا و ابروها دو تا قوی سیاه اخم کن نزدیک‌تر باشند این قوها به هم با خیالش در بغل دارد تو را دیوانه‌ای هر کجا دیدی گره خورده‌ست بازوها به هم می‌رسد روزی که ما همسنگ یکدیگر شویم می‌خورد یک روز قانون ترازوها به هم عاشقیم اما چرا از هم خجالت می‌کشیم؟ کاش اصلا دل نمی‌بستند کم‌روها به هم! @takbitnab 🌹🌹🌹
راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این بیش فلک نمی‌کشد درد مرا و نی زمین این دل من چه پرغم است وان دل تو چه فارغ است آن رخ تو چو خوب چین وین رخ من پر است چین @takbitnab 🌹🌹🌹
‌ بهشت چشم تو رویای چشم‌های من است مرا رها کن از آتش بهشت جای من است تویی ‌که دل به رقیبم سپرده‌ای، تبریک! که روز جشن تو و مجلس عزای من است مباد غصۀ تنهاییِ مرا بخوری غمِ نبود تو چون سایه پابه‌پای من است به غیر دوستی از من ندیده دشمن نیز عجب که دشمنیِ دوستان، جزای من است گذشت، خندۀ دیروزِ من به کار جهان زمانِ خندۀ دنیا به گریه‌های من است ... @takbitnab 🌹🌹🌹