eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
،ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده همچون تو نازنینی سر تا قدم لطافت گیتی نشان نداده ، ایزد نیافریده @takbitnab 🌹🌹🌹
مگر میشود،،،؟ یک نفر را انقدر نداشت اما بی نهایت دوست داشت...!!!!!! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای غذای جان مستم نام تو چشم عقلم روشن از انعام تو عقل من دیوانه جانم مست شد تا چشیدم جرعه‌ای از جام تو @takbitnab 🌹🌹🌹
ز عشق اگر چه به هر گوشه داستانی هست سری چنین نه همانا بر آستانی هست بیا، که با گل فراغتی دارم ز هر گلی که به باغی و بوستانی هست @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق بعضي وقتها از درد دوری بهتر است بي قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نيست کوری بهتر است نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند درد دل کردن برای تو حضوري بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات ؟... يا تو سرت بر شانه ام؟... فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است...؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
سرمست شد نگارم, بنگر به نرگسانش مستانه شد حديثش, پيچيده شد زبانش گه مي فتد از اين سو, گه مي فتد از آن سو آن کس که مست گردد, خود اين بوَد نشانش @takbitnab 🌹🌹🌹
چشمانم پیاله ی خالی شراب است که مستی از آن کوچ کرده است بگو در کدامین نگاه تو باید اتراق کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
فریاد دل در سینه ام محبوس می ماند عشقی که در من بغضی شدحالا کجا مانده؟ از حنجره تا چشم من راه درازی نیست باید بگویم تا کمی بغضِ صدا مانده @takbitnab 🌹🌹🌹
دلبری کردن راااا بلد نیستم اما!!!!! ب پای تو ماندن را خوب بلدم دلبری کردن راااا بلد نیستم اماااا سوختن و ساختن راااا خوب بلدم،،،، دلبری کردن راااا بلد نیستم اماااا عاشقی کردن راااا خوب بلدم،،،،، بلدم بگویم ای خوب من!!!! معجزه ی زندگی من توووو رااااا یک جور دیگر دوست دارم بیشتر از هر جور؛؛؛؛؛ ای نور تابیده در زندگی من با تو بودن را دوست دارم،،،،،،،،، بودنت اوج‌ عاشقیست؛!!!! با تو بودن را دوست دارم؛؛؛؛؛ @takbitnab 🌹🌹🌹
بر تو چون ساحل آغوش گشادم در دلم بود که دلدار تو باشم واي بر من که ندانستم از اول روزي آيد که دل آزار تو باشم @takbitnab 🌹🌹🌹
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل ز رنگ روی تو دلخونم ای گل من عاشق زعشقت بیقرارم تو چون لیلی و من مجنونم ای گل @takbitnab 🌹🌹🌹
برقی از منزل لیلی بدرخشید وقت سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتم ببینم روی او یا راه یابم سوی او رفتم ز جان در کوی او وز جان و تن باز آمدم از عشق آن جان جهان بگذشتم از جان و جهان وز مهر آن سرو روان از نارون باز آمدم @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق یک حس قشنگی است سرابش نکنیم چون به عاشق برسیم مست و نزارش نکنیم عشق یعنی تو ومن تا دم جان دادن خود دل به دلدار که دادیم دگرخانه خرابش نکنیم ( قاصدعشق) @takbitnab 🌹🌹🌹
زان ز روی تو نگــــردانم روی که به جز روی تو چون روی تو نیست هیچ شب نیست که اندر طلبت بسترم خاک سر کـــــوی تو نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
یک بار هم بگو؟! دوستم داری ! تا طلوعت صبحهای زیادی را به دلم بنشانَد. @takbitnab 🌹🌹🌹
آمد و شعله بر دلش بر پا داشت او را به هزار کار مشکل واداشت پروانه نبود نام پروانه ، اگر از سوختنِ بال و پرش پروا داشت @takbitnab 🌹🌹🌹
هر چه دارم در میان خواهم نهاد بی خبر سر در جهان خواهم نهاد سود ممکن نیست در بازار پس اساسی بر زیان خواهم نهاد @takbitnab 🌹🌹🌹
‍ ما ز جـام دوست ، مستي ميکنیم خویش را فـارغ ز هستي میکنیم مي ، پلیدی را ز سر بیـرون کند، عشق را در جـام دل، افزون کند، چونکه ما مستیم و از هستي تهي، کي شود هستي ،به مستي منتهي، مست یعني عاشقي بي قید و بند، فـــارغ از بود و نبود و چون و چند، چون و چند از ابلهـــي آید میـــان، در طریق عاشقي کي مي‌تـــوان، عاشقي را خود جهــان دیگــریست، منطق عاشق همــان پیغمــبریست، عشق بر عاشق ، دهد دستور را، عقل کي فهمـد چنین منظور را، تا نگردی عاشق از این ماجـــرا، کـــای تواني کرد درک نکته هـــا @takbitnab 🌹🌹🌹
می کند آن خنده ات صبح قشنگم را بخیر جان من لختی بخند و ساز دل را کوک کن . @takbitnab 🌹🌹🌹
الهی! یک چند بیاد تو نازیدم آخر خود را رستخیز گزیدم، چو من کیست که این کار را سزیدم، اینم بس که صحبت تو ارزیدم. @takbitnab 🌹🌹🌹
ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا سینه را چون گل زدم چاک اول از بی طاقتی آخر از زندان تن راه فراری شد مرا نیکخویی پیشه کن تا از بدی ایمن شوی کینه از دشمن بریدم دوستداری شد مرا @takbitnab 🌹🌹🌹
دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم سر عشقم آشکارا گشت پنهان چون کنم هرکسم گوید که درمانی کن آخر درد را چون به دردم دایما مشغول درمان چون کنم چون خروشم بشنود هر بی خبر گوید خموش می‌تپد دل در برم می‌سوزدم جان چون کنم عالمی در دست من، من همچو مویی در برش قطره‌ای خون است دل، در زیر طوفان چون کنم در تموزم مانده جان خسته و تن تب زده وآنگهم گویند براین ره به پایان چون کنم چون ندارم یک نفس اهلیت صف النعال پیشگه چون جویم و آهنگ پیشان چون کنم در بن هر موی صد بت بیش می‌بینم عیان در میان این همه بت عزم ایمان چون کنم نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی در میان این و آن درمانده حیران چون کنم چون نیامد از وجودم هیچ جمعیت پدید بیش ازین عطار را از خود پریشان چون کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
چشمان پراز احساس،آن برق نگاه تو وابسته شدم آخر،این است گناه تو لب بسته غزل خوانی،باچشم پُراز نازَت در بین همه غمها ، چشم تو پناه تو @takbitnab 🌹🌹🌹
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست مدام آتش شوق تو در درون منست چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن طریق یاری و آئین دل ربائی نیست ز عکس چهرهٔ خود چشم ما منور کن که دیده را جز از آن وجه روشنائی نیست من از تو بوسه تمنی کجا توانم کرد چو گرد کوی توام زهرهٔ گدائی نیست به سعی دولت وصلت نمیشود حاصل محققست که دولت به جز عطائی نیست عبید پیش کسانی که عشق میورزند شب وصال کم از روز پادشاهی نیست @takbitnab 🌹🌹🌹