eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
در بزم تو ای شمع، منم زار و اسیر در کشتن من، هیچ نداری تقصیر با غیر سخن کنی، که از رشک بسوز سویم نکنی نگه، که از غصه بمیر @takbitnab 🌹🌹🌹
هر چند بهشت صد کرامت دارد مرغ و می و حور سرو قامت دارد ساقی بده این باده‌ی گلرنگ به نقد کان نسیه‌ی او، سر به قیامت دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
در هر طرفی اگرچه یاری دگرست واندر هر گوشه غمگساری دگرست در سر ز غمت مرا خماری دگرست معشوقه تویی و عشق کاری دگرست @takbitnab 🌹🌹🌹
دیدار تو در جهان جهانی دگرست رخسار تو ماه آسمانی دگرست گر جان بشود رواست اندر غم تو ما را غم تو به نقد جانی دگرست @takbitnab 🌹🌹🌹
دو جام ،قبل و دو تا بعد کار می چسبد دو جام بعد در آغوش یار می چسبد همین که مست شوی،حس کنی که خوشبختی در اوج تلخی این روزگار می چسبد مرا بخواه و به من چای و بوسه وعده بده قرار تو به من بی قرار می چسبد بچنگ جسم مرا عاشقانه چون شیری که ناگهان به گلوی شکار می چسبد چقدر مست در آغوش بودنت خوب است چقدر بوسه ی بی اختیار می چسبد مرا رها کن و بگذار منتظر باشم برای بوسه کمی انتظار می چسبد @takbitnab 🌹🌹🌹
زندگی رویا نیست زندگی زیبایی ست می توان بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت می توان از میان، فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست @takbitnab 🌹🌹🌹
با سرو قدی تازه‌تر از خرمن گل از دست منه جام می و دامن گل زان پیش که ناگه شود از باد اجل پیراهن عمر ما چو پیراهن گل @takbitnab 🌹🌹🌹
خجالت کشید شعر وقتی جای بوسه های شب هنوز برگونه هایش مانده بود!... @takbitnab 🌹🌹🌹
دل بریدن به از این عشـق که من می بینم که نه فـرهاد تو هستی و نه من شـیرینم خسته ام آنقــدر ای ماه که تردیدی نیست نیست هم صحبت خـوبی که دهد تسکینم مست از بـاده ی چشمان تو بودن عمــری خود دلیلی است که کرده است چنین مسکینم روزهــا می گذرند از پی هم بعد از تــو هــر قدم ؛ هر نفسم از همه بد می بینم آرزو می کنم ای خوب که حتی یک شب تن ِ تب دار تــو آید به ســر بالینم خستــه از اینـهمه تشویشم و عمــری بی تو می نشینم که مـــگر مرگ کند تمــکینم @takbitnab 🌹🌹🌹
چه كنم من كه در اين راه زمين گير شدم با تو و در اثر دوري تو پير شدم همه ي عمر به عشق تو و در ياد رُخَت گشته ام گر تو و از من و ما سير شدم چون كه در راه رسيدن به تو اي سرو روان همه مانع شده اند، از همه دلگير شدم آبروي من از اين ابر چه آسان ريزد بس كه رسواي جهان گشته و تحقير شدم حال امروز من اي گل چنان در هم شد كه در اين وادي غم رو شدم و زير شدم @takbitnab 🌹🌹🌹
نه باغ، نه بستان، نه چمن میخواهم نه سرو، نه گل، نه یاسمن میخواهم خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن من باشم و آن کسی که من میخواهم @takbitnab 🌹🌹🌹
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت... مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دوست قبولم و جانم بستان مستم کن و زهر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرار گیرد بی تو اتش به من اندر زن و انم بستان @takbitnab 🌹🌹🌹
تا مى آيم بگويم دوستت دارم دريا مى آيد رٓدِ پاىِ سپيده دم را پاك مى كند. حافظه ام يارى نمى كند نمى دانم چرا نمى دانم از كِى اما خيلى وقت است ديگر از تاريكى نمى ترسم. تو هم به تنهايىِ آدمى اعتماد نكن دنيا جِن دارد. @takbitnab 🌹🌹🌹
ستاره را گفتم:‏ كجاست مقصد اين كهكشان سرگشته؟ كجاست خانه اين ناخداي سرگردان؟ كجا به آب رسد تشنه با فريب سراب؟ ستاره گفت كه:‏ خاموش لحظه را درياب!‏ @takbitnab 🌹🌹🌹
آزاد اگر باشد دلي ، زلفت گرفتارش كند ور خفته باشد فتنه‌اي چشم تو بيدارش كند @takbitnab 🌹🌹🌹
چوپان دشت عشقمٖ و نای غــزل به لب دارم غـــزال چشـــم سیه می‌چرانمت لبخــند کن معــاوضه با جان شهــریار تا من به شــوق این دهم و آن ستانمت @takbitnab 🌹🌹🌹
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست حافظ از معتقدان است گرامی دارش زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست @takbitnab 🌹🌹🌹
هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست! هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست عـشق می‌ورزم و می‌سـوزم و فـریـادم نـه! دوست می‌دارم و می‌خـواهـم و پـرهـیزم نـیست نـور می‌بـیـنم و می‌رویـم و می‌بـالم شـاد شاخه می‌گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست بخـت آن را کـه شـبی پـاک‌تـر از بـاد ِ سـحر بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست @takbitnab 🌹🌹🌹
‌گــفــتــم چــہ ڪســے و گــریــہ ت از چــیــســتــ؟ نــالــیــدن زارت از پــے ڪیــســتــ؟ بــگــشــاد شــڪر بــہ زهر خــنــده ڪاے بــر جــگــرم نــمــڪ فــڪنــده لــیــلــے بــودم و لــیــڪن اڪنــونــ مــجــنــون تــرم از هزار مــجــنــونــ @takbitnab 🌹🌹🌹
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر توست نه من سبوکش این دیر رند سوزم و بس بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست زبان ناطقه در وصف شوق نالان است چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت چرا که حال نکو در قفای فال نکوست نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است که داغدار ازل همچو لاله خودروست @takbitnab 🌹🌹🌹
روزگار عجیبی شده است حتی وقتی می‌خندیم منظورمان چیز دیگریست وقتی همه چیز خوب است می‌ترسیم ما به لنگیدن یک جای کار عادت کرده‌ایم! @takbitnab 🌹🌹🌹
زیادی خوب بودن خوب نیست زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی مثل شیشه ی تمیز کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند همه بجای شیشه منظره ی بیرون را تماشا میکنند...! @takbitnab 🌹🌹🌹
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یکدم مژه برهم نزنی @takbitnab 🌹🌹🌹
آیی و بگذری به من و باز ننگری ای جانِ من فدای تو، این نیز بگذرد... @takbitnab 🌹🌹🌹