از جرم گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حیل
هر بند گشاده شد به جز بند اجل
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۱۹
@takbitnab
🌹🌹🌹
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش رخت منست
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
#سعدی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۹
@takbitnab
🌹🌹🌹
خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد
بیکار مرا حلاوت کار تو کرد
بگریختم از دام تو در خانهٔ دل
دل دام شد و مرا گرفتار تو کرد
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۶۴۷
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق یعنی به سرت هوای دلبر بزند
درد از عمقِ وجودت به دلت سر بزند...
#پروانه_حسینی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جا گرفتی سینه ی من همچو مرغ خوش نوا ،
خوش نشستی مرحبا ، کاشانه میخواهی چکار؟
#راحم_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من نیازم مهربانی دستی ست
که تا رگ گردن
ترانه بخواند
و دلی که گاه،
اگر از دستم افتاد،
نشکند
و تبسمی که
خطوط مرده ی لبهایم را
لمس کند
به قنوتم آ ...
#سهیل_سخن_پژوه
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلم از نرگس بیمار تو
بیمار تر است
چاره کن دَرد کسی
کز همه ناچار تر است....
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
محبوب من بيا
تا اشتياق بانگ تو در جان خسته ام
شور و نشاط عشق برانگيزد
من غرق مستی ام
از
تابش وجود تو
سرشار هستی ام
من بازتاب صولت زيبايی توام
آيينه ی شکوه دلارايی توام
#حميد_مصدق
@takbitnab
🌹🌹🌹
وقتی هنوز
خورشید
درخلسه ی معاشقه با شب
پشت کوه
به سر می بَرَد
تلخی کابوسهایم را
با بوسهای از لبهایت
شیرین
و صبح را
میان درخشش موهایت آغاز میکنم
#مریم_امینی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من جسم و جان ندانم، من این و آن ندانم
من در جهان ندانم، جز چشم پُر خمارش
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر باغبان
نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبحدم
به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بمان؛
به اذن عشق،
کنارم، تا به همیشه...
که من جز تو هیچ روزنهای از امید برای هستیام،
سراغ ندارم.
#آصف_گنجی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دانی که شدم خانه خراب تو حبیبا
اکنون دگر آبادی ویرانه ی من باش...
#مهدی_اخوان_ثالث
@takbitnab
🌹🌹🌹
عصر که می شود
خیال آغوشت خیال بی قراری هایم
می شود...
عصر که میشود ساعت رویا
که می گذرد...
دلم میخواهد زیر غروب بی قراری
هایم
دستهایت را بگیرم
و ببرم جایی که پنجره ی عشق
را به روی هیچ کسی...
جز عطر و هوا و آغوش تو باز نکنم...!
#فرزانه_طالبی_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
کدام صبح
سعادت بود مبارک ازینم؟
که در برابرت آیم، صباح روی تو بینم
زهی مراد
که عاشق هلاک روی تو گردد
مراد من همه اینست، من هلاک همینم
#هلالی_جغتایى
@takbitnab
🌹🌹🌹
آفتاب نگاهت
هرصبح طلوعی
به گستردگی اقیانوس
می تابد در من!
وچه زیبا می کند
تابش عشقت
حال و هوای پاییزی
دوشنبه ام را و
هرچه تو عاشق تر
دل من بی تاب تر...!
#زری_محمدپور
@takbitnab
🌹🌹🌹
من را بخاطر تمامِ
بایدها و نبایدهایِ
بعد از رفتنت ببخش.
اینکه نباید،
ولی هنوز از تو مینویسم را...
یا اینکه باید،
ولی نمیتوانم فراموشات کنم را...
#عادل_رستمکلایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلبری دارم که نامش ساغر دردانه است
خانه اش گلخانه جایش گوشه میخانه است
تا سحر ازباده هامست وغزلخوان میشود
بوی عطرش چون نسیمی از گل و گلخانه است
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل من
می رود آرام
به دیروز
که رفت
و چه آهسته
به راه
زندگی
در گذر است
او به جان
آمده است
چمدان دلش
ازجامۀ اندوه
پر است !
می روم تا
که کمی
دور شوم!!!
قلمم گفت: نرو
رنگ فردای جهان
سبزتر است.
#فریبا_قربان_کریمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نیستی !
و من ...
عابرِ خیابانهای خاطراتم
بی ماه!
بی فانوس!
بی تو !...
که به هیچ کجا نمیرسد ...
جز به بن بستِ نبودنت!
#زکیه_عساکره
@takbitnab
🌹🌹🌹
در جامِ دلم شور و شرر ریخته با هم
نور و طرب و عشق،
برانگیخته با هم
نازم به خدایی که
در این صبح دل انگیز
لطف سحر و عطر گل آمیخته با هم ...
#محسن_خانچی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر چه پریشانم
اما خوب میدانم که روزی
در میخانه ی آغوشت چشم خواهم گشود
معشوق جان
فقط من
از راز مستی شراب تاکستان نگاهت آگاهم
#شعله_نیکخواه
@takbitnab
🌹🌹🌹
این که باید
فراموش ات می کردم را هم
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام
#سیدمحمد_مرکبیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
به
هوای
چشم مستت
دل و دین به باد دادم
تو
به قلب و
جان چه کردی
که گرفته ای قرارم...
#هما_کشتگر
@takbitnab
🌹🌹🌹