خوش نشستی بر دلم
کاشانه میخواهی چه کار؟
#راحم_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک بغل عشق رسید از دم خورشید به صبح
چــشم دل پر شــده از پرتـو امــید به صبــح
خـیز و آغوش گــشا بر نفــس صبــح چنین
خواب غفلت نڪند جان تو نومید به صبح
#دهستانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
وتو آن صبح ِقشنگی
که به زيبايی يک عشـق
سرسجاده ی نور
لب ايوان مرمری کاشی دل
توي باغچه ايی ازياس سپيد
اتفاق دلنشين ِ هر روزم ميشوی......
#ليلا_محمدرضايی
@takbitnab
🌹🌹🌹
فکرم به
مُنتهای جمالَت نمیرسد
کز هر چه در خیالِ من آمد نِکوتری
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو در سکوت ، زیبایی هایی داری که
هیچ آوا و سخنی
آن چنان ، شکوه ندارد هرگز!
آرایه های تنِ تو
مشهود می سازند به شعر
رقص می روند در زمان..!
آفاق را در اتاقِ تو می شود لذت برد
آری
تو آن نگارِ من هستی
که هیچ گاه ،
هیچ نگارنده ای چون من،
تو را قادر به توصیف نخواهد شد
و تو این را خوب تر از هرکسی می دانی ،
می دانم ..!
#محمدعلی_خشنو
@takbitnab
🌹🌹🌹
معبدی
پاک تر از
سینۀ ی غارت شده ام نیست
عشق
جارو زده خُم خانه ی افسرده ی ما را
#عبدالحسین_انصاری
@takbitnab
🌹🌹🌹
عصر بهشتی باشد
من باشم و دو خط شعر
قهوه و یک نخ سیگار...
و بوسه ای ناگهانی از تو
آخ که پراند خماریام را
بَه که جور کرد
بساط عشقم را
#فرزانه_طالبی_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
می خندی
و در مرز مشرقی لبهات
هزاران سرباز
کشته می شوند...
غمگین میشوی
و خاورمیانه ای را
اندوهگین میکنی...
کیستی
که اینگونه جهانی را
به سخره گرفته ای!؟
#مهدی_حاتمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
با صدهزار جلوه برون آمدی
که من با صدهزار دیده
تماشا کنم "تـو" را...!
#فروغیبسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر با رخ زیبایش
یک شام به صبح آرم
فیروز شود روزم فرخنده شود فالم
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک فنجان یادت کافی ست
تا باران بند نیاید...
تا صبح ،پشت پنجره بنشیند
و انگشتش را
جلوی دهانش بگیرد رو به گنجشک ها , که هیس !!
آرام بگیرید .
اینجا کسی توی فنجانش
ماه را
دارد هنوز ...
#معصومه_صابر
@takbitnab
🌹🌹🌹
وبه صبحی که تو را
درافقم ریخت قسم
تا طلوع تو نباشد که جهان
خرم نیست
#اکرم_نورانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای آينه سرگرم تماشای كه بودی؟
بسيار معطر شدهای!
جای كه بودی؟
من ماتِ
پریشانیِ روز و شبِ خویشم
تو خیره به آرامش زیبای که بودی؟
#عبدالجبار_کاکایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بی هیچ نام
میآیی
اما تمام نامهای جهان باتوست
وقت غروب نامت دلتنگیست
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب نامت حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر میزند
میگریزی
نام گریزناکت
رویاست...
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
خاطرهها گاه و بیگاه میآیند
کنارم مینشینند،
میخندند،
گریه میکنند
اما پیر نمیشوند...
#محمدرضا_عبدالملکیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
از روزنهٔ چشم تو
خورشید هویداست
وز لطف نگاه تو جهان خرم و زیباست
صبحی که تو
در آینهاش نقش ببندی
چون باغ بهار است، بهشت است، فریباست
#محسن_خانچی
@takbitnab
🌹🌹🌹
میخوانمت!!!
از حوالیِ نفس های مسیحایی باران
از بند بند شعر وقافیه
و
میسپارمت،به نسیم ،
که هُرم نفس هایت
حیات میبخشد ،
عشق را ،،،
#لیلا_زند
@takbitnab
🌹🌹🌹
آب اگر چه بیصداترین ترانه بود
تشنگی بهانه بود
من به خوابهای کوچک تو اعتماد داشتم
چشمهای عاشق تو را به یاد داشتم
میوزید عطر سیب
سمت خوابهای ساده و نجیب
من به جست و جوی تو
در هوای عطر موی تو
رفت و آمد کبود گاهوارهها
زیر چتر روشن ستارهها
تا هنوز عاشقم
تا هنوز صبر میکنم
ابر می رسد
#عبدالجبار_کاکایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مجالی باشد
زیرِ سایبانِ سنگینِ روزگار
پیراهنم را هزار پاره کنم
بیتابانه
بر زخمهای این تنِ غریب
بر درکِ خاموش ذهن از فاصله
بر تصورِ محزونِ لحظه از خداحافظی
بر دیوانهای که دست هایش بوی ویرانگی میدهند
و بر خودم
و بر روحِ خسته ی خودم
ببارم
و ببارم
و ببارم
#نيكى_فيروزكوهی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و
گل به جلوه گری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشهی چشمی
به ما نمینگری
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_خمینی
او آمد و در کویر، باران گل کرد
در خاک وطن، نهال ایمان گل کرد
او آمد و ریشۀ زمستان خشکید
گلعطــــر خجستۀ بهاران گل کرد
*
او آمد و با گرسنگان خلوت کرد
در شهر، امید و عشق را قسمت کرد
از منبر خاک، مهربان، بالا رفت
با لهجهی پابرهنهها صحبت کرد
*
او آمد و ما برادری را دیدیم
درعالم خاک، سروری را دیدیم
او آمد و سیب عشق را قسمت کرد
در سایهی دین، برابری را دیدیم
*
او آمد و زندگی پر از شادی شد
ویرانۀ دل، دوباره آبادی شد
او آمد و فتنۀ خزان پرپر شد
ای دلشدگان ! بهار آزادی شد
*
آن مرد، ز داغ و درد مردم میگفت
از خانۀ لخت و سرد مردم میگفت
او آمده بود تا ورق برگردد
بی واهمه از نبرد مردم میگفت
*
او آمد و مهر و ماه را فهمیدیم
پایان شب سیاه را فهمیدیم
او آمد و زیر سایهی دستانش
ما معنی سرپناه را فهمیدیم
*
او آمد و حال آسمان بهتر شد
خورشید شکفت، تیرگی پرپر شد
از بند گسست، حضرت آزادی
دوران حکومت ستم، آخر شد
*
او آمد و کوچه و خیابان شد سبز
امید شکفت و عشق و ایمان شد سبز
او آمد و از وطن فراری شد دیو
در فصل فرشته، بوی انسان شد سبز
*
مردی ز تبار بوذر و سلمان بود
بر روی لبش تبسم ایمان بود
در جامۀ خاک، روح افلاکی داشت
آمیزهای از فرشته و انسان بود
*
بر روی لبش، تبسمی زیبا بود
درهای دلش به روی مردم وا بود
از نام و نشان او اگر میپرسی؟
او، روح خدا، امام خوبیها بود
*
بر روی لبش، سلام آزادی بود
در سینهی او، پیام آزادی بود
او آمد و واژۀ قفس را خط زد
او روح خدا، امام آزادی بود
*
من آمدهام امید را بنویسم
صبحی که ز ره رسید را بنویسم
من آمدهام به خط عزت، نامِ
این ملت رو سپید را بنویسم
*
برخیز که نور ناب را بنویسیم
آیینهترین کتاب را بنویسیم
برخیز به خط روشن آزادی
منظومهی انقلاب را بنویسیم
*
ما امت « لا اله الا الله » ایم
با قافلهی مُوحدان همراهیم
هم قبله و هم قبیلهی ابراهیم
هم سلسلهی امام روح اللهیم
#رضا_اسماعیلی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_خمینی
آن آینه از آب، پیامآور بود
از خیر کثیر و زادهی کوثر بود
او را همه در خلوص باور کردند
کو در ره داورش، همه باور بود
#علی_انسانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_خمینی
از نهضت قاطعانهی روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه
با دست تهی و این همه پیروزی
لا حـــول و لا قــــوة الا بــالــلّــه
#سیدرضا_مؤید
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_خمینی
نگاهي عارفانه داشت آن مَرد
شكوهي جاودانه داشت آن مَرد
اگر عكس رُخش در ديده پيداست
درون قلب، خانه داشت آن مَرد
#سیدهاشم_وفایی
@takbitnab
🌹🌹🌹