سیاه مشق قلم با سراب هردو سرود.
بگو سپیده شاعر زما برتو درود.
هِ آ سایه که خوش نام و ابتهاج برفت.
به ارغوان برسد از فیوض ربِ ودود.
#حسین_افخمی_عقدا
@takbitnab
🌹🌹🌹
چشم من جای خوشی بهر نگاهت نبود.
جز دلم پنجره ای جای هوایت نبود.
قلب آغشته بخونم همه وقت وقت نگاه.
میزند تند ولی مثل صدایت نبود.
#حسین_افخمی_عقدا
@takbitnab
🌹🌹🌹
درکربلا چه گذشت؟
شدخزان گلزارختم المرسلین درکربلا
اسمان افتادگویا برزمین درکر بلا
ابرغم ماتم گرفت وبرزمین خون گریه کرد
زانچه امدبرسرحبل المتین درکربلا
اه وواویلا که ازبیدادقوم حق ستیز
زاده خیر النسا شدبی معین د رکر بلا
برلب دریای اب وال عصمت تشنه کام
اب شد ازتشنه کامان شرمگین درکربلا
وامصیبت دست سقای حریم اهلبیت
قطع گردیدازیسار وازیمین درکربلا
زیرپای مرکب اهل ستم شدپایمال
نور چشم مجتبی درّثمین در کربلا
دیداکبرراشناوردرمیان خاک وخون
پیرشدازداغ اوسالاردین درکر بلا
کودک لب تشنه وبی شیرپرپرشدچوگل
روی دستان پدر باتیرکین درکربلا
برگلوی سرورابرارزینب بوسه داد
جای زهرادروداع اخرین درکر بلا
تابش خورشیدبود وغرقه امواج خون
پیکرپاک امام راستین درکربلا
خیمه هامی سوزدوتاعرش بالا می رود
دودواتش ا،زخیام یا وسین در کربلا
ازشمیم عطرهفتادودوتن پیچیده است
عطروبوی باغ فردوس برین در کربلا
ازحریم وخرمن فیض عزیزفاطمه
بودجبریل امین هم خوشه چین در کر بلا
ارزودارد مقدم تابگیرددربغل
قبرپاک ان شهادت افرین درکربلا
مقدم باغشنی
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم
در دفتـــــر جهان ورق باد بـــرده ایم
چون سرو تازه روی درین بوستانسرا
در راه گرم و سرد جهان پا فشرده ایم
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای آنکه به جز تو نیست فریادرسی
غیر از کَرمت نداد کس داد کسی
کار من مستمند بیچاره بساز
کان بر تو به هیچ آید و برماست بسی
#عبید_زاکانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هر دم
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا
در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بیقرار بادا
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
#عبید_زاکانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
می دانی و می پرسی ام
ای چشم سخنگوی!
جز عشق...
جوابی به سوال تو ندارم
#شفیعی_کدکنی
@takbitnab
🌹🌹🌹
شب سرد خزان از دیده ات پیداو پنهان است.
درون چشم باریکت پراز ابرست وباران است.
در این دشت خوشیها پر شده گلهای روییده.
رخ و روی زمین زیبا برنگ فصل آبان است.
نسیم صبح ز فردای افق وارونه می پیچد.
که گویی رمز ایام خوش ارباب مستان است.
صدای سینه ساکت درون موج غم پیداست.
در این گرداب آتش خون رگها مثل توفان است.
چه گشته اینچنین دست ودلت از ریشه میلرزد.
چرا اندام عاشق چون درخت بید لرزان است.
مگر می را ننوشیدی مگر گل را نبوئیدی!
مگر نشنیده ای اجداد عاشق از هزاران است!
نگوید کس چرا افخم به زیروبم سخن گوید.
فرازشعرزمستان و فرودش هم بهاران است.
#حسین_افخمی_عقدا
@takbitnab
🌹🌹🌹
در عشـــق قرار بیقراری است
بدنامی عشـــق نامداری است
گر دل داری تو را سزد عشــــق
ورنه همه زهد و ســـوگواری است
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
وگر اندررمد عاشق به کوی یار جوییدش
وگر این بلبل جانم بپرد ناگهان از تن
زهر خاری مپرسیدش در آن گلزار جوییدش
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر جان نازنینش در پای ریزی ای دل
در کار نازنینان جان نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
امشب هردل که همچو مه در طلب است
مانندهٔ زهره او حریف طرب است
از آرزوی لبش مرا جان بلب است
ایزد داند خموش کاین شب چه شب است
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
در چنین عهدی تو با ما مهربانی میکنی
با دلم در جمع مستان همزبانی میکنی
مهربانی کم نیاموختم ز تو ای جان مَست
چونکه میدانم تو با نامهربان هم مهربانی میکنی
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق را نازم که از بیتابی روز فراق
جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر
تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار
آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر
#اقبال_لاهوری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای نسیم صبح بوی جانفزا میآوری
من نمیدانم که این بوی از کجا میآوری؟
ای نسیم از خاک کوی یار، حاصل کردهای
تا نپنداری که از باد هوا میآوری
#سلمان_ساوجی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مگر خدا ز رقیبان ، تو را جدا بکند
عجب خیال خوشی کردهام ، خدا بکند
سزای مردم بیگانه را دهم روزی
که روزگار تو را با من آشنا بکند
خبر نمیشوی از سوز ما مگر وقتی
که آه سوختگان در دل تو جا بکند
بر آن سرم که جفای تو را به جان بخرم
در این معامله گر عمر من وفا بکند
قبول حضرت صاحب دلان نخواهد شد
اگر به درد تو دل خواهش دوا بکند
پسند خواجه ما هیچ بندهای نشود
که قصد بندگی از بهر مدعا بکند
طریق عاشقی و رسم دلبری این است
که ما وفا بنماییم و او جفا بکند
کمال بندگی و عین خواجگی این است
که ما خطا بنماییم و او عطا بکند
ندانم این دل صد پاره را چه چاره کنم
خدا نکرده اگر تیر او خطا بکند
به یاد زلف و بنا گوش او دلم تا چند
شب دراز بنالد ، سحر دعا بکند
فروغی از پی آن نازنین غزال برو
که در قلمرو عشقت غزل سرا بکند
#فروغی_بسطامی
@takbitnab
🌹🌹🌹
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامي که عشق تو را
به اشارتي فرا می خواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تيغ هاي نهفته عشق تو را
خسته مي کند
نواي عشق چنان تند باد شمال
در باغ
روياهاي تو را آشفته مي کند
اما عاشق شو
#جبران_خليل_جبران
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا نگه بر رُخت ای سیمبر انداختهایم
همچو زر، زآتش رخسار تو بُگداختهایم
گر نداریم به جز یاد تو در دل، چه عجب
که کسی را به جهان غیر تو نشناختهایم
ای شَهِ حُسن! ز ما صبر و فراغت مطَلب
که به سودای فراغت همه را باختهایم
چشم تا کار کند در سفر عشق تو، ما
دل و دین است که در رهگذر انداختهایم
ما در آن دشت که مجنون رَمد از سایهی خویش
سالها در طلبت اسبِ جنون تاختهایم
نه همین بلبل تنها به گل روی توییم
که به سرو قدِ دلجوی تو هم فاختهایم
عاشقان را به دو معشوق حرام است نظر
زآن سبب با تو به فردوس نپرداختهایم
سازِ آسایش ما ساز بُود در همهحال
تا که -«آتش!»- به بد و نیک جهان ساختهایم
#آتش_اصفهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در کاسهٔ وصل تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانه ٔهجران تو، قندم
آرامش دلخواستهای نیست میسّر
جز در کنف سایهٔ آن سرو بلندم
آفاق، پر از اخترکان است و به جایت
کس را ننشاند دل خورشیدپسندم
هرچند که بس رشتهٔ زلفم به کمین است
امّا نه من آن بستهٔ هر سستکمندم
عشق آنقدر از موی تو زنجیر به هم بافت
تا ساخت کمندی که کشانید به بندم
با رفتن و گمگشتن و ازخویشگذشتن
گیرم که به هر شیوه دل از مهر تو کندم
امّا چه کسی لایق عشق است به جز تو
بی تو، دل سرگشته به مهر که ببندم؟
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
عاشقانه ترین شعرم را
روزی در آغوش تو خواهم سرود
آنروز که طبیعت به احترام ما
سکوت خواهد کرد
و تو دوستت دارم رابه لهجه ی باران
و عشق رابه زبان بوسه
بر بند ، بند تنم جاری می کنی
من فریاد زنان این راز را
به جهانیان خواهم گفت :
اگر چشم های تو نبود
تمام شعر های عاشقانه
دروغی بیش نبود ...
#محمد_شیرین_زاده
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرشب برایت شعر میخواندَم ولی اینبار
شعری ندارم جز سکوتِ لحظه ی دیــدار
مَن عاشقِ تکــــرارِ تو بودم ولی حــالا
بیزارم از تکـــرار از تکـــرار از تکـــرار
یک بار دستِ ﺭَد زدی بر سینه ام لطفأ
زخمِ زبانت را به رویِ سینه ام مگــذار
دیگر لبانم را به بوسه ، تر نخواهم کرد
جز بوسه هایِ تلخِ هر شب از لبِ سیگار
حالا کنارِ فکرِ تو هر شب کنــــارم هست
این بغض هایِ سرد و این سردردِ لاکردار
باور کنم یا نه تو دیگر نیستــــی در من
باید از این خوابِ زمستانی شوم بیـــدار
مانندِ پرگاری که می گردد به دورِ خویش
می چینم از تنهایی ام دورِ خودم دیــــوار
#ابراهیم_زمانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
این زبان چون سنگ و هم آهن وشست
وآنچه بجهد از زبان چون آتشست
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
زانکه تاریکست و هر سو پنبهزار
درمیان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود
سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست
سر ما خاک در دردکشان خواهد بود
پیش از آنی که پر از خاک شود کاسه چشم
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود
تا جهان باقی و آئین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
هر که از جوی خرابات نخورد آب حیات
گر گل باغ بهشت است خزان خواهد بود
حافظا چشمه اشراق تو جاویدانی است
تا ابد آب از این چشمه روان خواهد بود
صحبت پیر خرابات تو دریافته ام
روحم از صحبت این پیر جوان خواهد بود
هر کجا زمزمه عشق و همای شوقی است
به هواداری آن سرو روان خواهد بود
تا چراگاه فلک هست و غزالان نجوم
دختر ماه بر این گله شبان خواهد بود
زنده با یاد سر زلف تو جان خواهم کرد
تا نسیم سحری مشک فشان خواهد بود
ای سکندر تو به ظلمات ابد جان بسپار
عمر جاوید نصیب دگران خواهد بود
شهریارا به گدایی در میکده ناز
که دلت محرم اسرار نهان خواهد بود
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
مرا ترجیح بده
به قدم زدن و غرق شدن در موسیقی
به خندیدن؛ رقصیدن؛
مرا ترجیح بده به کتاب ها...
داستان ها؛
به نشستن و از باران گفتن ها
مرا ترجیح بده به لذت استشمام عطر اقاقی
به تماشای غروب
به بافتن رویا
مرا ترجیح بده به زندگی
به خواب،به مهتاب
مرا به همه ی دنیا ترجیح بده
من ارزشش را دارم
تنها منم که تو را بدون مرز
بدون حد
بدون قانون دوست دارم
مرا ترجیح بده حتی به خواندن همین جملات!
#حامد_نیازی
@takbitnab
🌹🌹🌹