eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
چراپرواز کردی ازبرم صحرا مندم همچو بلبل درقفس تنها تو سلطانی منو درویشم مریضم من بیاپیشم @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتند از حوالی اینجا گذشته است زیبایی‌اش ز حد تماشا گذشته است از من مخواه خشم خودم را فرو خورم دیگر مجال صبر و مدارا گذشته است وقتی که از خطای تو جای گذشت نیست باید قبول کرد که فردا گذشته است ای جام می که وسوسه‌ام می‌کنی مدام ما را معاف دار که از ما گذشته است میراث‌دار سلسله‌ای پادشاهی‌ام دوران باشکوه من اما گذشته است ای عشق نوح باش و به فریاد ما برس حالا که آب از سر دنیا گذشته است @takbitnab 🌹🌹🌹
حالی که خوش است بی قرارش نکنید عشق است ولی باز قمارش نکنید حرفی نشده باز زمین گیر شدی حرف از دل ما بود شعارش نکنید @takbitnab 🌹🌹🌹
قصد، قصد زیارت است اما، مانده اول دلم کجا برود حال و روز مرا هرآنکس دید، گفت باید به کربلا برود -نجف و کربلا-دلم لرزید، -مشهد و کاظمین، خوب آمد یازده بار استخاره زد دل من، تا بفهمد به سامرا برود ابتدای مسیر،الله است، انتهایش بقیه الله است سامرا وعده گاه آخر ماست، جاده باید به انتها برود همه یک روح و یک بدن هستید، پس تمام شما حسن هستید دل من با تو سامرایی شد، تا به دیدار مجتبی برود تو بقیع پر از مخاطره ای،کربلایی و در محاصره ای یا که باید جگر به زهر دهی، یا سرت روی نیزه ها برود دل به غم هرچه مبتلا می شد، پیش تو سُرَ مَن رَءا می شد بعد تو بار غم گرفته به دوش، دل که تا ساء من رءا برود... @takbitnab 🌹🌹🌹
چون بودی همش باد صبا بود همش رحمت ونعمت از خدا بود تو رفتی دگر باره هوا رفت رحمت رفت نعمت از خدا رفت @takbitnab 🌹🌹🌹
هرچند که در حسن و ملاحت، فردی از تو بنماند، در دل من دردی سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر پروانهٔ من شوی و گردم گردی @takbitnab 🌹🌹🌹
فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی‌کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درددل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی باخبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذار گفتگو به زبان هنر شود @takbitnab 🌹🌹🌹
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌@takbitnab 🌹🌹🌹
بیا ای مهربون تا باز نعمت ببارد از خدا باران رحمت بیا تا بشکفد گلهای زیبا معطر می کند دلهای مارا @takbitnab 🌹🌹🌹
آب و جارو میکنیم میدان شهر. تا بیاید ناجی این بر و بحر. میکنم از جان و از دل آرزو. تا که این غیبت رسد آخر بسر. @takbitnab 🌹🌹🌹
من که دائم با خیالِ یار، گرمِ صحبتم جز سرِ زانو نمی‌باشد مرا سرمنزلی♡ @takbitnab 🌹🌹🌹
با محبت شعر من اغاز شد درب رحمت هم برایم باز شد یا محبت درب رحمت گشته باز تا بگویم شعر زیبا ودراز @takbitnab 🌹🌹🌹
حکیم از قول من بنما سلامی اگر مردم بود اخر کلامی اگر مردم بود یک بار دیگر کلامی گفته باشم سوی دلبر @takbitnab 🌹🌹🌹
دوباره عطرِ تو پیچید و شد نشانِ سکوت نشسته دردِ عمیقی به استخوان سکوت صدای شُرشُر باران،صدای خِش خِش برگ صدایِ پایِ تو آمد در این خزانِ سکوت سکوت معنی تلخ نگفته های دل است کسی نگفته چرا شعرِ بی زبانِ سکوت دوباره نیمه شب و رَدِّ اشکِ خشکیده نشسته باز دلم پایِ گفتمانِ سکوت صدایِ ساعتِ شماطه دار می‌گوید... تمام ثانیه ها هم شد امتحانِ سکوت دلم برای خودم تنگ میشود گاهی... ز سخت جانی من هم بُرید امانِ سکوت قلم به واسطه ی دل نوشته واژه ی نو ولی نخوانده کسی واژه ی نهانِ سکوت سکوت می‌کنم و درد می‌کشم شاید رسد صدایِ پیامم به کهکشانِ سکوت تمامِ عشق و جنونم نشسته در غزلم و شاه بیتِ غزل هم که شد بیانِ سکوت (روژان) @takbitnab 🌹🌹🌹
دنیا طلبان ز حرص مستند همه موسی کش و فرعون پرستند همه هر عهد که با خدای بستند همه از دوستی حرص شکستند همه @takbitnab 🌹🌹🌹
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم؟ که شرحِ بی‌کسی‌ام درخطوط پیشانی‌ست @takbitnab 🌹🌹🌹
چون خدای با توست بیم از که داری و اگر خدای با تو نیست امید به که داری @takbitnab 🌹🌹🌹
هر صبح ز روی تو هم خانهٔ خورشیدم هر شام ز اشک خود همسایهٔ پروینم @takbitnab 🌹🌹🌹
آن لاله رخی که با رخ زردم از او وان داروی دردی که همه دردم از او یک روز به بازار بری بر من زد باور نکند کس چه بری خوردم از او @takbitnab 🌹🌹🌹
هوالباقی کوچه به کوچه در به در، اینکه پناه نمی شود، مرگ به جرم عاشقی، اینکه گناه نمی شود، از سر شب ز هجر تو، تا دم صبح نخفته ام، شب به سپیده میرسد، اینکه پگاه نمی شود، هر نگهت چه دلربا، این همه زخم به دل چرا تا ته غم برد مرا، اینکه نگاه نمی شود، آتش عشق بی رمق، از سر مهر طلوع کن شعله ی شمع نیمه جان، پرتو ماه نمی شود، قطره به قطره می چکد، باده ی ناب ز لعل تو می بزنم ز ساغرت، عمر تباه نمی شود، سنگدلی و بی وفا، جلوه نمای، ستمگرا، ای بت من ز در، در آ، دل که سیاه نمی شود، دل پر ازدحام تو ، رسم بدی ست مرام تو در گذر از خیال تو، دل پر آه نمی شود، طالب شرب مستمر، باده مدام کند اثر جامه دری و سرخوشی، گاه به گاه نمی شود، ساعل مهر دلبرم، باده بریز به ساغرم می نزند اگر گدا، صاحب جاه نمی شود، ناصح بی خیال من، گفت که دست کشم از او این همه دلسپردگی، نیمه ی راه نمی شود، در پس پرده، پس چرا، هر شب هجر برون بیا، یوسف مصر تا ابد در ته چاه نمی شود، شاه نشین قلب من، منزل عشق بود مها، طعنه زنی و بشکنی، مسند شاه نمی شود، کرج تیر هزارو چهار صد، @takbitnab 🌹🌹🌹
خاک پای همه در کرببلا می بوسم. ازنجف تابه حرم ازکف پاه می بوسم. گر غباری ز رهش بهرنجاتم کافیست. زائرش روی زمین روی هوا می بوسم. @takbitnab 🌹🌹🌹
کاش می شد که بدانی به سر من چه گذشت به من کولی هر کوچه و برزن چه گذشت هر کس از ناله ی نِی سوخت نپرسید از خویش به دل سوخته در سینه ی نِی زن چه گذشت چه غریبانه در این شهر مرا می بینند راوی فتح بگو بر سر میهن چه گذشت سال ها در پی باران ،عطش دشت شدم غضبِ ابر ندانست به سوسن چه گذشت به نفسهای خزان، مرغ چمن پر زد و رفت آه ((ای باد بلاخیز )) به گلشن چه گذشت سایه ی چشم تو از برکه ی مهتاب سرود آسمان گفت که بر چشمه ی روشن چه گذشت بذر خورشید به جان کاشتمت …رویاندم آتش مهر شدی بر سر خرمن چه گذشت دوست آن ست که آیینه ی دردش باشی لحظه ای گوش کن ای دوست به دشمن چه گذشت @takbitnab 🌹🌹🌹
محبت بذر ایام جوانی بکار ان بذر را تا می توانی همیشه بذر شعرم با محبت برایم این محبت گشته عادت @takbitnab 🌹🌹🌹
لطفی که مرا شبانه اندوخته‌ای امروز چو زلف خود پس انداخته‌ای چشم توز می مست و من از چشم تو مست زان مست بدین مست نپرداخته‌ای @takbitnab 🌹🌹🌹
بسی رنجی بسی زحمت کشیدم در دنیا بجز رنجم ندیدم چون شاعر شدم همراه مفتون میمیرم ودر قبرم دلم خون @takbitnab 🌹🌹🌹