eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره عطرِ تو پیچید و شد نشانِ سکوت نشسته دردِ عمیقی به استخوان سکوت صدای شُرشُر باران،صدای خِش خِش برگ صدایِ پایِ تو آمد در این خزانِ سکوت سکوت معنی تلخ نگفته های دل است کسی نگفته چرا شعرِ بی زبانِ سکوت دوباره نیمه شب و رَدِّ اشکِ خشکیده نشسته باز دلم پایِ گفتمانِ سکوت صدایِ ساعتِ شماطه دار می‌گوید... تمام ثانیه ها هم شد امتحانِ سکوت دلم برای خودم تنگ میشود گاهی... ز سخت جانی من هم بُرید امانِ سکوت قلم به واسطه ی دل نوشته واژه ی نو ولی نخوانده کسی واژه ی نهانِ سکوت سکوت می‌کنم و درد می‌کشم شاید رسد صدایِ پیامم به کهکشانِ سکوت تمامِ عشق و جنونم نشسته در غزلم و شاه بیتِ غزل هم که شد بیانِ سکوت (روژان) @takbitnab 🌹🌹🌹
دنیا طلبان ز حرص مستند همه موسی کش و فرعون پرستند همه هر عهد که با خدای بستند همه از دوستی حرص شکستند همه @takbitnab 🌹🌹🌹
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم؟ که شرحِ بی‌کسی‌ام درخطوط پیشانی‌ست @takbitnab 🌹🌹🌹
چون خدای با توست بیم از که داری و اگر خدای با تو نیست امید به که داری @takbitnab 🌹🌹🌹
هر صبح ز روی تو هم خانهٔ خورشیدم هر شام ز اشک خود همسایهٔ پروینم @takbitnab 🌹🌹🌹
آن لاله رخی که با رخ زردم از او وان داروی دردی که همه دردم از او یک روز به بازار بری بر من زد باور نکند کس چه بری خوردم از او @takbitnab 🌹🌹🌹
هوالباقی کوچه به کوچه در به در، اینکه پناه نمی شود، مرگ به جرم عاشقی، اینکه گناه نمی شود، از سر شب ز هجر تو، تا دم صبح نخفته ام، شب به سپیده میرسد، اینکه پگاه نمی شود، هر نگهت چه دلربا، این همه زخم به دل چرا تا ته غم برد مرا، اینکه نگاه نمی شود، آتش عشق بی رمق، از سر مهر طلوع کن شعله ی شمع نیمه جان، پرتو ماه نمی شود، قطره به قطره می چکد، باده ی ناب ز لعل تو می بزنم ز ساغرت، عمر تباه نمی شود، سنگدلی و بی وفا، جلوه نمای، ستمگرا، ای بت من ز در، در آ، دل که سیاه نمی شود، دل پر ازدحام تو ، رسم بدی ست مرام تو در گذر از خیال تو، دل پر آه نمی شود، طالب شرب مستمر، باده مدام کند اثر جامه دری و سرخوشی، گاه به گاه نمی شود، ساعل مهر دلبرم، باده بریز به ساغرم می نزند اگر گدا، صاحب جاه نمی شود، ناصح بی خیال من، گفت که دست کشم از او این همه دلسپردگی، نیمه ی راه نمی شود، در پس پرده، پس چرا، هر شب هجر برون بیا، یوسف مصر تا ابد در ته چاه نمی شود، شاه نشین قلب من، منزل عشق بود مها، طعنه زنی و بشکنی، مسند شاه نمی شود، کرج تیر هزارو چهار صد، @takbitnab 🌹🌹🌹
خاک پای همه در کرببلا می بوسم. ازنجف تابه حرم ازکف پاه می بوسم. گر غباری ز رهش بهرنجاتم کافیست. زائرش روی زمین روی هوا می بوسم. @takbitnab 🌹🌹🌹
کاش می شد که بدانی به سر من چه گذشت به من کولی هر کوچه و برزن چه گذشت هر کس از ناله ی نِی سوخت نپرسید از خویش به دل سوخته در سینه ی نِی زن چه گذشت چه غریبانه در این شهر مرا می بینند راوی فتح بگو بر سر میهن چه گذشت سال ها در پی باران ،عطش دشت شدم غضبِ ابر ندانست به سوسن چه گذشت به نفسهای خزان، مرغ چمن پر زد و رفت آه ((ای باد بلاخیز )) به گلشن چه گذشت سایه ی چشم تو از برکه ی مهتاب سرود آسمان گفت که بر چشمه ی روشن چه گذشت بذر خورشید به جان کاشتمت …رویاندم آتش مهر شدی بر سر خرمن چه گذشت دوست آن ست که آیینه ی دردش باشی لحظه ای گوش کن ای دوست به دشمن چه گذشت @takbitnab 🌹🌹🌹
محبت بذر ایام جوانی بکار ان بذر را تا می توانی همیشه بذر شعرم با محبت برایم این محبت گشته عادت @takbitnab 🌹🌹🌹
لطفی که مرا شبانه اندوخته‌ای امروز چو زلف خود پس انداخته‌ای چشم توز می مست و من از چشم تو مست زان مست بدین مست نپرداخته‌ای @takbitnab 🌹🌹🌹
بسی رنجی بسی زحمت کشیدم در دنیا بجز رنجم ندیدم چون شاعر شدم همراه مفتون میمیرم ودر قبرم دلم خون @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
هو العزیز سردار دلها من ز ازل پاک سرشتم یل کرمانیم عاشقم و خادم سلطان خراسانیم رقص کنان بر در میخانه برم جام دل پر شود از مهر خدا ساغر عرفانیم زاهدم و هر نفسم بوی خدا می دهد گرچه نبینی اثر از مُهر به پیشانیم حسرت دیدار رفیقان به دلم ساقیا منتظرم باده ی معراج بنوشانیم شهد شهادت به خمت زل زده بر جام تو ترسم از آن ست ننوشیده بمیرانیم غیرت سقا به تنم صف شکنم شاه دین قطع شود تا که دو دستم قمر الثانیم دشمن غدار چو درماند امانش دهم سیره ی مولای علی خصلت ایرانیم من ز مریدان علی ام یل ایران زمین حد نشناسد به یقین غیرت ایرانیم آتش افتاده به در داغ نهد بر دلم گوشه نشینی ی علی باعث ویرانیم کودک محروم وطن سوز دگر بر دلم نیمه ی شب خون چکد از دیده ی بارانیم در همه احوال بود خنده به لبهای من حیف نداری خبر از گریه ی پنهانیم بر رخ جوینده ی ته مانده چو سیلی زنی بنده ی قدرت شده در گور بلرزانیم ناله ی مظلوم رسد طاق شود طاقتم عدل به دادش نرسد اوج پریشانیم حیدریم وارث بیرق شده‌ام سالها پاک تر از آینه سرباز سلیمانیم کرج دی هزار و چهارصد @takbitnab 🌹🌹🌹
دلدادۀ عشق در ره عشق تو ایدوست ز پا افتادم کی اثربخش شود در دل تو فریادم رشته¬ی بنده گی ات را به دو عالم ندهم بپذیری اگرم در دو جهان آزادم بس که طوفان زدۀ عشق تو ام، دارم بیم موج طوفان خیالت به کَنَد بنیادم غیر سرمایه¬ی عشق تو به بازار وجود هستی خویش به سودای تو از کف دادم همه شب از غم هجران تو ای بدر مُنیر به سماوات رود تا به سحر فریا دم آنچه در مدرسه عشق تو آموخته ام غیر غم فلسفه¬ای یاد نداد استادم (سایه¬ی طوبی و دلجوئی حور و لب حوض بهوای سر کوی تو برفت از یادم) شمع هر انجمنی طایر دلخسته منم که کند پرتو مهر تو بحق دلشادم از کرم گوشۀ چشمی به من محزون کن تا شود مایه¬ی جان تا به صف میعادم با دلی غمزده از هجر «مقدم» می گفت دارم امیــد که از لطف کنی امــدادم @takbitnab 🌹🌹🌹
با سر از کوچه تو میگذرم ای محبوب. بی سر اما به در خانه تو میآیم. بسکه از کینه خورم دشنه ز دستان رقیب. بی سر اما توی سر دلداده به ره میخواهم. @takbitnab 🌹🌹🌹
باغ بی برگ و گل و غنچه نگر ، بلبل عاشق نگران شد . بعد عمری دل عاشق ، شده عریان ، عجبا فصل ، خزان شد . مهر از راه رسیده ست ،نه نیازی به شقایق ، نه قناری . چون گلی نیست به گلزار درین فصل ، فقط عشق عیان شد ، هیچ احساس نیازی نبود ، در دل مجنون به گلستان ، از همان لحظه ی اول که دلش ، عاشق ابروی کمان شد . التفاتی نکند عاشق دلداده به آ واز قناری دل به پرواز در آرد ، سخنی کز لب معشوقه ، بیان شد . فصل باییز چه زیباست ، زمانی که شود ، چون می رنگین ، عاشقا ، از قدحی باده بزن ، کز نگه یار روان شد. از هیاهوی بهاری ، نه گلی ماند و نه پروانه ، نه بلبل ، با نسیمی ، همه رفتند ، به جز عشق ، که چون گنج نهان شد ، عشق در قلب زلیخا ، هوسی بود، بهنگام جوانی ، چون به پاییز رسد عمر هوس ، یک شب بانوی جهان شد ، نازنینا ، نگهی بر دل بی برگ و نوا ، در دم ، آخر تا که اعجاز کند عشق ، که شاید ، دل فرسوده ، جوان شد . @takbitnab 🌹🌹🌹 ‌‌ ‌
با تبسم در تعامل وقت کار حد امکانت دلش را دست بیار با تواضع در تعامل با فقیر تا توانی عذر از او بپذیر @takbitnab 🌹🌹🌹
ای نور دل و دیده و جانم چونی وی آرزوی هر دو جهانم چونی من بی‌لب لعل تو چنانم که مپرس تو بی‌رخ زرد من ندانم چونی @takbitnab 🌹🌹🌹
چو بی یادم نمی باشی مرا بی‌یاد خود مگذار بیاد خود کن آبادم که بی‌یاد تو ویرانم @takbitnab 🌹🌹🌹
خداوند ورسول ودین وقران امامان جمیع اهل ایمان وطن با مردمش با اب وخاکش خدا از هر گزند محفوظ گردان @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر باد صبا بامن سخن گوید از او پرسم کجا گل یاس می روید کجا بلبل برای نغمه خوانی رفت کجا بی یار انجا یار می جوید @takbitnab 🌹🌹🌹
یا علی قلم امشب مرا دریاب، که من، حیران حیرانم، که وصفش را نه می دانم، نه بتوانم، بیا و از علی بنویس، درین قصه، نه کاخی هست، نه تاجی هست، ونه، آرامشی، در مسند شاهی، ببین، پشمینه پوشی!! پادشاه، تا نیمه های شب، درون کوچه‌ها، (یار یتیمان ست) و در آزادگی، بی شک، سرآمد، شاه مردان ست، ببین، مولود کعبه، مست مست، با جام نابی از الست، سرمست، مستان ست علی مجنون یزدان ست، درین شبهای ظلمانی، بنوش از ساغرش هردم، که او شمع، شبستان ست، نظر بر چهره اش، بنما، فقط نور خدا در وی نمایان ست، زیک سو کوچه های فقر بی فرجام، و در آن سو، زیاده خواهی ی حکام، علی تنها!! صدای ناله اش در انتهای چاه، تو گویی یوسفی در چاه کنعان ست، برای کودکان فقر، برای کوچه های درد، علی باران رحمت در بیابان ست، صدای پای او، آرامش جان ست و اکنون، سالها، در گوشه ی قلبش، غم بشکستن پهلوی کوثر، بی گمان در حال جولان ست، چو نیست در منظرش زهرا، علی، ابر بهاران ست ببین موج فصاحت در کلامش را، علی دریای عرفان ست صبور روز گار سخت و درد آور، علی ایوب دوران ست، علی در جامه ی شاهی، و افطار ش، نمک با تکه ای، نان ست، علی در قسط میزان ست، لباس حاکم کوفه، پر از وصله، و دستانش، پر از پینه!!! علی آن شاهکار آفرینش، این زمان در هیبت یک مرد، دهقان ست، نگین پادشاهی را به هنگام رکوع، بخشد، علی میر کریمان ست، علی در مکتبش سقا، علی در مذهبش (شاه شهیدان ست) علی از جهل یارانش، همه شب تا سحر سر در گریبان ست، و می داند، که جاهل سست پیمان ست، تمامی ی صفات حق درون قلب مولا، منعکس گشته، علی آیینه گردان ست علی لیریز ایمان ست، علی حافظ، علی تفسیر قرآن ست، شمیمش، خوشتر از عطر بهاران ست، علی عاشق، علی معشوق!!! جانان ست، قلم بنویس، قلم ساکت، قلم خاموش قلم مبهوت، قلم محزون، قلم حیران، حیران ست، دلنوشته ای از سر دلتنگی اریبهشت نود و نه، @takbitnab 🌹🌹🌹
کار کن از بهر مردم در مقام تاتوانی تا بمانی نیک نام بهر مردم کار کن ای باخرد تا که نامت پیش مردم نام نیکو می برد @takbitnab 🌹🌹🌹
دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد @takbitnab 🌹🌹🌹