eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
مجرّد از لباس آرزو شو قُرب اگر خواهی دلیل این بس که واجب شد گَهِ احرام، عریانی... @takbitnab 🌹🌹🌹
گریه بر بیگانگی‌های کسی می‌آیدم از زبانِ هرکه حرف آشنایی سرزند @takbitnab 🌹🌹🌹
در جهان هرجا بلایی بود، از ما درگذشت غیر بختِ تیره کو چون سایه در دنبال ماست! @takbitnab 🌹🌹🌹
دل به یاد پرتو حُسنت سراپا آتش است از حضور آفتاب، آیینه‌ی ما آتش است @takbitnab 🌹🌹🌹
از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او ز افسانهٔ او شدیم افسانهٔ او آوخ که ز پیمان و ز پیمانهٔ او کس خانهٔ خود نداند از خانه او - رباعی شمارهٔ ۱۵۳۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
دل می‌کند وداعم تا یار بسته مَحمل بگْرفته دل پی او، بگْرفته من پی دل ترک سفر کن ای مَه، ورنه رَوم به راهت گریَم چنان که مانَد تا سینه ناقه در گِل خورشید پیش رویت، از ذرّه است کمتر گر باورت نیاید، بند نقاب بُگسل در زیر سایه‌ی گل، خوابیدنم نیاید خفتن مرا بباید در زیر تیغ قاتل سیمرغِ قافِ وحدت، خواهی اگر ببینی با هدهد سلیمان کن قطع این مراحل ای شاهد حقیقی! بردار پرده از رخ تا عشق‌های دیگر گردند جمله باطل دِی شد دلم به پیشش، افشاند زلف و گفتا باید به پا نهاد این دیوانه را سَلاسل زاهد! برو به «دهقان» دیگر مکن نصیحت هرگز نمی‌پذیرد دیوانه پند عاقل... @takbitnab 🌹🌹🌹
با هرچه بلاست روبه‌رو، بعد از تو سرگشته‌ی شهر، کو به کو، بعد از تو من با غم بی‌کسی ولی می‌سازم آه! این دلِ تنگ را بگو، بعد از تو... @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتم که جهان و همه اوضاع جهان چیست؟ پیرِ خِردم گفت که خوابیّ و خیالی بس راه سپردیم و کمال همه‌کس را دیدیم و به جز عشق ندیدیم کمالی... @takbitnab 🌹🌹🌹
ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو بی‌جان و جهان هیچ کسی زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو - رباعی شمارهٔ ۱۵۴۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
چنان خسته‌ام که تشنه که می‌شوم، چشم‌بسته فنجان را کج می‌کنم و می‌نوشم زیرا چشم که باز کنم، فنجان سر جای خودش نیست و من خسته‌تر از آنم که بروم و چای دَم کنم چنان بیدارم که می‌بویم و می‌نوازمت و بعد از هر جرعه به تو گوش می‌سپارم، با تو حرف می‌زنم و بیدارتر از آنم که چشم‌هایم را باز کنم و بخواهم ببینمت و ببینم که آنجا نیستی... @takbitnab 🌹🌹🌹
تا دوست داری‌ام، تا دوست دارمت، تا اشک ما به گونه‌ی هم می‌چکد ز مهر، تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار، کِی مرگ می‌تواند نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ بسیار گل که از کف من برده‌است باد امّا منِ غمین گل‌های یاد کس را پرپر نمی‌کنم، من مرگِ هیچ عزیزی را باور نمی‌کنم... @takbitnab 🌹🌹🌹
دردی که یافت دل، به جنون است آشنا آبی که ریخت دیده، به خون است آشنا بر ما مخند، گریه مبیناد چشم تو فریاد ما به دردِ درون است آشنا... @takbitnab 🌹🌹🌹
ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو - رباعی شمارهٔ ۱۵۴۹ @takbitnab 🌹🌹🌹
به جایی می‌رسد پاکیزه‌گوهر، گرچه در اوّل صدف زندان نماید قطره‌ی باران نیسان را @takbitnab 🌹🌹🌹
من بغضِ باران در دل تنگِ کویرم از ذهن تو دورم ولی امکان‌پذیرم راه گریزی هرگز از عشقت ندارم رودم که افتادی چو دریا در مسیرم پشت سکوتم حرف‌ها دارم برایت رو به سقوطم پیش تو گر سربه‌زیرم نشکسته من را رفتنت، از هم گسسته شیشه نبودم، نازک امّا چون حریرم بی‌تو هوای زندگی چون مرگْ سرد است قدری در آغوشم بکش تا جان بگیرم... @takbitnab 🌹🌹🌹
با عشق، سراپا هیجانم، کوکم بی‌عشق، تُهی چو خانه‌ای متروکم ای نبضِ تداومِ نفس‌های امید! من بی‌تو به زنده‌بودنم مشکوکم... @takbitnab 🌹🌹🌹
هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو جز قصهٔ آن آینهٔ پاک مگو از خالق افلاک درونت صفتی است جز از صفت خالق افلاک مگو - رباعی شمارهٔ ۱۵۸۹ @takbitnab 🌹🌹🌹
ز چشم تو حرفی که گویند مردم حدیث ضعیفی‌ست، صحّت ندارد! @takbitnab 🌹🌹🌹
گر نخواندَستیم زآیینِ خِرد حرفی، ولی در دبستانِ جنون، سرمشق استادیم ما! @takbitnab 🌹🌹🌹
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم @takbitnab 🌹🌹🌹
نی هرکه کند رقص و جهد بالا او در فقر بود گزیده و والا او مسجود ملک تا نشود چون آدم عالم نشود به عالم اسما او - رباعی شمارهٔ ۱۵۸۸ @takbitnab 🌹🌹🌹
چو حلقه، بر درِ آن آستانه سر زده‌ام به هر کجا که نشان از تو بود، در زده‌ام به جز غم تو، مرا میهمان دیگر نیست گلِ نشاط بر این گوشه‌ی جگر زده‌ام به هر کجا که نظر کرده‌ام، به جز تو نبود به اشتباه چه درها که بی‌ثمر زده‌ام ز گلْستان رخ تو، امیدهاست به دل کز آشیانه به سوی تو بال و پر زده‌ام گلِ امید از این شوره‌زارِ سینه شکفت ز بس که گریه بر آن زآبِ چشمِ تر زده‌ام ز ناامیدیِ وصلش ملول گشت دلم به یاد او، گل امّیدها به سر زده‌ام‌ نهال مهر و محبّت نشانده‌ام در دل درخت جور و جفا را ز بُن، شرر زده‌ام چه شام‌ها که نخفته‌ست دیده‌ی تو، «بیات!» چه روزها که ز عشقش به بحر و بر زده‌ام... @takbitnab 🌹🌹🌹
من که گفتم کشته‌ی چشم تو هستم، بس نبود؟ قاب چشمت را چه بی‌رحمانه زیبا کرده‌ای! @takbitnab 🌹🌹🌹
آن دم که رسی به گوهر ناسفته سرها به هم آورده و سرها گفته کهدان جهان ز باد شد آشفته برتو بجوی که مست باشی خفته - رباعی شمارهٔ ۱۵۹۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
آنجا که قضا رهزن حال تو شود گر خانه حصار است وبال تو شود چون رحمت حق شامل حال تو شود صحرای گشاده حصن مال تو شود - رباعی شمارهٔ ۱۱۵ @takbitnab 🌹🌹🌹