eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ز چشم تو حرفی که گویند مردم حدیث ضعیفی‌ست، صحّت ندارد! @takbitnab 🌹🌹🌹
گر نخواندَستیم زآیینِ خِرد حرفی، ولی در دبستانِ جنون، سرمشق استادیم ما! @takbitnab 🌹🌹🌹
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم @takbitnab 🌹🌹🌹
نی هرکه کند رقص و جهد بالا او در فقر بود گزیده و والا او مسجود ملک تا نشود چون آدم عالم نشود به عالم اسما او - رباعی شمارهٔ ۱۵۸۸ @takbitnab 🌹🌹🌹
چو حلقه، بر درِ آن آستانه سر زده‌ام به هر کجا که نشان از تو بود، در زده‌ام به جز غم تو، مرا میهمان دیگر نیست گلِ نشاط بر این گوشه‌ی جگر زده‌ام به هر کجا که نظر کرده‌ام، به جز تو نبود به اشتباه چه درها که بی‌ثمر زده‌ام ز گلْستان رخ تو، امیدهاست به دل کز آشیانه به سوی تو بال و پر زده‌ام گلِ امید از این شوره‌زارِ سینه شکفت ز بس که گریه بر آن زآبِ چشمِ تر زده‌ام ز ناامیدیِ وصلش ملول گشت دلم به یاد او، گل امّیدها به سر زده‌ام‌ نهال مهر و محبّت نشانده‌ام در دل درخت جور و جفا را ز بُن، شرر زده‌ام چه شام‌ها که نخفته‌ست دیده‌ی تو، «بیات!» چه روزها که ز عشقش به بحر و بر زده‌ام... @takbitnab 🌹🌹🌹
من که گفتم کشته‌ی چشم تو هستم، بس نبود؟ قاب چشمت را چه بی‌رحمانه زیبا کرده‌ای! @takbitnab 🌹🌹🌹
آن دم که رسی به گوهر ناسفته سرها به هم آورده و سرها گفته کهدان جهان ز باد شد آشفته برتو بجوی که مست باشی خفته - رباعی شمارهٔ ۱۵۹۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
آنجا که قضا رهزن حال تو شود گر خانه حصار است وبال تو شود چون رحمت حق شامل حال تو شود صحرای گشاده حصن مال تو شود - رباعی شمارهٔ ۱۱۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
درد عشقت که دوای دل شوریده‌ی ماست یک سر موی از آن، هر دو جهان نیم‌بهاست جمله جان‌ها سپرِ تیرِ غمت ساخته‌ایم تا که را می‌رسد این دولت و این بخت که‌راست؟ جز غمت نیست مرا در دو جهان هیچ مراد زآنکه زاین غم، دل مجروح مرا مرهم‌هاست... @takbitnab 🌹🌹🌹
گر کار تو نیکست به تدبیر تو نیست ور نیز بدست هم ز تقصیر تو نیست تسلیم و رضا پیشه کن و شاد بزی چون نیک و بد جهان به تقدیر تو نیست - رباعی شمارهٔ ۱۵۰ @takbitnab 🌹🌹🌹
گاهی که می‌پرسند از من اهل کجایی، می‌مانم یک ستاره‌ی دلتنگ و یا یک پرنده‌ی عاشق اهل کجاست؟ گاهی که می‌پرسند از من می‌مانم کجای جهان ایستاده‌ام که نمی‌دانم... @takbitnab 🌹🌹🌹
کس دل ندهد بدو که خونخوار منست جان رفت چه جای کفش و دستار منست تو نیز برو دلا که این کار تو نیست این کار منست کار من است کار منست - رباعی شمارهٔ ۳۸۰ @takbitnab 🌹🌹🌹
هر چه خواهی به قدر استعداد حضرت آن کریم خواهد داد این عطایش به ما بود دایم خواه در مصر و خواه در بغداد - دوبیتی شمارهٔ ۹۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای جان و جهان، جان و جهان گم کردم ای ماه زمین و آسمان گم کردم می بر کف من منه بنه بر دهنم کز مستی تو راه دهان گم کردم - رباعی شمارهٔ ۱۱۵۸ @takbitnab 🌹🌹🌹
هرکه او از خدای ناترسد از من و تو دگر کجا ترسد ترسم از ذات اوست تا دانی دلم از دیگری چرا ترسد - دوبیتی شمارهٔ ۱۵۴ @takbitnab 🌹🌹🌹
در آتش خویش چون دمی جوش کنم خواهم که دمی ترا فراموش کنم گیرم جانی که عقل بیهوش کند در جام درآئی و ترا نوش کنم - رباعی شمارهٔ ۱۲۱۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی ازین و آن چو بگذشتی همه نور خدا یابی درین دریای بی ‌پایان اگر غرقه شوید چون ما به عین ما نظر می کن که عین ما ز ما یابی - دوبیتی شمارهٔ ۲۵۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو یک لحظه که از حضور غایب مانی آن لحظه بدانکه مشرک راهی تو - رباعی شمارهٔ ۱۵۴۸ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای ساقی جان برین خوش آواز برو ساز ازلیست هم بر این ساز برو ای باز چو طبل باز او بشنیدی شه منتظر تست سبک باز برو - رباعی شمارهٔ ۱۵۵۰ @takbitnab 🌹🌹🌹
چون برسی به بحر ما واقف حال ما شوی تا نرسی به ما چو ما عارف ما کجا شوی موج و حباب را بمان آب چو تشنگان بجو تا که به عین ما چو ما واصل عین ما شوی - دوبیتی شمارهٔ ۲۶۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
همچو رویت، ماهی اَندر آسمان باشد؟ نباشد یا چو خالت، هندوی هندوستان باشد؟ نباشد عاشق پژمرده چون من در جهان یابی؟ نیابی چون تو دلبر، دلبری نامهربان باشد؟ نباشد کشته‌ی تیر تو افتاده‌ست و تو جویی؟ نجویی کشتی و یک لحظه هم دیدی فغان باشد؟ نباشد اختری همچون رُخت از خاوران تابد؟ نتابد مَهوشی، سیمین‌تنی، سنگین نهان باشد؟ نباشد تلخیِ شیرین چو تو، کِی گفت گر یابد؟ نیابد وَانْدر این دنیا چو من فرهادسان باشد؟ نباشد همچو«شارق» بنده‌ای از جان و دل داری؟ نداری چون‌تو هم-ای بی‌وفا!-سوزنده‌جان باشد؟ نباشد @takbitnab 🌹🌹🌹
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت؟ که دیدی ثمرش را! هرکس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش در فرصت مطلوب، درآور پدرش را! آنگاه اگر کینه‌ی تو کم نشد از او بعد از پدرش‌، گیر سراغ پسرش را! خوب است که آدم به کسی بد ننماید خوب است بپاید همه‌ی دور و برش را یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند باید به طریقی بکند پاک اثرش را آنکس که خرش می‌رود آنجا که نباید حتماً نگرفته جلوی کار خرش را! آن یار که ارقامِ حسابش شده میلْیارد باید که نگیرند جلوی سفرش را برعکس، بگویند هنر کرد که در رفت! در گینس هم ثبت کنند این هنرش را! دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم دیگر نتوانیم بچینیم پرش را! گفتند که خوب است ببخشیم بدی را بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را! شلوارِ لیِ گل‌پسرش بس که می‌افتد مردم همه دیدند دو ثلثِ کمرش را! بسیار از این جنس مسائل همه‌جا هست بگذار نگوییم از این بیشترش را خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید خوب است بپرسند از آدم نظرش را! @takbitnab 🌹🌹🌹
آشفته‌ی زلف اوست هرجا تابی‌ست دیوانه‌ی چشم اوست هرجا خوابی‌ست زندانیِ آه ماست هرجا سوزی‌ست اخراجی چشم ماست هرجا آبی‌ست! @takbitnab 🌹🌹🌹
جرم تو به گردن من اصلاً باریک چو موی، گردن اصلاً دیوار من از نخست کوتاه بردار کلنگ و بشکن اصلاً دریای خطا منم، تو را هیچ خود تر نشده‌است دامن اصلاً حرفت همه حقّ و نیّتت پاک این واضح و آن مبرهن اصلاً کار تو نبود دست و پا را- بستن ابداً، شکستن اصلاً گیرم همه گنجِ عشق داری دست تو کلید مخزن اصلاً کو میل نشاط و ذوق مستی؟ چشمت میِ صوفی‌افکن اصلاً نالیدن من، حزین و خاموش بانگ تو، صریح و روشن اصلاً با این‌همه معتدل جفا کن گاهی ز جفای خود حیا کن! @takbitnab 🌹🌹🌹
دل تو بارگاه الله است خلوت خاص نعمت الله است دل مرنجان و دل به دست آور گر دلت زین حکایت آگاه است - دوبیتی شمارهٔ ۵۱ @takbitnab 🌹🌹🌹