تو
به بارانی میمانی
که هواشناسی
هرچه پیشبینیاش میکند،
نمیآید...
#مهدی_شایان
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو آمدیّ و جهانی سیاهلشکر شد
به حُسنهای تو اکنون سپاه میگویند
#سید_عباس_محسنزاده
@takbitnab
🌹🌹🌹
در شام من، ستارهی دنبالهدار باش
چرخی بزن که نامتناهی ببینمت
#سعید_بیابانکی
@takbitnab
🌹🌹🌹
کار هرکس از پریشانی به سامانی رسید
غیر کار من که در سامان پریشان است و بس!
#حشمت_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
از دمِ تیغِ دو ابروت، به جولانگه عشق
همچنان برگ خزان سر به زمین میریزد
#بیدل_بختیاری
@takbitnab
🌹🌹🌹
جان روز چو مار است به شب چون ماهی
بنگر که تو با کدام جان همراهی
گه با هاروت ساحر اندر چاهی
گه در دل زهره پاسبان ماهی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر چه دیوار افکند سایه دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
...
#مثنوی_مولانا
_دفتر_اول
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_زهرا (س)
کیست زهرا(س) حبیبۀ معبود
پارۀ جان احمد محمود
در حریمش به امر حق جبریل
با ادب می گرفت اذن ورود
کیست زهرا که جرم آدم را
حق تعالی به حرمتش بخشود
کشتی نوح را کرامت او
رهنما شد به ساحل مقصود
یاد او شد امان ابراهیم
تا که شد سرد آتش نمرود
با توسل بذات او موسی
در دل رود نیل ایمن بود
با جواز محبتش عیسی
شد خلاص از صلیب قوم جهود
خضر با پرتو محبت او
ره به آب حیات می پیمود
چون خدایش ستوده در قرآن
بخدا وصف اوست نامحدود
با توسل بذات حضرت او
گشت مقبول توبه داود
فــاطمه ای شفیعۀ عرصات
بر جمال و جلال تو صلوات
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل پیش دارد از سر زلفت شبی دراز
آن طاقت از کجا که به پایان رساندش؟
#امیرحسن_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای چون علم بلند در صحرائی
وی چون شکر شگرف در حلوائی
زان میترسم که بدرگ و بدرائی
در مغز تو افکند دگر سودائی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۱۶
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
مشهد الرضا(ع) قبلۀ دل¬ها
شهر مشهد که قبلۀ دل هاست
تاج رفعت به تارک دنیاست
ارض توس است و قطعه ای ز بهشت
وادی امن زادۀ موساست
اهل دل را هماره دیده و دل
سوی این آستان جود و سخاست
کعبه را اغنیا طواف کنند
این حرم حج و کعبه فقراست
خاک او توتیای چشم ملک
کوی او باغ جنت المأواست
به کجا میروی پی درمان
این حریم رضا و دار شفاست
صبحگاهان که سرزند خورشید
اولین بوسه گاه او اینجاست
نور تا عرش میرسد از فرش
این زمین جلوه گاه عرش خداست
او نه تنها که ضامن آهوست
بلکه از مهر ضامن الغرباست
پارۀ جان خواجه لولاک
گل بی خار گلشن طاهاست
صف بصف قدسیان برای طواف
زین مکان تا به عالم بالاست
ای صبا مژده ده به خضر و بگو
که بیا چشمۀ بقا اینجاست
شمس تابان و چلچراغ سپهر
بقعه و بارگاه شمس ضحاست
ساکنان سرادق ملکوت
چشم امیدشان بر این درگاست
نزند دست رد به سینه کس
چون رئوفست و جان مهر و وفاست
پرچم روی بام گنبد او
سوی جنت دلیل و راهنماست
این حرم این جلالت و عظمت
طاق در زیر گنبد میناست
هر دلی چون کبوتری عاشق
سوی این بارگاه عشق رهاست
عطر گیسوی حوریان بهشت
شمّه ای زین رواق و صحن و سراست
قلب ایران و جلوۀ جانان
حرم قدسی امام رضاست
زین حرم تا بهشت راهی نیست
سایه اش مثل سایه¬ی طوباست
وصف من ذرّه است و او خورشید
مدح من قطره در بر دریاست
شعر من گرچه نارساست ولی
یا رضا مستحق یک امضاست
تــــو پناهی تمام عالم را
لطف کن از کرم «مقدم» را
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
آمد ز در، بهپای ستاد و سلام کرد
ننْشسته، کار مجلسیان را تمام کرد
آشوب و فتنه اینهمه اَندر زمانه چیست،
در عهد ما اگر نه قیامت قیام کرد؟
پوشید روی دلبری خویشتن ز من
نادان در این گمان که به من احترام کرد!
بر لب رسید جان من از رنج انتظار
تا مِیفروش، باده ز ساغر به جام کرد
آنکس که کرد تیغ تو بر عاشقان حلال
بر غیر دوست، دیدن رویت حرام کرد
خرّم کسی که با تو شبی آورد به روز
خوشدل کسی که با تو یکی روز، شام کرد
لعلت دمید جان نویی در تنِ جهان
چشمت نگر، به غمزهگری قتل عام کرد!
نقّاشِ دهر، صورتی از حُسن و دلبری
ابداع کرد و دلبر «آزاد» نام کرد...
#آزاد_همدانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بازهم سرشکستهام کردی
ای دل ساده! خستهام کردی
پر و بالت نداده بودم کاش
که چنین دستبستهام کردی
مثل آیینهها ترک خوردی
خُرد و از خود گسستهام کردی
ایستادی مقابلم یک عمر
بُهتِ در خود نشستهام کردی
چوبِ عقلِ زمانه را خوردی
عاقبت سرشکستهام کردی...
#احمد_شیروانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دست برده از همه خوبان به دلبری
ناوردمت به دست و بماندم ز دلبری
کارم ز دست رفت چو بردی دلم تمام
دستی تمام داری در کار دلبری!
ای در صف جمال، زبردست نیکُوان
در حُسن، زیردست تو هم حور و هم پری
جانم به دست توست، خوش آمد تو را، ببَر
دست خوش تواَم که ز جانم تو خوشتری...
#فخرالدین_مروزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در نفی تو عقل را امان نتوان دید
جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
با اینکه ز تو هیچ مکان خالی نیست
در هیچ مکان ترا نشان نتوان داد
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۶۸۴
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر نشد که به شکل دوا بیایی، پس
به شکل قحطی و درد و بلا بگیر مرا!
#رحمتالله_رسولی_مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
گذشتی از من و گفتی صلاحمان دوریست
بهخیر نیست شبم بعد خیرخواهی تو
#سحر_هادیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
نی بیزر و زور شه سپه بتوان داشت
نی بیدل و زهره ره نگه بتوان داشت
در سنگستان قرابه آنکس ببرد
کز سنگ قرابه را نگه بتوان داشت
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۴۳۰
@takbitnab
🌹🌹🌹
طنز عید نوروز
فصل گل باید عزیزم جا کنار گل کنی
همنوائی با دل شوریده بلبل کنی
در بهار سال نو افکار چون نو می شود
کینه از دل بر کنی غم را میان غُل کنی
هر گلی یک رنگ و بو دارد میان کوه و دشت
نی فقط تنها نظر بر سوسن و سنبل کنی
با وزیر جنگ خود نازک¬تر از گل هم مگوی
گرنه باید چون سماور دائماً قل قل کنی
هر چه هستی هر که هستی بشکنی باد غرور
گردنت را پیش دلبر با تواضع پُل کنی
هر چه میگوید شب عیدی بگوئی چشم چشم
خویش را با هر زرنگی گاهگاهی خُل کنی
اخم و تخم و خُلق ناخوش را بیندازی به دور
با محبت ترشی اخلاق را چون مُل کنی
گر که جیبت ته کشید و کیسه¬ات سوراخ شد
خنده رو باشی بظاهر تر گل و ورگل کنی
گیج و ویجی آس و پاسی یا پلاست نخ نماست
فکر بکری بهر تجدید پلاس و جُل کنی
هان مبادا فیل فکرت یاد هندستان کند
پول های بی زبان را خرج هر بنجل کنی
چشم و هم چشمی مکن جانم که گردی ورشکست
دق کنی در خانه ات یا سکته پشت رُل کنی
یا بگیری وام از بهر خرید فصل عید
چاپلوسی از رئیس و از مدیرکل کنی
مثل موشی در بدر گردی زترس گربه¬ها
یا فراری باشی و هی آغل و آغل کنی
الغرض خواهی دل دلدار گردد نرم نرم
زیب های جیب را دربست باید شل کنی
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
هیچ خورشیدی حریف شام تنهاییم نیست
کش میآید شام یلدا بعد یلدا همچنان
#کبری_موسوی_قهفرخی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای برده به چین زلف، تاب دل من
وی کشته به سحر غمزه، خواب دل من
در خواب، مده رهم به خاطر که مباد
بیدار شوی ز اضطراب دل من
#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۶۹
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
در خدمت لیلا ثمرم زخم زبان است
بی زخم زبان باطن دلدار، نهان است
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف
#امیرعباس_زاداکبری
#تک_بیتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در طلب عشق چو پروانهٔ سرمست
گرد رخ یار به پرواز درآیم
در ره گرمای وجودش تن خود را
در وسط آتش عشقش به سر آرم
مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
#امیرعباس_زاداکبری
@takbitnab
🌹🌹🌹
رنج عشق اَر بردهای، از روزگار ما مپرس
روز هجر اَر دیدهای، از شام تار ما مپرس
میرود عمری که در غمخانهی عجز و نیاز
چشم بر در ماندهایم، از انتظار ما مپرس
تا نشان زآن بینشان جوییم، چون پیک صبا
خانه بر دوشیم، از شهر و دیار ما مپرس
تا مگر روزی نشیند گَرد ما بر دامنش
خاکِ ره کردیم خود را، از غبار ما مپرس
چشم بینوریم، فرق روز و شب از ما مخواه
شاخ خشکیم، از خزان و از بهار ما مپرس
منتهای عزّت ما حاصل از بیعزّتیست
ذلّت اینجا دولت است، از اعتبار ما مپرس
هر کجا شاخ گلی همرنگ خون روید ز خاک
کشتهی عشقیست مدفون، از مزار ما مپرس
نیستی رُجحان به هستی دارد اَندر کیش ما
ای اسیر حرص! از دار و ندار ما مپرس
از "کلیمم" این غزل سرمشقشد «پرتو!» کهگفت
"دیده را کردی سفید، از انتظار ما مپرس..."
#پرتو_بیضایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نبودنت مرا دوره کرده
چونان طنابی بر گردنی،
چونان دریا،
هنگامی که آدمی را غرق میکند...
#خورخه_لوئیس_بورخس
@takbitnab
🌹🌹🌹