eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مهربان‌ طبیب! علی‌رغم هر رقیب با گوشه‌ی نظر، دلم از قید غم رهان @takbitnab 🌹🌹🌹
ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش در آینه‌ی اهل نظر چهره‌نما باش کار دل ما بین که گره در گره افتاد گیسو بگشا و بنشین، کارگشا باش جامی ز لب خویش به مستان غمت بخش گو کام دل سوخته‌ای چند روا باش ای روح مسیحا نفسی در نی ما دم در سینه‌ی این خالی خاموش نوا باش چشمم چو قدح بر لب نوشت نگران است ای ساقی سرمست شبی نیز مرا باش مستیم و ندانیم شب از چند گذشته‌ست پرکن قدحی دیگر و بی چون و چرا باش ای دل ز سر زلف بتان کار بیاموز با این همه زنجیر به رقص ای و رها باش چون خال که بر کنج لب یار خوش افتاد ای نکته تو هم در دهن دوست بجا باش آیینه‌ی ما زنگ کدورت نپذیرد ای غم به رخ سایه سرشکی ز صفا باش تا زنده دلان داروی دل از تو بجویند ای شعر دل انگیز همان مهرگیا باش @takbitnab 🌹🌹🌹
تنهایی...! عقربه‌های ساعتی‌ست‌، که تکان نخورده‌اند وقتی چشم باز می‌کنی تنهایی! انتظار کشیدن توست، وقتی تو نیستی، وقتی تو رفته‌ای از این خانه وقتی تلفن زنگ می‌زند اما غریبه‌ای، سراغ دیگری را می‌گیرد وقتی در این شیشه‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب... @takbitnab 🌹🌹🌹
دل اگر در کفِ صدها شده، دلدار جداست همه گیتی اگرَت یار بُود، یار جداست گرچه اَندر نظر اهل تماشای چمن گل عزیز است، ولی مرحله‌ی خار جداست در بهاران که همه باغ و در و دشت گل است دهر اگر یکسره گلبن شده، گلزار جداست شیون مرغِ قفس دل زند آتش، امّا اثر ناله‌ی مرغان گرفتار جداست ای طبیب! از سر ما دست مداوا بردار دردمند غم معشوق، ز بیمار جداست ما به هر نقش نکویی دل و دین نسپاریم صورت دلبری از پرده‌ی دیوار جداست آمدندی که چو یوسف بخرندم، گفتم یوسف آن بود، من این هستم؛ بازار جداست! هرچه آمد به زبان، شعر مخوانش «یغما!» تو ثناخوان رخ یاری، اشعار جداست... @takbitnab 🌹🌹🌹
غم مرا چه خوری؟ من که زندگانی را چو یک انار درشت، چو یک انار پُرآب به کام خویش فشردم -فشردمش در مشت- وز آب آن که گَهی تلخ بود و گَه شیرین شدم سیراب فزون‌تر از همه‌کس کودکانه خندیدم فزون‌تر از همه‌کس گریه کرده‌ام پنهان چو مارِ غم به دلم زهر ریخت، کوفتمش که آفتی نرساند به هستیِ دگران به‌سر رسیده مرا چند قرن و چندین عمر در انتظار فراوان و جهد بی‌پایان غم مرا چه خوری؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
بُگذر از این دشتِ گرگ‌ومیش، شتابان! وقفه حرام است در مسیر بیابان معرکه‌ای را که جلوه‌گاه دَدان است خواه بیابان بنام و خواه خیابان لاشخوران در طوافِ قبله‌ی مرگ‌اند سر به سر سنگ می‌نهند عقابان آه... که در دست روزگار، یکی شد اوّل اردیبهشت و آخر آبان بارش ابر بهار و سیل خزانی فرق ندارد برای خانه‌خرابان کفش و کلاهی نمانده‌است، خدایا کو اثری از درخت و شعله‌ی تابان؟ از که شکایت کنم که چرخ زمانه هیچ نچرخد مگر برای جنابان! عرصه‌ی صحبت فراخ و حوصله تنگ است بُگذر و بُگذار بُگذریم شتابان...! @takbitnab 🌹🌹🌹
ثمری کز شجر توست، چه شیرین و چه تلخ سخنی کز دهن توست، چه زیباست و چه زشت... @takbitnab 🌹🌹🌹
این منم که هرصبح دلم را به عشق و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم، این منم که هرصبح از تو خیر میخواهم از خدا برکت، این منم که چون میخندی، ذوق از درونم بیرون میجهد، و به چشمانم میخزد، این منم که دوستت دارم این منم که میگویم عشق یعنی صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...! @takbitnab 🌹🌹🌹
در آغوش تو رنجی ست که می خواهد فهمیده شود .. پنهان است می خواهد دیده شود .. اینقدر تکرار می خواهد که زخمش را فراموش کند .. @takbitnab 🌹🌹🌹
در زلالِ چشمِ تو آرامشِ جان دیده ام قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام بی تووُ عشقت جهانم چون جهنم میشود منکه آغوش تو را مُلکِ سلیمان دیده ام @takbitnab 🌹🌹🌹
معشوقه ام باش و ساکت شو با من درباره شریعت عشق بحث نکن عشق من به تو شریعتیست که می نویسمش و اجرایش می کنم اما تــــو ... آموختمت که گل مارگریت شوی و بر بازوهایم بخوابی و بگذاری تا حکومت کنم و کار تو فقط این باشد که تا ابد معشوقه ام باشی ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@takbitnab 🌹🌹🌹
فریدونِ فَرُخ فرشته نبود ز مُشک و ز عَنبر سرشته نبود به داد و دَهش یافت آن نیکویی تو داد و دَهش کن فریدون تویی... @takbitnab 🌹🌹🌹
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی مِی خور که هزار باره بیشت گفتم باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی... @takbitnab 🌹🌹🌹
صدای شیرین تو بوسه است بالی‌ست بر تن تار.... @takbitnab 🌹🌹🌹
بی رُخت چشم ندارم که جهانی بینم به دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایی! @takbitnab 🌹🌹🌹
عصرهای پاییز عجب حال می دهد دوست داشتن های گرم و دلچسب قدم به قدم دست در دست هم از موسیقی غم انگیز برگ ها به فلسفه ی عشق رسیدن درست مثل سیبی که روی دست شاخه ای تاب می خورد دلِ بیتابت را به دلش گره بزنی و دقیقه ای صد بار قربان صدقه اش بروی عصر های پاییز جان می دهد برای دیوانگی کردن های دلبرانه @takbitnab 🌹🌹🌹
داغ است هنوز داغ است خاکستری که از تو بر روی سینه ی من خفته است...!! @takbitnab 🌹🌹🌹
طبیبا، خویش رازحمت مده چون بِه نخواهم شد که من اندر سرِ شوریده سودایی دگر دارم @takbitnab 🌹🌹🌹
ملک دو جهان را به طلبکار دهند وین سود و زیان را به خریدار دهند بویی که صبا ز کوی جانان آورد وقت سحر آن را به من زار دهند @takbitnab 🌹🌹🌹
هوای ناحیه چشم‌های من ابری‌ست فقط تو داشته باشی مگر هوایش را @takbitnab 🌹🌹🌹
در تو، همه‌ی هستی من گم شده‌است دریا ز تو غرق در تلاطم شده‌است زیباتر از اینی که خودت می‌بینی در آینه‌ها سوءتفاهم شده‌است... @takbitnab 🌹🌹🌹
تو تشنه‌ی خونی، گلویم تشنه‌ی زخم است پایان دهیم این‌بار؛ من حرفم، تو کارت را... @takbitnab 🌹🌹🌹
اشارتی به من نما که جان فدا کنم تو را که ادّعای عاشقی، به های و هو نمی‌شود @takbitnab 🌹🌹🌹
آخر تو را به وِردِ غزل، سنگ می‌کنم از نو دوباره می‌کِشم و رنگ می‌کنم دور و بر تو، قلعه و دیوار می‌کشم آنقدر که نگاه تو را تنگ می‌کنم تا تو فقط برای خودم باشی و خودم با تو؟ نه، با تمام جهان جنگ می‌کنم تنها تو شعرهای مرا گوش می‌کنی تنها تو را بهانه‌ی آهنگ می‌کنم تک‌تک نگاه‌های تو را می‌شمارم و هر لحظه را به پلک تو آونگ می‌کنم هِی خیره می‌شوم به تو و چشم‌های تو هِی این سرِ جنون‌زده را مَنگ می‌کنم در کار تو که عاشق من باشی از قدیم جادو به کار برده و نیرنگ می‌کنم یک شهر را اگر شده تا غیرتی شوی درگیر نام و وسوسه و ننگ می‌کنم... @takbitnab 🌹🌹🌹
جایی روم که جنس وفا را، خَرَد کسی نامِ متاع من به زبان آورد کسی یاری که دستگیری یاری کند، کجاست گر سینه‌ای خراشد و جیبی درد کسی یاریست هر چه هست و ز یاری غرض وفاست یاری که بیوفاست، کجا می‌برد کسی دهقان چه خوب گفت چو می‌کند خاربن شاخی کش این بر است چرا پرورد کسی وحشی برای صحبت یاران بی‌وفا خاطر چرا حزین کند و غم خورد کسی @takbitnab 🌹🌹🌹