eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم ویکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند ولی آن دم که درخلوت نشستند مرا دیوانه اي بد نام گفتند @takbitnab 🌹🌹🌹
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی یک عمر قناعت نتوان کرد الهی دیریست که چون هاله همه دور تو گردم چون بازشوم از سرت ای مه به نگاهی ‍ @takbitnab 🌹🌹🌹
شرار عشق توام آنچنان گرفت به جان که نیمه راه بیابان شوق واماندم، کشید سیل حوادث به کام خویش مرا تو بی‌خبر که من از کاروان جدا ماندم ‌ @takbitnab 🌹🌹🌹
ای مرا دلبر و دل آرا تو... دل من کس ندارد الا تو... @takbitnab 🌹🌹🌹
يك لحظه از نگاه تو... ... ... به همه جاودانه ها... @takbitnab 🌹🌹🌹 ‌‌.
آن که سودا زده چشم تو بوده است منم و آن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم آن ز ره مانده سرگشته که ناسازی بخت ره به سر منزل وصلش ننموده است منم آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش آفرین گفته و دشنام شنوده است منم آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک آن که چون آه به دنبال تو بوده است منم @takbitnab 🌹🌹🌹
زبالیدن ترا هر دم لباسی تازه می‌گردد نگنجد در قبا حسنی که بی اندازه می‌گردد که را ای غنچه لب این لعل میگون است از خوبان؟ که صد برگ از تماشایش گل خمیازه می‌گردد نباشد لاله‌ای حاجت جگرگاه بدخشان را کجا رخسار او منت پذیر از غازه می‌گردد؟ زخط هر چند شد زیر و زبر مجموعه حسنت همان از طاق ابروی تو ایمان تازه می‌گردد به دعوی لب گشودن می‌دهد یاد از تهی مغزی که چون خم خالی از می‌ شد بلند آوازه می‌گردد عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید مرا داغ دل گم گشته از نو تازه می‌گردد مرا گر خنده‌ای چون غنچه در سالی شود روزی به لب تا از ته دل می‌رسد خمیازه می‌گردد زعاشق حسن صائب می‌شود مشهور در خوبی گلستانی زیک بلبل بلند آوازه می‌گردد @takbitnab 🌹🌹🌹
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم تا خصم نداند که تو را می‌نگرستم روزی به درآیم من از این پرده ناموس هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم المنة لله که دلم صید غمی شد کز خوردن غم‌های پراکنده برستم آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش بشکستی و من بر سر پیمان درستم تا ذوق درونم خبری می‌دهد از دوست از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم می‌خواستمت پیشکشی لایق خدمت جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم چون نیک بدیدم که نداری سر سعدی بر بخت بخندیدم و بر خود بگرستم @takbitnab 🌹🌹🌹
... نه از این گِل سرشته‌ای... ... تو از مشک و عنبری... @takbitnab 🌹🌹🌹
عجب از چشم تو دارم... ... ... و شهری ز غمت بیدارند... @takbitnab 🌹🌹🌹
بیا و جمعه هایم را... ... ... تعطیلی معنایی_ندارد... @takbitnab 🌹🌹🌹
ترک افسانه بگو حافظ... که نخفتیم شب و شمع... ... @takbitnab 🌹🌹🌹
جانا منم ز مستی... ... چون شمع آتش تو... ... @takbitnab 🌹🌹🌹
مرادم ار چه نخواهد... ... به فال نیک ندارم... ... @takbitnab 🌹🌹🌹
در راه عشق گر برود جانِ ما چه باک ای دل تو آن عزیزتر از جان نگاه دار ‌@takbitnab 🌹🌹🌹
خورشیـد طلــوع پر طـلایم بفـرست عطــر گل پــونه در هـــوایم بفـرست برخاسته ام، چقدر جایت خالی ست سـردم شده بوســه ای برایم بفرست @takbitnab 🌹🌹🌹
‌پا به پاي تو دويدم دست روي دست نگذار ‌من هميشه با تو بودم... از نبودن دست بردار @takbitnab 🌹🌹🌹
بعضی احساس ها کلمه نمیخواهد صدا میخواهد لحن میخواهد مثل "دوست داشتن"… بعضی حرف ها را نباید نوشت نباید تایپ کرد مثل "دوستت دارم "… دوست داشتن را باید کنار گوشش زمزمه کرد و دوستت دارم را با بوسه نشانش داد چرا نسلی شدیم که لب هایمان را از یاد برده ایم و فقط به دست ها تکیه کرده ایم …! @takbitnab 🌹🌹🌹
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم ویکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند ولی آن دم که درخلوت نشستند مرا دیوانه اي بد نام گفتند @takbitnab 🌹🌹🌹
در حال دوست داشتن توام مثل پیچک بی دیوار مثل درنای بی جفت مثل باران بی دلیل در حال دوست داشتن توام ،در حالی که دوستم نداری .... @takbitnab 🌹🌹🌹
من برگِ.گلم باغ شبستان من است و آن‌ بلبل خوش‌ لهجہ غزلخوان من‌ است نوباوهٔ شب ڪہ شبنمش مے خوانند هر.صبح بہ نیم‌ بوسہ مهمان من است @takbitnab 🌹🌹🌹
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نماند و این داغ برجگر مانَد! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای عشق تو عین عالم حیرانی سرمایهٔ سودای تو سرگردانی حال من دلسوخته تا کی پرسی چون می‌دانم که به ز من میدانی @takbitnab 🌹🌹🌹
جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای چون برگ گل اندر شکرم داشته‌ای امروز مرا خنده فرو می‌گیرد تا در دهنم چه خنده‌ها کاشته‌ای @takbitnab 🌹🌹🌹
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم تا گاه به کویت گذری داشته باشم گر دولت دیدار تو در خانه ندارم ای کاش که در ره‌گذری داشته باشم از فیض حضور تو اگر دورم و محروم از دور به رویت نظری داشته باشم گویند که یار دگری جوی و ندانند بایست که قلب دگری داشته باشم از بلهوسی‌ها هوسی مانده نگارا وان این که به پای تو سری داشته باشم تاریک‌شبی گشت شب و روز جوانی ای کاش امید سحری داشته باشم در مجلس ارباب تکلف چه بگویم در میکده باید هنری داشته باشم بگذار که از دوستی باده‌فروشان رگبار غمت را سپری داشته باشم هم‌صحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ من از تو نباید خبری داشته باشم؟ بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا» می‌سوزد اگر خشک و تری داشته باشم @takbitnab 🌹🌹🌹