*دهخداومادرش*
موضوع:اعتقادی
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و
پرخاشگر؛طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج
نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش
زندگی میکرد. نصف شبی مادرش او را از خواب
شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و
لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا
کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست
و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار
گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر
مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را
مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به
من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را
از من نگیر.» گریست و خوابید شب در عالم رؤیا
دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او
پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت:
«برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم»
👈از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات
ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم
بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون
نسل، در تاریخ جاودانه شد.
*📖داستان
🍃
🌺🍃 @takhooda 🕊
بشارتهای اربعین_7.mp3
12.65M
#بشارتهای_اربعین ۷
کلامِ آخر
🔳 زائر اربعین، اگر به درد حسین زمانش نخورد؛ اربعینی نیست...
و جاماندگانی که برای غربت حسین زمانشان، میدوند تا مانعی از موانع ظهورش بردارند، در خانهی خویش هم که باشند؛ زائر اربعیناند ...
#استاد_شجاعی 🎤
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
🍃🌷🍂لطفــا!!!!
ایــن داستان را با تآمل بخـوانیــد...
عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبريز، با زن عقدي خويش به تهران باز مي گردد . بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صداي نيمه بلند مي گويد :
طلعت ... طلعت كجايي ...؟ سلام آقا ..خوش آمديد ... برو طبقه دوم .... يكي از اطاق ها را آماده كن . از اين به بعد ايشون با ما زندگي مي كنه . طلعت هم بلافاصله اطاعت امر مي كنه و يكي از اطاق هاي بزرگ آفتاب گير را براي اين تازه عروس آماده مي كند .
مادر به خاطر فضاي مرد سالاري ، هرگز جرآت نمي كند از پدر در مورد اين تصميمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگي مشترك ، عروس خانم فرزندي پسر به دنيا مي آورد كه سرخ و سفيد و تپلي است . ولي مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنيا آورده بود ، يا سر زا رفته بودند و يا در همان كودكي فوت كرده بودند . و از اين كه هووي تازه وارد صاحب فرزندي سالم و سفيد و تپلي است ، غصه مي خورد . اما به خاطر اعتقادات خيلي محكمي كه داشت ، هرگز حسودي نمي كند .
بله ، همان طور كه اشاره كردم ، مادر من واقعآ زني معتقد و مومن بي ريا بود . به اعتقاد مادر ، تنها گناه كبيره اي كه انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گريه وزاري و توبه مي كرد ، اين بوده كه در كودكي براي عبور از خيابان ، پاسباني دست او را گرفته و از خيابان عبورش داده بود .
با اين طرز تفكر و اعتقاداتش بود ، كه يك روز رو به در گاه خداوند مي كند و خطاب به او مي گويد :
خدايا .... پروردگارا ... خودت شاهدي كه هرگز ( جز يك بار ) قصور از فرمان تو نكرده ام. و شب روز به عبادت مشغول بودم . آيا اين عدالت است كه هووي من نيامده صاحب يك فرزند كاكل زري بشه ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدم ؟
خدايا تنها خواهشم از تو اين است كه تنها يك پسر به من بدي ..... پسري كه :
سياه باشه .... زشت باشه ..... اما سالم باشه .....
و بدين سان خدا دعاي اين زن مومن را پذيرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندي سياه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء كرد .. پسري كه در فاميل شكيبايي ، تنها اوست كه پوستي تيره دارد .
خاطره 《خسروشكيبايي》
از زبان خودش...
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
💥اداری با خدا حرف نزن🎬
یکی از غفلت هایی که ما
در مناجات با خدا دچارش میشیم
اداری حرف زدن با خداست❗️
هفته ای ، دوهفته ای یه بار
مسافر بخوره ، کار داشته باشیم😅
که بریم طرف خدا و لیست نیازهامونو
اداری و تلگرافی و خشک و رسمی
خدمت خداوند عالم معروض بداریم📃
و برگردیم بیاییم
آی خدا بدش میاد
آی خدا بدش میاد😒
از بنده ای که همه گرم گرفتن ها
خوشمزگی کردن ها و چرب زبونی کردن هاش
مال بقیه اس ،
به خدا که میرسه انگار قهره😓
دیرش شده ❗️
آقا ملتفتید که خدا
دوربین مدار بسته داره تو عالم ❓😉
هان ❓
اطلاع دارید یا نه ❓🙃
که خدا میبینه بقیه موقع هاتونم
پیش بقیه حرف زدناتونو 🙈😶
چرا انقد پیش بقیه جذابیم😶
پیش خدا انگار داریم با نامحرم حرف میزنیم😓💔
خدا به موسی نبی گفتن
موسی جان اگه میخوای تلگرافی اداری
رسمی دو خط مناجات کنی
برو مزاحم ما نشو😉
برو شبیه کسی بیا که داره غرق میشه😭
کت و شلواری که کسی مناجات نمیکنه😒
تعبیر از منه ، اصل حرف از خدا 😘
دلبری کردن ،چرب زبونی کردن
مهربان صحبت کردن😍
دل بردن از خدا اگه تو یه مناجات نبود
خیلی امیدی به اون مناجات نداشته باش❗️
مخصوصا اگه جاهای دیگه ثابت کردی
که بلدی ، اینکاره ای😅😶🙈
ما خوب مناجات شعبانیه نخوندیم
برای همین یادنگرفتیم😉
از امیرالمومنین که چطوری دلبری کنیم از خدا 😍
اقا این باید مناجات کسی باشه
که مجرمه گناهکاره جهنم رفتنشم مسجل شده :
إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا #انی_احبک
میخوای منو بندازی جهنم ؟☹️😢
باشه😘
فک کردی من دست از تو بر میدارم ؟😉
من تو آتیشم میرم به همه اهل جهنم میگم
که چقد دوستت دارم !😘😍❤️
ما باشیم میگیم بابا بی خیال☹️
چونه بزن خدا نندازتت جهنم😱
اتیش خدا مگه شوخیه ؟😶
مگه پیک نیکه پاشی بری با همه
گپ بزنی بگی من خدارو دوست دارم😕
ولی بچه زرنگا میدونن😉
خدا اصلا کسی که اینجوری دلبری کنه رو
چندفرسخی جهنمم نمیبره😉😇
چه برسه داخلش
این یه بندم از ابوحمزه ترجمه کنم
صفا کنی لذتشو ببری
هم ببینی دلبری کردن ینی چی :😉
سَيِّدِي
عزیز من !😘
لو نَهَرْتَنِي ؛ لا كَفَفْتُ عٙن تَمَلُّقِكَ
تملق ینی چی ؟
ینی حالا گیریم تو
منو بیرون کنی از دم خونه ات
که من دست از تملق تو برنمیدارم😋😘
میگم آخ فدات بشم😍
که چه انتخاب خوبی کردی
من کجا دم و دستگاه تو کجا😭
فدای غربال کردنت بشم
که وصله های ناجوری مثل منو 😞
از کنار خودت دور میکنی
که حال بنده های خوبت
با دیدن من بد نشه☹️
من که دست از دوست داشتنت برنمیدارم😍🙈
حالا تو هرکاری دوست داشتی با من بکن !☺️😄
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
🔅﷽🔅
💠 یک آیه قرآن
✍ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽﮐﻨﻦ، ﺍﺫﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ، ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽﺯﻧﻦ، ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ، ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ.
ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ، ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽﺩﻩ، ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭﻩ.
《ﻟﺎ ﺗَﺤْﺰَﻥْ ﺇِﻥ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻌَﻨﺎ》
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ
📗 ﺁﻳﻪ ۴۰ سوره ﺗﻮﺑﻪ
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊