#داستانهای_قرآنی
#داستان_حضرت_موسی_قسمت_شانزدهم
نفرین موسی(علیهالسلام) و گرفتاری فرعونیان
موسی(علیهالسلام) همواره فرعونیان را به سوی خدا دعوت میکرد، ولی دعوت و پند و اندرز وی سودی نبخشید، بلکه آنان بر سرکشی و طغیان خود و آزار و شکنجه مؤمنان میافزودند، موسی(علیهالسلام) در برابر این وضعیت در پیشگاه پروردگار خویش عرضه داشت: خدایا! تو، به فرعون و سران قوم او زرق و برق دنیوی و اموال و دارایی و لباس گرانبها و کاخها و بستانها و قدرت و حاکمیت بخشیدی، ولی آنها در برابر این نعمتها عناد و کیفر ورزیده و مردم را از ایمان آوردن به تو باز داشتند.
بار خدایا! اموال آنها را نابود ساز و بر قساوت و عناد و کنیه آنها بیفزا، زیرا آنان تا زمانی که باچشم خود نبینند گرفتار عذاب دردناک تو شدهاند، توفیق ایمان آوردن نخواهند یافت.
خداوند به موسی و هارون(علیهماالسلام) فرمود: دعای شما را مستجاب کردم، بنابر این هر دو ثابت قدم باشید... .
خداوند دعای موسی(علیهالسلام) را مستجاب گرداند و فرعون و قوم او را به خشکسالی و قحطی و کاهش محصولات کشاورزی و درختان میوه کیفر داد، تا شدید به ضعف و ناتوانی خود و عاجز بودن پادشاه و خدایشان فرعون در برابر قدرت الهی پی ببرند و پند عبرت گیرند،ولی سرشت آنان پند پذیر نبوده و درس نگرفتند... و غرق در تباهی بودند، از اعتقاد به نشانهها و آیات روشنی که دلالت بر رسالت موسی(علیهالسلام) داشت روگردان بودند، از این رو به تبهکاریهای خود ادامه دادند.
دراین هنگام بود که انواع بلاها و ناگواریها بر آنان فرود آمد، از جمله:
ـ طوفان، که املاک و کشتزارهای آنان را درنوردید.
ـ ملخ کشتزارهای آنان را نابود کرد.
ـ آفتی به وجود میامد که میوهها را تباه میکرد و انسان و حیوان را اذیت و آزار میرساند.
ـ و نیز به وجود انبوه قورباغه، کیفر شدند که همه جا را پر کرده بود و زندگی را به کام آنها تلخ و لذت را از آنان سلب کردند. همان گونه که آفتی دیگر برای آنان فرستاده از بینی و دهان آنان خون جاری میشد (خون دماغ) و آب آشامیدنی آنان را آلوده میساخت.
با این بلاهای گوناگون که پیاپی بر آنها وارد می شد و تلفات و خسارات زیادی دیده بودند، ولی در عین حال عبرت نگرفتند و باز هم به سرکشی پرداخته و انسانهایی گناهکار بودند.
هر بار که بلا میآمد فرعونیان دست به دامن موسی(علیهالسلام) میشدند، تا از خدا بخواهد بلا بر طرف گردد و قول میدادند که در صورت رفع بلا، ایمان بیاورند، چندین بار بر اثر دعای موسی(علیهالسلام) بلا بر طرف شد، ولی آنها پیمان شکنی کردند و به کفر خود ادامه دادند.
#ادامه دارد...
🍃
🦋🍃 @rakhooda ✨
بند 2️⃣2️⃣
🌹اَللَّهُمَّ وَ اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ وَاجَهتُکَ بِهِ وَ قَد اَیقَنتُ اَنَّکَ تَرانِی عَلَیهِ وَ اُغفِلتُ اَن اَتُوبَ اِلَیکَ مِنهُ وَ اُنسِیتُ اَن اَستَغفِرَکَ لَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن با تو روبرو شدم و یقین داشتم تو مرا در آن حال میبینی و غافل شدم که از آن توبه کنم و فراموش کردم که از آن استغفار کنم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨🌸#عهد_ثابت سه شنبه ها🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸 یا ارحم الراحمین 👈100مرتبه
🔶 یا قابض 👈903 مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره مبارک " زخرف"
امام باقر علیه السلام : هر که بر تلاوت سوره زخرف مداومت داشته باشد، خداوند در قبر او را از حشرات زمین و فشار قبر ایمن می کند .
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز سه شنبه
2/ زیارت عاشورا
3/ دعای مجیر
4/دعای توسل
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز سه شنبه ↩️ هر کس در این روز شش رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعتی بعد از حمد ، آیه :آمن الرسول را تا آخر و سوره زلزال را بخواند، حق تعالی گناهان او را می آمرزد، مانند کودکی که تازه به دنیا آمده است.
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#داستانهای_قرآنی #داستان_حضرت_موسی_قسمت_شانزدهم نفرین موسی(علیهالسلام) و گرفتاری فرعونیان موسی
#داستانهای_قرآنی
#داستان_حضرت_موسی_قسمت_هفدهم
هجرت موسی (علیهالسلام) به فلسطین
موسی(علیهالسلام) و پیروانش از ظلم فرعونیان به ستوه آمده بودند و همچنان در فشار و سختی به سر می بردند، تا اینکه سرانجام از ناحیه خداوند به موسی(علیهالسلام) وحی شد که از مصر بیرون رود.
موسی(علیهالسلام) و پیروانش شبانه از مصر به سوی فلسطین حرکت کردند. فرعون با خبر شد مأموران خود را به اطراف فرستاد، تا مردم را به اجبار گرد آورده و سپاه بزرگی را تدارک ببیند و بنی اسرائیل را تعقیب کنند، تا قبل از اینکه به فلسطین فرار کنند به آنها دست یابند.
فرعون و سپاهیانش از شهر بیرون رفته و به تعقیب موسی(علیهالسلام) و بنی اسرائیل پرداختند و باغ و بستانها و گنجینههای زر و کاخهای سر به فلک کشیده خود را رها کردند و برای همیشه دست از این همه نعمت شستند، زیرا آنان هرگز به وطن خویش بازنگشتند، ولی بنی اسرائیل چنین نعمتهایی را در فلسطین به ارث بردند.
بنی اسرائیل به ساحل دریای سرخ و کانال سوئز رسیدند و از آنجا نتوانستند عبور کنند، لشگر تا دندان مسلح و بیکران فرعون همچنان به پیش میآمد، شیون و غوغای بنی اسرائیل به آسمان رفت و نزدیک بود از شدت ترس، جانشان از کالبدشان پرواز کند.
در آن میان یاران،موسی(علیهالسلام) به وی گفتند: ای موسی! فرعونیان به ما رسیدند و ما توانایی مقابله و مقاومت در برابر آنان نداریم، اینک پیش روی ما دریا و پشت سرمان لشگر دشمن است، چه باید بکنیم؟ موسی(علیهالسلام) به آنان گفت: بیمناک نباشید، پروردگارم با من است، و مرا به راه نجات رهنمون خواهد شد.
#ادامه دارد...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانهای_قرآنی
#داستان_حضرت_موسی_قسمت_هجدهم
سرانجام دردناک قوم فرعون
در این بحران شدید، خداوند با لطف خاص خود به موسی(علیهالسلام) وحی کرد: عصای خود را به دریا بزن، موسی(علیهالسلام) به فرمان خدا عصا را به دریا زد، آب دریا شکافته شد و زمین درون دریا آشکار گشت، موسی(علیهالسلام) و بنی اسرائیل از همان راه حرکت نموده و از طرف دیگر به سلامت خارج شدند، فرعون و لشگریانش فرا رسیدند و از همان راهی که در میان دریا پیدا شده بود، بنی اسرائیل را تعقیب کردند، غرور آن چنان بر فرعون چیره شده بود، که به سپاه خود رو کرد و گفت: تماشا کنید چگونه به فرمان من دریا شکافته شد و راه داد تا بردگان فراری خود (بنی اسرائیل) را تعقیب کنم، وقتی که تا آخرین نفر از لشگر فرعون وارد راه باز شده دریا شد، ناگهان به فرمان خدا،آبها از هر سو به هم پیوستند و همه فرعونیان را به کام مرگ فرو بردند و... .
در همان لحظه طوفانی، که فرعون خود را در خطر شدید مرگ میدید، غرورهایش فرو ریخت و درک کرد که همه عمرش پوچ بوده و اشتباه کرده است. با چشمی گریان به خدای جهان متوجه شد و گفت: اینک من ایمان آوردم، خدایی جز آن که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند وجود ندارد، و من هم تسلیم امر او هستم.
به او خطاب شد: اکنون ایمان میآوری! در حالی که یک عمر کافر و نافرمان تبهکار بودهای؟ ما امروز بدنت را پس از غرق شدن به ساحل نجات میافکنیم تا برای بازماندگانت درس عبرت باشد.
این بود سرانجام فرعون در دنیا، ولی قرآن عذابهایی را که خداوند در آخرت برای آنها تدارک دیده است بیان فرموده تا برای هر فرد مؤمنی درسی آموزنده باشد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
بند 3️⃣2️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمیکنی و امیدوار بودم که آن را میآمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو میشناختم، که دیگر پس از آنکه آن را بر من پوشاندی رسوایم نمیکنی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔰شرح دعاے روز چهاردهم
آیت اللہ مجتهدے تهرانے(ره):
🌸شادے روحش ۱۴ صلوات🌸
دعاے روز چهاردهم:
⬅️ اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِے فِیهِ بِالْعَثَرَاتِ
خدایا من را بہ لغزشها مواخذہ نڪن؛
🍂آدمے گاهے دچار لغزش مے شود و ایمانش از بین مے رود؛ گاهے خداوند بخاطر گناهان ما بہ غضب مے آید، اغلب مردم بخاطر گناہ گرفتار سیل و زلزلہ و ... بلایا هستند؛ ولے درڪ درستے نسبت بہ این امر ندارند در قدیم معروف بود ڪه: «چوب خدا صدا ندارد.»
🌸 اگر نماز را در وقتش بخوانید خیلے از این پیش آمد ها نمے شود. «لا تواخذنے بالعثرات» یڪ نماز ڪہ اول وقت نخوانے آدم را بیچارہ مے ڪند. بخاطر اینڪہ در روایت وارد شدہ ڪہ ڪسے ڪہ نماز را از اول وقت بہ تاخیر بیاندازد، نماز او را نفرین مے ڪند و خطاب بہ ضایع ڪنندہ نماز مے گوید: «ضَیّعڪَ اللهُ ڪَما ضَیَعتَنی» خدا ضایعت ڪند همانطورے مرا ضایع ڪردے. ولے اگر اول وقت نمازت را بخوانے نماز دعایت مے ڪند و مے گوید « حَفَظَڪ اللهُ ڪَما حَفَظتَنے » خدا حفظت ڪند همانطورے ڪہ مرا حفظ ڪردے.
⬅️ وَ أَقِلْنِے فِیهِ مِنَ الْخَطَایَا وَ الْهَفَوَاتِ
خدایا با من اقالہ ڪن
در این دعا از خدا درخواست اقالہ مے ڪنیم و مے گوییم؛ خدایا تو خود دستور بہ اقالہ دادہ اے، و بہ فروشندہ گفتہ اے؛ جنسے را ڪہ فروختہ اے و مشترے بدون دلیل باز گرداندہ است را قبول ڪن حال من هم از تو تقاضاے اقالہ دارم و از تو مے خواهم ڪہ گناهانم را رایگان ببخشے ؛ بہ قول استاد ما:
«خدایا گناهان ما را مفتڪے بیامرز»
⬅️ وَ لاَ تَجْعَلْنِے فِیهِ غَرَضاً لِلْبَلاَیَا وَ الْآفَاتِ
خدایا؛ من را در معرض تیر بلاء قرار مدہ.
🌿 «غرض» بہ معنے «هدف» است؛ زلزلہ و سیل ... این ها تیر بلایا هستند، قرآن ڪریم مے فرماید: «وَ ما أَصابَڪُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما ڪَسَبَتْ أَیْدیڪُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ ڪَثیرٍ»
یعنے هر گرفتارے براے شما پیش مے آید حاصل دسترنج خودتان هست.
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»
🍈 اگر مے بینے ڪہ باغ میوہ و مزرعہ ڪشت و ڪار تو بہ آفت مبتلا شدہ است، شاید اهل خمس و زڪات نبودہ اے!
✨در قرآن آمدہ است ڪہ
(إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّے یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ)
خدا برنامہ هاے مردم را عوض نمے ڪند مگر اینڪہ خودشان را تغییر بدهند.
⬅️ بِعِزَّتِڪَ یَا عِزَّ الْمُسْلِمِین
بہ عزت خودت این دعاها را در حق ما مستجاب ڪن، اے ڪسے ڪہ عزت مسلمین از توست.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
حکایت کرده اند که مردى گنجشکى شکار کرد، در راه خانه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایدهاى، براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه پند مىگویم که هر یک، همچون گنجى است و اگر هر سه را به کار بگیری خوشبخت شوی که این سه پند راز خوشبختی انسان است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مىگویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ آن درخت نشستم، مىگویم. مرد با خود اندیشید که سه پند از پرندهاى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به خوردن گوشت او مى ارزد. پذیرفت و به گنجشک گفت که پندهایت را بگو.
گنجشک گفت: پند اول آن است که آنچه از دستت رفت بر آن افسوس مخور؛ زیرا اگر آن نعمت، حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمىشد. پند دوم آن که سخن محال باور مکن و از آن درگذر.
مرد، چون این دو پند و نصیحت را از گنجشک شنید طبق وعده، گنجشک را آزاد کرد. پرنده کوچک پرکشید و بر درختى نشست. چون خود را آزاد و رها دید، خندهاى کرد.
مرد گفت: پند و نصیحت سوم را بگو! گنجشک گفت: اى مرد نادان، زیان کردى! در شکم من دو گوهر گرانبهاست که هر یک بیست مثقال وزن دارد. تو را فریفتم تا از دستت رها شوم. اگر مىدانستى که چه گوهرهایى نزد من است، به هیچ قیمت، مرا رها نمىکردى.
مرد، از افسوس و حسرت، نمىدانست که چه کند. دست بر دست مىمالید و خود را ناسزا مىگفت. به گنجشک گفت اگر پیش من برگردی تو را عزیز میدارم و دانه و آب فراوان به تو میدهم.
گنجشک گفت من رفتم، منتظر پند سوم مباش.
مرد رو به گنجشک کرد و گفت: تو وعده دادی و حالا آخرین پندت را بگو.
گنجشک گفت: تو دو پند قبلی مرا فراموش کردی! مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور؛ اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست دادهاى. نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر؛ اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد. آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال، گوهر با خود حمل کنم !؟ پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى گویم که قدر آن نخواهى دانست. این را گفت و در هوا ناپدید شد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
حــاجی بشقــابی که بـــود؟ •٠·˙
مرحوم علی اکبر شیرین کار معروف به حاجی بشقابی است ،
مردی که با یک اقدام ساده اما اثرگذار ، یادگاری تاریخی را برای ملت ایران باقی گذاشت.
مرحوم شیرین کار یک راننده ساده تاکسی بود که از جابجایی مسافران امرار معاش می کرد و برای کسب روزی حلال تلاش می نمود.
یکی از اهالی قزوین در خاطره ای از این مرحوم میگوید:
در زمان های نه چندان دور ( حدود ۲۸ سال قبل) زمانی که کرایه تاکسی هرنفر ۱۵ تومان بود ، همسرم به اتفاق پسرم و دخترم در سبزه میدان در هوای بارانی منتظر تاکسی بوده اند ، اولین تاکسی که می آید همسرم میگوید:
۵۰ تومان پادگان؟
و راننده تاکسی همسر و فرزندانم را سوار میکند و هنگام پیاده شدن ، همسرم اسکناس ۱۰۰تومانی میدهد تا ۵۰ تومان پس بگیرد لیکن راننده ۸۵تومان برمی گرداند!
همسرم میگوید حاج آقا من خودم گفتم ۵۰ تومان!
راننده شریف اظهار میدارد :
دخترم ، تو با ۲ تا بچه بغلت به ناچار گفتی ۵۰ تومان ولی من وجدانم کجا رفته؟
و اضافه کرایه را نمی پذیرد.
اما شهرت مرحوم شیرین کار به این خاطر نبود ، به این علت بوده که این راننده بزرگوار در دوران خدمت به شهروندان قزوینی برای اینکه دستش به نامحرم نخورد ، برای گرفتن کرایه از خانم ها بشقابی را به سمت آنها میگرفت.
به خاطر تداوم این کار در قزوین به حاجی بشقابی شهرت یافت و روزی دوستی به او میگوید:
حاجی ، حداقل بشقابت رو عوض کن؟
پاسخ می شنود:
مهم عمل ماست ، نه شکل و شمایل بشقاب!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺒﯿﺐﺑﻦ ﻣﻨﺘﺠﺐ ﻭﺍﻟﯽ ﺷﻬﺮ ﯾﻤﻦ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ عليه السلام ﺑﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ
ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺣﺒﯿﺐ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﻤﺎﻥ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ براین منسب باقی میگذارم.
ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﻌﺖ ﺑﮕﯿﺮ ، ﺍﺯ بین ﻣﺮﺩم دﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ به عنوﺍﻥ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ,ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﯾﻨﺪ.
*ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻣﻦ ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﻢ *
ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ «ﻭﺃﻧﻔﺬ ﺍِﻟَﯽَ ﻣﻨﻬﻢ ﻋﺸﺮﺓ» ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺖ
*ﺁﺩﻡﻫﺎﯼ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮ، ﻋﺎﻗﻞ، ﻣﻄﻤﺌﻦ، ﺷﺠﺎﻉ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺖ *
✅
ﺁﻗﺎﯼ ﺍﺑﻦ ﻣﻨﺘﺠﺐ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﯿﻌﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﺠﺐ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻻ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡِ ﺍﯾﻦﺟﻮﺭﯼ ﺍﺯﺗﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ...
✅
🔸ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ، ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﺳﯽ ﻧﻔﺮ، ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﯽ ﻧﻔﺮ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ....
💠💠💠💠
*ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ آن ده نفر ﺁﻣﺪﻧﺪ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ، ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ، ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺁﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ:
«ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﯾﻬﺎ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﻌﺎﺩﻝ ﻭﺍﻟﺒﺪﺭ ﺍﻟﺘﻤﺎﻡ ﻭﺍﻟﻠﯿث ﺍﻟﻬﻤﺎﻡ ﻭﺍﻟﺒﻄﻞ ﺍﻟﺰﺭﻗﺎﻡ ﻭﺍﻟﻔﺎﺭﺱ ﺍﻟﻘﻤﻘﺎﻡ ﻭ ﻣَﻦ ﻓﻀﻠﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯽ ﺳﺎﺋﺮ ﺍﻻﻧﺎﻡ ﺻﻠّﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﮏ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺁﻟﮏ ﺍﻟﮑﺮﺍﻡ ﻭ ﺃﺷﻬﺪ ﺃﻧﮏ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺻﺪﻗﺎً ﻭ ﺣﻘّﺎً ﻭ ﺃﻧﮏ ﻭﺻﯽ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺍﻟﺨﻠﯿﻔﺔ ﻣِﻦ ﺑﻌﺪﻩ ﻭ ﻭﺍﺭﺙ ﻋﻠﻤﻪ ﻟﻌﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻣَﻦ ﺟﻬﺪ ﺣﻘﮏ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﮏ»
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ...تا ﺁﻗﺎ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺍﺯﺵ
پرسیدﮐﻪ ﺍﺳﻤﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﻤﻢ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ است
ﻓﺮﻣﻮﺩ «ﻭﺍﺑﻦ ﻣَﻦ» ﭘﺴﺮ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ، ﻻﺣﻮﻝ ﻭﻻﻗﻮّﺓ ﺍﻻ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻠﯽ ﺍﻟﻌﻈﯿﻢ» «ﻭﯾﺤﮏ ﺃﻣُﺮﺍﺩﯼٌ ﺃﻧﺖ؟» وای برتو،ﺗﻮ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﻫﺴﺘﯽ؟! ﮔﻔﺖ بله ﺁﻗﺎ, ﻣﻦ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻗﺎ ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ؟!
*ﺁﻗﺎ ﻫﯽ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ»
⚫⚫⚫⚫
ابن ملجم گفت ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﻢ ﻫﺴﺖ؟!
ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﻗﺎﺗﻞ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﺪ؟!
ﮔﻔﺖ ﻣﻦ؟!! ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﮤ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﮥ ﺫﺭﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ، ﻣﻦ ﭼﻪﺟﻮﺭﯼ ﻗﺎﺗﻞ ﺗﻮ ﺑﺸﻮﻡ؟!
ﺍﺻﺮﺍﺭﻫﺎﯼ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ
«ﻭﻟﮑﻨﮏ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺃﺣﺐُّ ﺍِﻟَﯽَ ﻣِﻦ ﮐُﻞِ ﺃﺣﺪٍ»
به خدا ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﻫﺴﺘﯽ، ﺁﻗﺎ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ ﻧﻪ، ﻧﻪ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ...
ﺗﻮ ﺧﻮﻥِ ﺳﺮِ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺤﺎﺳﻨﻢ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﯾﺨﺖ ﻭمحاسن ﺻﻮﺭﺕِ مرا ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺳﺮﻡ، ﺧﻀﺎﺏ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ...
ابن ملجم گفت :
«ﻭﺍﻟﻠﻪ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺍﻧﮏ ﺃﺣﺐُّ ﺍِﻟَﯽَ ﻣِﻦ ﮐﻞِ ﻣﺎ ﻃﻠﻌﺖ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺸﻤﺲ» به خداقسم ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ازهمه کس وهمه چیزبیشتر ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﺩﺭﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ !!!
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺘﻪ...!!!
(طرف واقعا آقا رو دوست داشته)
ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮑُﺶ!
ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺐ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ کنم!!
ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ کیست ﮐﻪ ﻗﺎﺗﻞ ﺗﻮﺳﺖ!!
ﺑﮕﻮ تا او را ﺑﮑُﺸﯿم ، ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﮑُﺸﯿﺪ!؟
ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﻬﺠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ براتون ﺑﮕﻮﯾﻢ:
اﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ﯾﮏ ﻋﻤﺮﯼ ﭘﺮﻭﺍﻧﮥ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﻣﯽﺷﻮﺩ ولیﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮐُﺸﺪ، ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﻬﺠﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ.
ﺍﯾﻦ ﮐﺪﺍﻡ ﻋﯿﺐ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﻣﯽﺁﯾﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﮐﺪﺍﻡ ﺿﻌﻒ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﮐﺪﺍﻡ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺪﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ؟!
ﺍﯾﻦ ﮐﺪﺍﻡ ﺧﻮی ﻏﺮﻭﺭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟!
قرن هاست که بناست ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺸﻮﻧﺪ، ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺸﻮﻧﺪ، ﻋﺰّﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ....!!
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦع ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ص، ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ع, ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ع ,ﻫﻤﮥ ﺍﺋﻤﮥ ﻫﺪﯼ علیهم السلام ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺁﺧﺮ, ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ،ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﯾﺰﺵ ﺍﺳﺖ...
(نگاه نکن الان آقا رو دوست داری!!!)
ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮑﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ، ﺑﺪ ﺷﺪ!!!
یه وقت گول این رو نخوری که میری هیئت پس دیگه حله...!
بسیج میری دیگه حله...!
حوزه میری دیگه حله...!
🔶🔸(باید برای افزایش بصیرت تلاش کنیم)
ﻣﻨﺒﻊ روایت:
_________
ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻷﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 42 ﺹ 259
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🎊🌸
🌸میلاد حسن(ع)
🎊خسرو دین است امشب
🌸شادی و سرور
🎊مؤمنین است امشب
🌸از یمن قدوم
🎊مجتبی(ع) طاعت ما
🌸مقبول خداوند مبین است امشب
🎊میلاد با سعادت حضرت
امام حسن مجتبی (ع) مبارکــــــــَ باد 🌸 🎊🌸
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💓😍
چرا به امام حسن(ع)، کریم اهل بیت گفته میشه؟👇
☘ امام مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
منتهی الآمال ج1، ص 417
☘ روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.
منتهی الآمال، پیشین، ص 418.
☘ هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
📕حقایق پنهان ص 268
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨