حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت:
چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
چوپان در جواب گفت:
آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست ؟
چوپان گفت: پنج چیز است
- تا راست تمام نشده دروغ نگویم
- تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
- تا از عیب و گناه خود پاک نگردم،
عیب مردم نگویم.
- تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
- تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨هوالجمیل✨
#در_محضر_لاهوتیان
✨از محضر عارف واصل آیت الله سید عبدالکریم کشمیری سوال شد: ✨
دستوری بفرمایید برای قرب به امام زمان(عج) و نزدیک شدن به آن حضرت.
✅فرمودند: روزی یک ساعت با حضرت خلوت کند. یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛
✅زیارت سلام علی آل یاسین را بخواند.
بعد هم زیاد بگوید:
«یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» و «المستعان بک یا بن الحسن» زیاد بگوید.
✅توسل بکند به ایشان؛ به خودی خود رفاقت پیدا می شود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸عهد ثابت چهارشنبه ها🌸
🔸⤵️اذکار روز،،،
🔶 یا حی یاقیوم 👈 100 مرتبہ
🔶یا متعال 👈 541 مرتبہ
⭐️⤵️ سوره روز،،،
✨ سوره مبارکہ حشر✨
🌟 تمام کائنات براو درود فرستد و برای او استغفار میکند🌟
💦💠💦 ادعیه و زیارت روز،،،
🔹 #دعای_روز_چهار_شنبه
🔷 #زیارت_امیر_المومنین
🔷 #دعای_فرج
🌸🍃نماز روز ⤵️ ،،،
🍃 #نماز روز چهار شنبہ↩️ هر کس چهار رکعت نماز بجا آورد و بخواند در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه سوره توحید و سوره قدر خداوند قبول فرماید توبه او را از هر گناهی.
🍃🍂ختـــــومـات روزانـــه🍃🍂
1⃣🌸✨ ختم 200،000 صلوات
2⃣🌸✨ ختم 20،000 تسبیحات اربعہ
3⃣🌸✨ ختم 7،000 توحید
🍃
🌸🍃 @takhooda 🦋
داستان کوتاه
"زنگولهای بر گردن"
میگویند؛
"آقا محمد خان قاجار" علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک "روباه میتاخته،" بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، "زنگولهای آویزان" میکرده و آخر رهایش میکرده.
تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست.
البته که روباه بسار دَویده، وحشت کرده، اما زنده است؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش.
"میماند آن زنگوله!"
از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا میکند!
دیگر نمیتواند "شکار" کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری میدهد.
بنابراین «گرسنه» میماند.
صدای زنگوله، "جفتش" را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند.
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» میکند، «آرامش» را از او میگیرد.!
"این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد.
فکر و خیال رهایش نمیکند!"
زنگولهای از "افکار منفی،" دور گردنش "قلاده"میکند.
بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست.
برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد،
آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله!
* راستی هر یک از ما چقدر اسیر این زنگوله هستیم؟*
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
امام حسین (ع) فرمودند :
اى مردم در خوبیها با یکدیگر رقابت کنید
و در بهره گرفتن از فرصتها شتاب نمایید
وکار نیکى را که در انجامش شتاب نکردهاید
به حساب نیاورید...
همانا مردمان بنده دنيايند و دين لقلقه
زبان آنهاست و هر جا منافعشان
[به وسيله دين ]بيشتر تأمين شود
زبان مى چرخانند و چون به بلا آزموده
شوند آنگاه دين داران اندكند...
سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد
شصت و نه ثواب از برای سلام کننده
و یک ثواب برای جوابگو است
هر که خدا را آنگونه که
سزاوار اوست بندگی کند
خداوند بیش از آرزوها و
کفایتش به او عطا کند.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
♦️نکاتی درباب استجابت دعا
♦️استادفاطمی نیا:
♦️از روايات استفاده میشود زمانیکه دعا میخوانیم باید با ایمان باشد
باید یقین داشته باشیم که یک چیزی به ما میدهند ودست خالی برنمیگردیم.
♦️متاسفانه خوبان ما هم خدا را امتحان میکنند!
میگوید فلان دعا را بخوانم ببینم چه میشود! فلان نماز را بخوانم ببینم چه میشود!
ببینم چه می شود یعنی چه؟!
♦️ بايد ايمان داشته باشيم كاسه مان پر میشود
تصمیم بگیریم اینقدر خدا را امتحان نکنیم!
♦️عزیر من معناي توكل چيست؟
توكل يعني كسي را وكيل قرار دادن.
اكر ادم پرقدرتي به ما بگويد هركاري داشتي من برایت انجام میدهم ان شب را از خوشحالي خوابمان نمیبرد!
خداي واحد لاشریک به همه ي ما گفته است كه او را به عنوان وكيل بگيريم !
" رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا "
پروردگار عالم با اين عظمتش ميگويد مرا وكيل بگيريد.
♦️ما عظمت خدا را نميدانيم! ازعظمتش غافل هستیم!
بالاخره پس كي قرار است به خدا اعتماد كنيم!
او اكرم الاكرمين است!
بايد يقين داشته باشيم هنگام دعاکردن، اکرم الاکرمین چيزي در كاسه مان ميريزد....
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#سبک_زندگی
#مبارزه_با_هوای_نفس
#داستان_راستان
#داستان
🌸 داستانی به نقل از مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله درباره ماجرای عالِمی که برای کنترل هوس خود، شاگرد کله پاچه ای شد!
🌷 یکی از علمای بزرگ هوس کله پاچه کرده بود، هر چه نفسش می گفت کله پاچه، این هم می گفت: فردا پس فردا؛ حالا هوا گرم است، بگذار خنک شود چشم! به نفسش وعده می داد.
دید رهایش نمی کند، رفت در یک شهری، عمامه و ابا و قبا را درآورد، یک پیراهن بلند پوشید. به کله پزی گفت: شاگرد می خواهی؟ کله پز هم نمی دانست که این مجتهد و آیت الله است و قبول کرد.
🔹یک چند ماهی کله پاچه جلوی مشتری ها می گذاشت ولی خودش لب نمی زد. مدام نفسش هجوم می آورد که یک لقمه از آن کله پاچه ها بخورد، ولی خودش می کشید عقب. (این ریاضت است)
🔹تا روز آخر دیگر ریاضتش تمام شد به اوستا گفت: که من زن و بچه ام را مدتی است ندیده ام، اجازه بده من مرخص بشوم اما دلم می خواهد با دست خودت یک دست کله پاچه بکشی بگذاری من بخورم و برم.
🔹اوستا هم یک دست کله پاچه با مخلفات کشید و جلویش گذاشت. مدتی نشست اینها را نگاه کرد و نخورد. هی نفس حمله می کرد. همینطور نگاه می کرد. هی چند دفعه ترمز کرد جلوی نفسش را گرفت ..
.
✅چنین فردی می تواند جلوی گناه توقف کند نه ما که یک عمر هرچه دلمان خواسته، کرده ایم. ما معلوم نیست اگر تنها گیر کنیم یک جا، بتوانیم جلوی خودمان را بگیریم، این جهاد است. ریاضت شرعی این است ...
📚 منبع: نقل از آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله در خبرگزاری دانشجو
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💠آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (علیه السلام) است!
گفتم چطور؟
💠با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🔰منبع: کتاب آخرین گفتار
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨🌸#عهد_ثابت پنج شنبه ها🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸لا اله الا الله الملک الحق المبین👈100مرتبه
🔶 یا رزاق 👈308 مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره مبارک قیامت "خداوند به اومژده عبور از پل صراط را میدهد.
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز پنج شنبه
2/ دعای کمیل
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز پنج شنبه ↩️ هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی بعد از حمد،و ده مرتبه سوره توحید وسوره را بخواند ، ملائکه به او خواهند گفت که هر حاجتی داری بخواه و خداوند توبه او را از هر گناهی قبول میکند.
🍃
🌸🍃 @takhooda 🦋
#داستانک
🔶 ماجرای خواندنی شهید مطهری با راننده اتوبوس!
🔹 در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکتهای مسافربری راه افتاده بود. به قصد مشهد سوار شدم.
بعد از مدتی احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را می شناختم و نه او مرا می شناخت.
در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف می کنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم!
پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است.
آن طرف سمنان که رسیدیم، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد وضو گرفت و نماز خواند.
حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطهاش با من همان بود که بود.
شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تُربتی بودند. آنها هم میخواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تُربت).
او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانی میکرد.
شب از یکی از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت.
دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو می گوید.
من هم به دقت گوش میکردم که بشنوم.
اولًا از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم میآید.
فقط از آنها كه اعيان هستند، در «ارك» هستند خوشم مىآيد.
گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل من، تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر، دکتر و مهندس و تاجر و افسر هستند.
من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد.
پیشنماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچهات را به مدرسه فرستادهای؟!
ای وای! مگر نمیدانی که اگر بچه ات به مدرسه برود لامذهب میشود؟
پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد و دیگر نگذاشت دنبال درس بروم.
یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلًا من سواد ندارم.
معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من میداند، میگوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند.
این هم این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت.
♦️بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را می خواند، روزه اش را می گیرد، به زیارت امام رضا(ع) می رود.
♦️اين نوع روشها در نهی از منکر، به طور غير مستقيم بر ضرر اسلام عمل كردن است.
📗 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص: 252-251- با تلخیص و ویرایش جزئی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک_معنوی_آموزنده
💫ساعت ساز🕰💫
✍...روزگاری ساعت سازی بود که ساعت هم تعمیر می کرد.
روزی مردی با ساعتی خراب وارد مغازه ی او شد
و گفت:« ساعتم خراب شده. فکر می کنید می توانید تعمیرش کنید؟»
ساعت ساز جواب داد:« خوب، البته سعی خودم را می کنم.» مرد گفت:« متشکرم، اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.» و ساعتش را برداشت و رفت!
بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:« ساعتم کار نمی کند؛ اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یک را هم اینجا، مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می کند.»
ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. سپس ساعت را به او برگرداند.
ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را روی میز گذاشت
و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد.
ساعت ساز قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند،
چهارمین مرد وارد مغازه اش شد و گفت:« قربان، ساعتم کار نمی کند. من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی دانم! لطفا هر وقت آماده شد، خبرم کنید.»
👈به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه ی ساعت ساز آمدند، ساعت کدام یک از آنها تعمیر شد؟
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
🌟ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا
می بریم و پیش از بازگشت، آنها را با خود بر می گردانیم!
🌟گاهی برای خدا تعیین می کنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید!
🌟و گاهی هم برای خدا زمان تعیین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده کند!
🌟درست مثل آنهایی که برای تعمیر
ساعتشان آمده بودند.
🌟ولی… باید مشکل را به خدا واگذار کنیم. او
خود پس از حل آن، ما خبر می کند.
🌟فراموش نکنیم که خدواند همیشه وقت شناس و صاحب حکمت است.
🌟به قول عالمی گرانقدر:
«همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم،
ولی در حقیقت چون به خدا نمی رسیم ,گرفتاریم.»
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اولین پنجشنبه شهریورماه
و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
#التماس دعا
🌾🌾🌾
🍃در اولین پنجشنبه
شهریورماه
جهت شادی روح
تمام مسافران آسمانی
فاتحه ای قرائت کنیم
روحشون قرین رحمت الهی باد 🤲
الهی آمین 🤲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿بعضی رفتن ها هرچقدرهم کهنه شوند
باز هم کنج قلبم به آن رفتن
راضی نمیشود نمیشود که نمیشود.....🥺
#دلتنگیم
#سردار_دلها♥️
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
✍️وصیت نامه ی خواندنی و زیبای
🌹 آلبرت انیشتین:
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی ، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب ، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.
استخوان هایم ، عضلاتم ، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
هر گوشه از مغز مرا بکاوید ، سلول هایم را اگر لازم شد بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آن چه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید تا گلها بشکفند. اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم ، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید. عمل خیری انجام دهید یا به کسی که نیازمند شماست ، کلام محبت آمیزی بگویید.
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید ، همیشه زنده خواهم ماند …
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
از جدال با کسی که قدردان محبت های تو نیست بپرهیز اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با "ها " است ..
چاره ای نیست! باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد..
این انسانها نیستند که ما را آزرده میکنند، بلکه امیدی ست که ما به آنها بسته ایم.
آدمی تا زمانی که سختیهایش را میفهمد ، زنده است.
ولی وقتی سختیهای دیگران را درک میکند ، آن وقت یک انسان است !
#الهی_قمشه_ایی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨