🔴 🌱آیا منکر ولایت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام، بهشت را خواهد دید؟!
🌙#امام_عسکری علیهالسلام از #رسول_خدا صلّیاللهعلیهوآله روایت میکنند که فرمودند:
💝🌱 «کسی که ولایت علی علیهالسلام را انکار کند، هرگز با چشمش #بهشت را نخواهد دید، مگر آن جایگاهی از بهشت که اگر ولایتِ او را داشت، آنجا محل و مأوایش بود، پس (با دیدن آن جایگاه) بر حسرت و ندامتش افزون میگردد؛
و کسی که ولایت علی علیهالسلام را داشته باشد و از دشمنانش تبرّی بجوید و تسلیم (اوامر و نواهی) اولیائش باشد، با چشمش #جهنم را نخواهد دید، مگر آن جایگاهی از جهنّم که دربارهاش به او گفته میشود: اگر وضع تو غیر از آنی بود که هستی (یعنی ولایت و برائت و حال #تسلیم نداشتی)، جایگاه تو آنجا بود!
جز عدّهای از اینان که بر نفسشان اسراف میکنند بدون اینکه کافر باشند، که به جهت تنظیف (و پاک شدن از خباثت #گناه) به جهنّم برده میشوند، همانگونه که برای زدودن چرکِ بدن به حمام میروند، سپس با #شفاعت موالیانشان به بهشت منتقل خواهند شد.»
📕📒📗📘 تفسیر الامام العسکری علیهالسلام، ص۳۰۵
تفسیر برهان، ج۱، ص۲۶۰
💞اللهم عجل لولیک الفرج
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🍎این شعر بسیار زیباست👌
🎋دلا اين زندگی جز يک سفر نيست.....
🍎گذرگاه است و راهش بی خطر نيست
🎋چو خواهی با صفا باشی و صادق.....
🍎به جز راه خدا راهی دگر نيست.....
🎋غم بيچارگان خوردن مهم است .....
🍎دلی از خود نيازردن مهم است.....
🎋چه مدت زندگی کردن مهم نيست..
🍎چگونه زندگی کردن مهم است......
🎋عيوب خويش را ديدن مهم است....
🍎خطا باشد ز مردم عيب جويی......
🎋خطای خلق بخشيدن مهم است...
🍎دلا درد آشنا بودن مهم است......
♥️به مردم عشق ورزيدن مهم است♥️
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشاندادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر...
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته.
لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران به شدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر...
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت :
- بچه پامنار بودم. گندم و جو می فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
👤 دکترمرتضی عبدالوهابی، استاد آناتومی دانشگاه تهران
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، آن حضرت روزی در مسجد كوفه در حضور جمعيت بالای منبر رفت، پس از حمد و ثنا فرمود:
ای مردم! گناهان بر سه گونهاند:
❶ گناهی كه آمرزيده شده است
❷ گناهی كه آمرزيده نشده است
❸ گناهی كه بر صاحبش، هم اميد بخشش داريم و هم ترس عدم بخشش.
✍🏻حبه عرنی عرض كرد: ای اميرمؤمنان! آنها را برای ما شرح بده.
امام علی (علیه السلام) فرمود:
①←گناهی كه آمرزيده است:
آن گناهی است كه خداوند بندهاش را به خاطر آن به بلاها مبتلا و مجازات كند، پس خداوند بردبارتر و كريم تر از آن است كه بندهاش را دو بار مجازات نمايد.
②←اما گناهی كه آمرزيده نشود:
عبارت است از ستمهايی كه بعضی از انسانها بر بعضی میكنند، در واقع هيچ ظالمی (بدون مجازات) نگذرد، گرچه آن ظلم، زدن مشتی به مشتی، يا ماليدن دستی به دستی (برای هوسرانی) و يا شاخ زدن شاخداری به بیشاخ باشد.
پس خداوند برای بندگان، از يكديگر قصاص میگيرد، تا ستمی از كسی (بدون مجازات) نماند، سپس خداوند در روز قيامت آنها را برای حساب رسی زنده كند.
③←اما گناه سوم:
گناهی است كه خداوند آن را پوشانده است و توبه را بر صاحبش ارزانی فرموده است و گنهكار به گونهای شده كه از گناهان خود ترسان و به رحمت خدا، اميدوار است، ما برای چنين گنهكاری، همان حال را داريم كه خودش همان حال را دارد كه عبارت از ترس از عذاب و اميد به رحمت الهی باشد.
📚 اصول کافی، باب في ان الذنوب ثلاثة،حديث ۱ ص۴۴۳ ج۲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚#داستان_طنز
ﭘﯿﺮﺯنه ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿره ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ !
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ پنج تا سوال ازت می پرسیم ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ!!
ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ
ﺳﻮﺍﻻ ﺭﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
1 : ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻡ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻮﻥ !!
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻌﺪﯼ !
2 : ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﯽ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ:ﻧﯿﻮﻣﻦ ﺷﺎﭖ ﮐﯽ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ 4 ﺟﻮﻻﯼ !!
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ !
3: ﺍﻣﺴﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﯾﺎﺳﺖ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﻮﮔﻮﺭ !!
ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻩ !
4: ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﺍﺯ ﭼﯿﻪ ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﯼ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻮﺵ !!
هنر نزد ایرانیان است و بس!!!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
#پندانه
✍ ایمان، اعتماد، اميد
روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزی كه براى دعا جمع شدند تنها يک پسربچه با خود چتر داشت.
این یعنی ایمان...
كودک يک سالهاى را تصور كنيد. زمانی كه شما او را به هوا پرت میكنيد، او میخندد زيرا میداند او را خواهيد گرفت.
اين يعنى اعتماد...
هر شب ما به رختخواب میرويم و هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برمیخيزيم. با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک میكنيم.
اين يعنى اميد...
🔰 برايتان "ایمان، اعتماد و امید به خدا" را آرزو میکنم.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍سلااااام صبحتون بخیر 😍
🎁@bluebloom_madehand 🎁
🔴ادب و حیا در برابر خداوند
✍از امام جواد علیه السلام سوال شد:
یابن رسول الله ادب با خدا چگونه است
امام(علیه السلام) فرمودند:
قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است ٬احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد.
روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتابهای آسمانیاش میفرماید:
ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی، در حالی که اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی!پس رواست با من این گونه باشی؟
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت. چوپان، بی خبر از آن حضرت، لباسهایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول شد لباسهایش را پوشید.
💫پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمیکنیم...
📚آداب سلوک علامه حسن زاده آملی
#روایات_مذهبی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
⏱ نماز اوّل وقت ⏱
✨♥️ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برتری نماز اول وقت بر نماز آخر وقت، همچون برتری آخرت بر دنیاست.
✨💚 امام باقر (علیه السلام) به زرارۀ فرمودند:
بدان! همیشه نماز اوّل وقت برتر است، پس تا میتوانی در این کار خیر شتاب کن.
💠 زرارۀ گفت: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: خدا خیرت دهد! برای هر نماز، کدام وقت افضل است، اوّل، یا وسط یا آخر وقت؟
فرمود: اوّلِ آن.
🌟 رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) میفرمود:
همانا خداوند عزّوجلّ آن کار خیری را دوست دارد که در آن عجله شود.
📗 كافی، ج3، ص274
✨♥️ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
براى مؤمن، فضیلت (و فایده اختیار کردنِ) نماز اوّل وقت بر نماز آخر وقت، از مال و فرزندش بيشتر است.
📗مكارم الأخلاق، ص301
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک
🌼ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری به روش عجیب
✍یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چارهاندیشی بودم.
در همین بین امام متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعهای طلا داخل خاکها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانوادهام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعهای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهیهایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندیهای منزل و خانوادهام را تهیه و تأمین کردم
📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری، عبدالله صالحی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🍃