فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#توسل به حضرت معصومه
#واعظ دکتر رفیعی 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔹من دروغ بنویسم؟🔹
یکی از فرزندان حاج آقا حسین قمی می خواست شناسنامه بگیرد. در کربلای معلی به کنسولگری مراجعه نموده بود و سه سالی هم شاید از بلوغش گذشته بود. برای فرار از نظام وظیفه می خواست سنش را کمتر از حد بلوغ بگیرد. کنسول گفته بود چون شما بالغ نیستید باید ولی شما بنویسند تا ما شناسنامه برای شما صادر کنیم. به مرحوم آقا اظهار کرد: چون من سن خود را کمتر گفته ام به کنسولگری دستور دهید برای من شناسنامه صادر نمایند.
آقا خیلی عصبانی شد و فرمود: من دروغ بنویسم تا تو کاغذ را برای آن کنسول ببری؟ خاک بر سرت آقا حسین که تو خودت را مرجع مردم می دانی و مردم هم تو را نایب امام می دانند، دروغ می گویی!
فرمودند: اگر من صد پسر داشته باشم و آنها را دم توپ بگذارند، یک دروغ نخواهم گفت، چون دروغ گفتن من ضرر به اسلام می زند، ولی از بین رفتن آنها ضرری به اسلام نمی زند.
📚 عنصر فضیلت و تقوی، عباس حاجیانی دشتی، ج ۱، ص ۸۵ - ۸۶
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
☘آیت الله محمد باقر حکمت نیا (۲)
💥مرحوم آیت الله حکمت نیا از شاگردان برجسته حاج ملا آقا جان بودند. ایشان در همدان از سوی یکی از شاگردان حاج ملاآقاجان به جلسات خصوصی دعوت می شوند. همینکه حاج ملا آقاجان وارد مجلس می شوند، نگاهی به سراسر مجلس می اندازند، تا به جوان تازه وارد(مرحوم حکمت نیا) می رسند، می فرمایند: "آن سید از ماست، او را بگیرید!" زیرا جد مادری ایشان سید موسوی بوده و مرحوم حاج ملا آقاجان شدیداً اعتقاد داشت سادات مادری نیز سید هستند.
⚡️⚡️⚡️
در سفری از همدان به ابهر در بین راه مکاشفاتی برای ایشان رخ می دهد که آنها را با حاج ملا آقاجان در میان می گذارد. حاج ملا آقاجان نگاهی به سر تاپای ایشان می اندازد و با تعجب می گوید:"بارک الله! بارک الله! پسر! این طفل یک شبه ره صد ساله می رود."
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗عاشق دلباخته امام زمان
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
سرخ پوست ها داستان عقابی را میگویند که وقتی عمرش به آخر نزدیک شد، چنگال هایش بلند شده و انعطافِ گرفتن طعمه را دیگر ندارد ! نوک تیزش کند و بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پَر به سینه میچسبد و دیگر پرواز برایش دشوار است...
آنگاه عقاب است و دوراهی : بمـیرد یا دوباره متولد شود ولی چگونه ؟؟ عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شود و منتظر میماند تا نوکی جدید بروید . با نوک جدید تک تک چنگال هایش را از جای میکَند تا چنگال نو درآید !
و بعد شروع به کندن پَرهای کهنه میکند . این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند...
برای زیستن باید تغییر کرد ، درد کشید...
از آنچه دوست داشت گذشت. عادات و خاطرات بد را از یاد برد و دوباره متولد شد . یـــــا بايد مُرد...
انتخاب با خودِ توست...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#کار_مهدوی
#کلام_استاد رائفی پور
▪️حوزه ی کار برای امام زمان منت نداره❗️
◾️ خدا منت رو سرت میذاره برای امام زمان کار بکنی!
نه، ظاهرا توجیح نیستی...
من هی میگم امام زمان نمیدونی من چی میگم...❗
ببین عزیز من فقط 3 تا روایت از 3 تا امام میگم؛
☀ 1. امام صادق(ع):
ای کاش من حجت را درک میکردم تا تمام مدت عمرم خدمتش کنم.
☀ 2. امام رضا(ع) در قنوت:
سید من و مولای من ای که دوری تو خواب را از چشمان من ربوده است.
☀ 3.آقا امام هادی(ع) در حالت جان دادن:
امام حسن عسکری بالای سرشون بوده میدونی چی وصیت میکنه به امام حسن عسکری بغض کرده بوده اشکش یهو سرازیر میشه امام هادی میگه سلام مرا به بچه ام برسون یعنی نوه ام بگو بابا بزرگت خیلی دوست داشت چهره ی چون ماه تو رو ببینه.
فکر کردی اهل بیت بدهکار کسی میمونن؟ هزار تومان بزاری ، ده هزار تومان میفرسته به زور تو جیبت ، این خاندان بدهکار کسی نمیمونن.
هر چقدر کار کردید که حتی یک ثانیه ظهور جلو بیفته ، یه ثانیه ، اسمت رو مینویسن قاطی کسایی که در تعجیل ظهور کوشید
◼️ امام زمان یعنی این...
میگه منت سرت میذارم برای امام زمان کار کنی بیچاره
تو دنیا هفت میلیارد جمعیت درگیر شکم و زیر شکم هستن من منت سر تو میذارم که تو جمعه صبح پاشی بیای دعای ندبه بخونی،تو صبحت دعای عهد بخونی...چند درصد جمعیت کره ی زمین این کارن،منت سرت گذاشتم غر هم میزنی؟❗
☀ آقا امیرالمومنین پای امام زمان خودش آقا رسول الله، وایساد یا نه⁉️
⚔ 90 تا زخم برداشت...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨🦋✨🦋✨
#وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
و هر کس تقوای الهی پیشه کند ، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند.
و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس که بر خدا توکّل كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى که خداوند براى هر چيزى اندازهاى مقرر كرده است.
قرآن کریم - طلاق - قسمتی از آیه ۲و۳
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#عیادت_مرد_ناشنوا_از_همسایه
ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.
پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.
مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده ! ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد.
مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر ، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#مفهوم سفسطه
شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟
استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟
هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!
استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها... می گویند: تمیزه!
استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!
استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.
استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#خیانت از کجا شکل میگیرد؟ 🤔
شما فکر میکنید تمام خیانتکاران با هدف خیانت به همسرشان وارد رابطه ای دیگر شده اند؟!
نه ابدا.
👈🏻 خیانت معمولا از جایی شروع میشه که تصورش را هم نمیکنید از یک دردودل ساده با همکارتان، دوست دوران مدرسه ،همسر دوست صمیمی و ...
👈🏻 اول فکر می کنید چقدر خوب درکتان می کند،بعد فکر میکنید به عنوان یک انسان با او نزدیکی فکری دارید،به مرور دلتان می خواهد بیشتر با او صحبت کنید چون حرفهای او روی شما تاثیر دیگری داردو فقط وقتی با او صحبت میکنید برایتان همه چیز خوب است حتی گاهی هیچ گله و شکایتی از همسرتان ندارید ولی برای دردودل با او از همسرتان شکایت میسازید
👈🏻 (همسرم اصلا نمیفهمه من چی میگم،من و درک نمیکنه و...)بعد یواش یواش دلتان میخواهد اورا بیشتر ببینید و طولانی تر ببینید و بعد کم کم ذهنتان درگیر مقایسه او با همسرتان و در بیشتر اوقات همسرتان در این مقایسه بازنده است
👈🏻 همین باعث میشود روابطتان سرد و سرد تر شود، چون شما کسی را دارید که با او دردودل کنید و برایش ناز کنید دیگر حوصله همسرتان را نخواهید داشت و دیگر به آن راحتی که رابطه را آغاز کردید نمی توانید از آن خارج شوید
👈🏻 خیانت مثل جانوری خزنده و بی صدا،بی دعوت وارد زندگیتان میشود و همه آن را به خطر می اندازد((مراقب مرزهایتان باشید ، )) این تصور واهی من با دیگران فرق دارم و در دام خیانت نمی افتم را دور بریزید " میلیونها نفر با همین تصور اشتباه در همین دام افتاده اند...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#ویژگی های تقوی پیشگان از دیدگاه کلام الله مجید
ذٰلِكَ اَلْكِتٰابُ لاٰ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ
﴿بقره/۲﴾
این است کتابى که در[حقانیت ] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایهء هدایت تقواپیشگان است:
تبیین؛ آیات 3 الی 5 سوره ی بقره
آنچه باعث می شود تا متقین از قرآن بهره مند شوند پنج خصلت است که آنها با تکیه بر فطرت پاک خدادادی صاحب آن شده اند؛ آن پنج خصلت عبارتند از:
⬅️ به نادیدنی هایی که وحی از آن خبر می دهد ایمان دارند (یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ)،
⬅️ داشتن ارتباط با خدا
(یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ)،
⬅️ بی هیچ چشمداشتی از هر آنچه که خدا روزی آنها کرده است به دیگران انفاق می کنند
(ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)
⬅️ به آنچه که بر تو و پیامبران پیش از تو وحی کردیم ایمان دارند
(یُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ)
⬅️ و به جهان پس از مرگ، ایمان دارند و هرگز آن را فراموش نمی کنند
(بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ)
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#توبه_نصوح
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد.
روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد.
روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#قرآن بخوانید و به آن عمل کنید تا:
قلب شما نورانی شود.✨
افکار شما نورانی شود.✨
خانه شما نورانی شود.✨
✨ اموال شما نورانی شود.
✨آینده شما نورانی شود.
»اللّه متعال میفرماید:
«...وَأَنْـزَلْـنَـا إِلَـيْـكُـمْ نُـورًا مُـبِـيـنًـا»
«و نور آشکاری(قرآن) به سوی شما نازل کردیم».[نساء/174]
»قرآن همچون نور است که با پرتو خود راه را روشن و به سوی نجات رهنمون میسازد پس بنابراین قرآن بخوانید و خانواده خود را نیز تشویق به خواندن قرآن کنید.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨