📚 #داســتــــان_کوتــــاه 📚
حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود.
بعد از پیادهروی طولانی،
همه خسته و تشنه در کنار چشمهای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند.
حکیم به هر یک از آنها لیوانی داد و از آنها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند.
شاگردان هم این کار را کردند.
ولی هیچیک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود.
سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آنها خواست از آب چشمه بنوشند وهمه از آب گوارای چشمه نوشیدند.
حکیم پرسید:
«آیا آب چشمه هم شور بود؟»
همه گفتند: «نه، آب بسیار خوشطعمی بود.»
حکیم گفت:
«رنجهایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر.
این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنجها را در خود حل کنید.
پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنجها فایق آیید.»
✍دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.
زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بىحال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مىگفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
Asrar_va_Adabe_Esteghfar_3.mp3
4.62M
#اسرار آداب استغفار
#جلسه سوم
#واعظ استاد پناهیان 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
💦🌨💦🌨💦🌨💦
#جمعه ها هم یک به یک ،تکراری اند
مردمان هم ،این زمان در خواری اند
فتنه ها از هر کران خیزد به پا
می رسد از این فتن ،بر ما جفا
یا عزیزا؛ فتنه و خواری بس است
عالم اندر انتظار یک کس است
آنکه او تجدید قرآن می کند
لانه ی وهابیت، یکباره ویران می کند
آنچه می گویم در اینجا،ازمن ناچیز نیست
جز کلام«باقر»و گفتار«صادق»نیز نیست
در کلام «صادق » آمد اینچنین:
هست «مهدی» مقصودِ«هدی اللمتقین»
سِرّ «والشمس والضحی» را گفت عیان
شمس مولایم «علی» و الضحی«صاحب الزمان»
ای که می گویی تو، قرآن حسبنا
یکصد و پنج را بخوان از انبیاء
کن نظر در آیهٔ و تعبیر آن
یاوران مهدی صاحب زمان، تفسیر آن
آیهٔ پنج قصص را باز بین
تا شناسی وارثان این زمین
گفت«سیوطی» در کتابِ خود به معنای فصیح
هست آن «حجت» امام از بهر عیسیِ مسیح
حال سؤالی از تو دارم اینچنین :
حجت تو کیست در روی زمین؟!
من به مولایم بنازم در جهان
بر چه می نازی تو اندر این زمان؟!
تا به کی تکفیر «شیعه» در جهان؟!
تا کجا انکارِ خورشید عیان؟!
بکن توبه ،تو از این بغض و کینه
که از ره می رسد غمخوار شیعه..
«مهدی» ما، نسل او از انبیاست
منجی تو، نسل او اندر کجاست؟!
روز ما با عشق «مهدی» شب شود
ذکر «حیدر» زینت این لب شود
بارها فرموده آن خیر البشر
اوصیای من بُوَد، اثنی عشر
گرشناسی اوصیا، هرگز نیافتی تو به چاه
از برای این سخن هم«مسلم» و هم«ترمزی»باشد گواه
پس نما تحقیق در دینت ، ای گرام
تا بدانی اصل دینت والسلام
(سیوطی، مسلم ،ترمزی )از علمای اهل سنت هستند....
التماس دعا
برای ظهور مولا
@bartaren
💦🌨💦🌨💦🌨
هدایت شده از نایت کویین
سلام ☺️🌸
من مربی خیاطی هستم☺️
برای اولین بار کانالی رو ایجاد کردم که کاملا #رایگان آموزش خیاطی داره😊
اونم از رو دست خودم 😎
آموزش👇
#الگوی_اولیه
#مدلسازی
#مانتودوزی
#شومیز
#سارافون
#انواع_یقه
#انواع_آستین
#انواع_برش
#انواع_ایراد_اندامی
اینجا همه #رایگان خیاط شدن 😳 حتی اونایی که از خیاطی چیزی یاد ندارن
چون اینجا همه چی از پایه س و نکته به نکته👌
اونایی که عضو کانال و گروه رفع اشکال هستن چاره ای جز حرفهای شدن ندارن😎
https://eitaa.com/joinchat/454098969Cfb9fc7dac2
پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست.
💎 نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد. روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید. از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨