۲۸ آذر ۱۴۰۰
🌸🍃🌸🍃
#قرآن در سوره تحریم آیه ۱۰، ﺳﺮﻧﻮشت ﺩﻭ تا زن، ﻛﻪ تو خوﻧﻪ ﺩﻭ تا ﭘﻴﺎﻣﺒﺮِ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩﻧﺪ، رو تعریف میکنه:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ و َامْرَأَتَ لُوطٍ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ، ﻫﻤﺴﺮ ﻧﻮﺡ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﻮﻁ را مثال زده است،
كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ
ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺤﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻰ ﺩﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥِ ﺻﺎﻟﺢِ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا و َقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ
ﻭﻟﻰ این دو زن به شوهرانشان ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ، لذا ﺍﺭﺗﺒﺎﻁِ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺳﻮﺩﻯ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺷﻮﻳﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ.
این خیلی مهمه.
فکر نکنیم حالا چون کسی همسر پیغمبر خداست، این دیگه کارش درسته،
این دیگه خیالش راحته،
این دیگه اهل سعادت و نجاته...
نخیر اینطوری نیست!!
بچه پیغمبر هم باشی همینطور...
مگه پسر نوح نبود؟؟!!
اون چیزی که سعادت و شقاوت آدم رو تعیین میکنه، عملکرد خودِ آدمه.
فکر نکنیم صرفاً وابستگی به ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ خدا، یا وابستگی به اولیاء الهی و انسانهای خوب ﻛﻠﻴﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺳﺖ.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
۲۸ آذر ۱۴۰۰
۲۸ آذر ۱۴۰۰
🌸🍃🌸🍃
پسر جوانی به پیرمردی نزدیک شد.
چشم در چشمش دوخت و به او گفت:
من می دانم که شما خیلی خیلی آدم عاقل و موفقی هستید، دلم می خواهد "راز زندگی" را از زبان شما بشنوم.
پیرمرد نگاهی به پسر انداخت و جواب داد:
من سرد و گرم زندگی را بسیار چشیده ام و به این نتیجه رسیده ام که راز زندگی در چهار کلمه خلاصه می شود:
۱-اولین کلمه « اندیشیدن» است؛ یعنی همیشه به ارزش هایی فکر کن که دلت می خواهد زندگی ات را بر پایه ی آنها بسازی.
۲- دومین کلمه « باور داشتن» است؛ یعنی وقتی همه ی آن ارزش ها را مشخص کردی، حالا خودت را باور کن.
۳- سومین کلمه « در سر داشتن رویا» است؛ یعنی رویای رسیدن به خواسته هایت را در سر داشته باش.
و چهارمین و آخرین کلمه« شهامت» است؛
یعنی وقتی که خودت باور کردی و به ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی،
حالا نوبت به آن می رسد که با شهامت هر چه تمام تر، رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.
آن پیرمرد کسی جز « والت دیسنی» بنیانگذار شرکت بزرگ و موفق دیسنی لند نبود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
۲۸ آذر ۱۴۰۰
۲۸ آذر ۱۴۰۰
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
#یلدای فاطمی 🖤🖤
شب است و سکوت است و...
هِق هِقِ خسته ای.....
نگاه پُر از اشک دختری...
به دنبال پهلوی بشکسته ای...😭
یکی طفل خیره بر میخِ سرخِ در است....
به زیر لب آهسته می گفت :
گمانم خونِ سینه ی مادر است....💔
کمی آن طرف تر...
کودکی اشک خود می سِتُرد...
چرا مادرم ، در کوچه.....
شلاق خورد؟!😭
و مادر برای دلِ بچه ها....
برای فراموشی غصه ها....
همی طفل ها، به آغوشش کشید...
به ناگه...
یکی صورتِ نیلی اش را بدید😭
یکی دست بر پهلویِ مادر می کشید😭
یکی ناز می کرد سینه ی مجروح او....😭
حسن بوسه زد ....
بر بازوی او....😭
شده مجلس روضه....
بیت علی.....😭
چه طولانی شده....
یلدای فاطمی...🖤
#دلگویه......ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
@bartaren
۲۸ آذر ۱۴۰۰
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت : پانزدهم
علیِ مظلوم ، همسرش فاطمه را با حالی نزار بر الاغ نشانید و دست دو کودکش حسن و حسین را در دست گرفت و غریبانه در کوچه های تاریک و غریب کش مدینه روان شد .
مهتاب از آن بالا بر این غربت و بی کسی، خون گریه می کرد و علی همراه ستون های عالم خلقت ،میرفت تا حقی را که از آنِ او بود و خداوند به نام او واولادش زده بود را گوشزد کند، میرفت تا تلنگری بر غافلان دنیا زند، میرفت تا شاید کسانی را که خود را به خواب زده اند، بیدار نماید...
می رفت تا دیگر بهانه ای به دست بهانه جویان نباشد....تا فردا نگویند ...علی تو نگفتی....تو مارا به جهاد نخواندی...تو مارا برای احقاق حقت و اجرای حکم خدا دعوت نکردی....
علی(ع) به همراه یادگار پیامبر(ص) می رفت تا دین پیامبر را نجات دهد ....تا شاید آتش انحرافی که بوجود آمده است را با یاری یاران در نطفه خفه کند ...
علی، درب خانه ی تمام مهاجرین و انصار و اصحاب بدر و خیبر را یکی یکی میزد....
اگر صاحب خانه از شیار درب نگاه میکرد و زننده ی درب را می شناخت، دری باز نمی شد ، اهل خانه صدای خود راخفه می کردند و خود را به خواب میزدند تا مبادا چشم در چشم علی شوند ....آنها به خوبی سفارش پیامبر را در خاطر داشتند ، درب را نمی گشودند تا مبادا مجبور به تسلیم در برابر علی(ع) شوند ، آنها دنیایشان را دو دستی چسپیده بودند و آخرت را به فراموشی سپرده بودند.
درب بعضی از خانه ها که زده می شد ، صاحب خانه بی خبر از زننده ی درب ، می گفت : کیستی؟
و علیِ تنها ، نمی گفت من علی ام، داماد پیامبرتان ، پدر نوه هایش، ولیِّ بلافصل محمد(ص)، بلکه آرام می فرمود : باز کنید دختر پیامبر(ص) پشت در است و وای بر مدینه ....وای بر این یاران بی وفا....به جای اینکه برای عرض تسلیت نزد ذریه ی رسول خدا بروند، آنچنان وقیحانه عمل کرده بودند که زهرا و علی، مظلوم و مظلومه ی عالم را به کوچه ها کشانیدند و کاش این ظلم همین جا پایان می گرفت و غصه های دیگر که آتش به دل عرشیان آسمان زد ،پیش نمی آمد....
علی(ع) درب تمام خانه ها را زد تا برای همگان حجت تمام کند و وای بر توای آسمان که شاهد ماجرا بودی و از غم این غربت آتش نگرفتی!!! وای بر تو که دیدی و صد پاره نشدی از این غم عظمی!!!
و خاک بر سرت زمین که شاهد این مظلومیت علیِ و آل طه بودی و از خجالت آب نشدی....مگر علی ابوتراب نیست؟؟ مگر او را پدرِ خاک نمی خوانند؟ چرا در دفاع از پدرت، از صاحبت ،از ابو تراب ،حرکتی نکردی و با زلزله ای این شهر مظلوم کُش را کن فیکون نکردی؟
بالاخره درب آخرین خانه هم زدند، آنطور که بر می آمد ، همگان سخنان علی (ع) را تأیید کردند و حق را به او می دادند اما با بهانه های واهی از همراهی او سرباز زدند، از این میان فقط تعداد چهل و چهار نفر به علی(ع) جواب مثبت و قول یاری دادند.
پس علی(ع) روی حرف و قول آنها حساب کرد ، گرچه تاریخ نشان داد که این مردم فراموشکارند...
اما علی (ع) به آنان فرمان داد تا هنگام صبح با سر تراشیده و اسلحه در دست برای هم پیمانی و شهادت آماده شوند و خود را به مکانی که تعیین نمود ، برسانند تا با کمک هم قیام کنند ،تا دین محمد(ص) و آیین اسلام را از بیراهه به راه کشانند ، اما...
#ادامه دارد...
🖊به قلم : ط_حسینی
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
@bartaren
۲۸ آذر ۱۴۰۰
۲۸ آذر ۱۴۰۰
#انــدڪے_تـأمـــل
⭕️فرض كن كه حضرت مهدي (عج) به تو مهمان گرددآیا...
🍂ظاهرت هست چناني كه خجالت نكشي؟؟؟
🍂باطنت هست پسنديده ي صاحب نظري؟؟؟
🍂خانه ات لايق او هست كه مهمان گردد؟؟؟
🍂لقمه ات در خور او هست كه نزدش ببري؟؟؟
🍂پول بي شبهه و سالم ز همه دارائيت
داري آنقدر كه يه هديه برايش بخري؟؟؟
🍂حاضري گوشي همراه تو را چك بكند؟؟؟
با چنين شرط كه در حافظه دستي نبری
🍂واقفي بر عمل خويش تو بيش از دگران
🍂مي توان گفت تو را شيعه اثني عشري
🌺تعجیل درفرج وسلامتی آقاامام زمان عج صلوات بفرست🌺
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
۲۸ آذر ۱۴۰۰
۲۹ آذر ۱۴۰۰
*بســم الـلـه الـرحـمــن الــرحـیـم*
---------------------------------------------------
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
---------------------------------------------------
*پـــرودگــــارا*
*با توسل به اسم اعـــظـمت می گشاییم دفتر امروزمان را*
*ان شـــاءالـلـه*
*که در پایان روز مُهر تایید بـنـدگــی زینت بخش دفترم باشــد*
*الـــهـــی به امــیــد تـــــــو*
---------------------------------------------------
---------------------------------------------------
*آغـــاز روزی زیبـــا*
*با صلوات بر محمد وآل محمد (صلی الله علیه وآله)*
*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم*
---------------------------------------------------
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
---------------------------------------------------
*الّلهُـــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج*
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
۲۹ آذر ۱۴۰۰
۲۹ آذر ۱۴۰۰