🌸🍃🌸🍃
راه و روشتعاملبامردم به سفارش قرآن
-فَتَبَيَّنُوا:
اهل تحقیق کردن باشید، قبل از اینکه هر سخنی از زبان خود خارج کنید، خوب تحقیق کنید.
-فَأَصْلِحُوا:
برقراری صلح، بین دوستان و آشنایان شما اگر کدورتی هستش، بین آنها صلح و سازش برقرار کنید و خود نیز اهل صلح و سازش باشید.
-وَأَقْسِطُوا:
عدالت به کار برید، در اجرای حق و موارد آن عادل باشید و برای شما دوست و آشنا فرقی با غریبه نداشته باشد، و حقوق به حق آنها را رعایت کنید.
-لَا يَسْخَر:
مسخره نکنید، مردم و قومها را به سُخره نگیرید.
-وَلَا تَلْمِزُوا:
طعنه زن نباشید، به دیگران طعنه نزنید و از آنها عیب جویی نکنید.
-وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب:
پرهیز از گذاشتن لقبهای زشت و ناپسند بر یکدیگر، و همچنین به شدت خودداری کنید، از اینکه یکدیگر را با القاب و زشت و ناپسند صدا بزنید.
-اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ:
از بسیاری از گمانها دوری کنید، و همچنین از گمان بد در مورد دیگران نمودن به شدت خودداری کنید.
-وَلَا تَجَسَّسُوا:
اهل جاسوسی و پرده دری نباشید و در کار و زندگی دیگران سرک نکشید.
-وَلَا يَغْتَب:
غیبت نکنید، اهل غیبت کردن پشت سر این و آن نباشید و جلساتی که در آن غیبت کسی می شود را ترک کنید.
ای برادر و خواهر مسلمانم:
این سفارشات در سوره حجرات آمده که واقعاً جای بسی تامل دارد، اگر ما مسلمانان به همین سفارشاتی که فقط در همین سوره آمده عمل کنیم و در جامعه خود پیاده کنیم، جامعه ای پویا و زنده ای خواهیم داشت و ”جامعه ما بسان گلستان می شود“
اسلامبه ذات خود ندارد عیبی
هر عـیـب که هست در مـسـلـمـانـی مـاسـت
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
پرسش:
در روایات داریم که تفکر ، عبادت محسوب می شود ، سئوالم این است که چه تفکری عبادت محسوب میشود؟
✍️پاسخ:رسيدن به قرب الهى و شكوفايى استعداد ها، تنها در ظرف عبوديت و پرستش خدای حکیم امكان پذير است و در خارج از حوزه دين و عبوديت خداوند، چيزى جز فلاكت و شقاوت در انتظار انسان نيست.
حال در پاسخ به سوال شما باید گفت که کسب علم و تفکر جهت شناخت خدا بسیار مهم و ممکن است چرا که از نظر ما مسلمانان و شیعیان بین علم و دین هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و این دو مکمل و متمم یک دیگرند.
شهید مطهری می فرماید:«علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد، علم سرعت می دهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد.»
در جمع بندی این مطلب بدین نتیجه می رسیم که هر چه انسان به فراگیری علم خصوصا در راه خداشناسی بپردازد ریشه های شناخت خدا در وجودش عمیق تر خواهد شد و همین تفکر و اندیشه نیز در آموزه های دینی ما عبادت محسوب می گردد چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند "تفكرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ"، ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال عبادت است.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#یک_پند_یک_معرفت
گاهی در جملات خود اگر دقت کنیم به روشنی درمییابیم که هر کجا سخن از کار نیک و آخرت باشد شیطان بر زبان ما جملات زیبایی قرار میدهد.
مردان وقتی سیگار میکشند نمیگویند حق اهل و عیالمان را دود میکنیم، اما وقتی که میخواهند مبلغی در راه خدا و برای نیازمندان بدهند، میگویند: «حق زن و فرزند ماست، حق ما نیست»؛
حق تعالی میفرماید: با من تجارت کنید و یقین کنید که ضرر نخواهید کرد. وقتی کلام از تجارت با خدا با مال است، هیچ انسانی ریسک و خطر نمیکند. هرچند راه تجارت با خدا خطری ندارد که هیچ، بلکه سرشار از سود است.
ولی وقتی کسی میخواهد در یک شرکت هرمی که سودش و حتی تکلیف سرمایهاش مشخص نیست سرمایهگذاری کند، میگوید: «من این مبلغ را خطر کردم ترس ندارم حتی همهاش را بخورند و محو کنند...»
بدرستی که نفس و شیطان اجازه نمیدهند انسان بداند تجارت راستین و واقعی کدام است؟!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🎆دیدار آیت الله سیّد محسن امین با #امام_زمان (علیه السلام) ودیدن مطلبی شگفت انگیز در مورد…
✨مرحوم آیت الله حاج شیخ اسحاق رشتی می گوید: «در زمان حکومت شریف علی، پدر شریف حسین، آخرین پادشاه وشرفای حجاز که حسنی وزیدی واز سادات وفرزندان پیامبر بودند.
✨اینجانب به مکّه مشرّف شدم ودر همه جا از طواف گرفته تا عرفات، منی ومشعر، دل در شور وعشق حضرت ولی عصر (علیه السلام) داشتم چرا که با الهام از روایات واستفاده از اخبار یقین داشتم که آن بزرگوار همه ساله در موسم حجّ تشریف دارند ومناسک را بجا می آورند.
دست دعا وتضرّع به بارگاه خدا برداشتم واز او خواستم که مرا به فیض دیدار نائل آورد، امّا ایّام حجّ سپری شد وموفّق نشدم.
✨در این اندیشه بودم که چه کنم؟ آیا به لبنان بازگردم وسال بعد برای زیارت ودر پی مقصود بازگردم یا اینکه همانجا رحل اقامت افکنده واز خدا حجّت او را بطلبم؟
پس از محاسبه بسیار دیدم با وسائل مسافرت روز (که همانند امروز نبوده است) بهتر است بمانم شاید خدا مدد کند وتوفیق یار گردد وبه منظور نائل آیم.
✨بنا را بر ماندن نهادم وتا مراسم سال بعد ماندم امّا با همه تلاش وجستجو، سال بعد هم توفیق دیدار نیافتم باز هم ماندم وتا سال سوّم، چهارم، پنجم یا هفتم این توقّف ادامه یافت.
✨در این مدّت طولانی با مرحوم شریف علی پادشاه حجاز آن روز طرح دوستی ریخته شد به صورتی که گاه وبیگاه بدون هیچ مانعی به اقامتگاه او می رفتم وبا او ملاقات می کردم.
✨در آخرین سال توقّفم در مکّه بود که موسم حجّ فرا رسید ومن پس از انجام مناسک حجّ روزی پرده خانه کعبه را گرفتم وبسیار اشک ریختم وبه بارگاه خدا گله بردم که: «چرا در این مدّت طولانی به این سیّد عالم وخدمتگزار دین وملّت واز شیفتگان آن حضرت توفیق دیدار حاصل نیامده است؟»
✨آری! پس از راز ونیاز بسیار از خانه خدا خارج وبه دامنه کوهی از کوههای مکّه بالا رفتم. هنگامی که به قلّه کوه رسیدم در آن سوی کوه دشت سرسبز وبسیار پرطراوت وخرّمی که همانندش را در همه عمر ندیده بودم در برابر خویش نظاره کردم.
✨شگفت زده شدم، با خود گفتم: «در اطراف مکّه وبه بیان قرآن: در دشت فاقد کشت وزرع…، این همه طراوت وسرسبزی وچمن از کجا؟ چگونه من در این سالها اینجا را ندیده ام؟»
✨از فراز کوه به سوی دشت گام سپردم که در میان آن صحرای پر طراوت وخرّم، خیمه ای شاهانه دیدم. نزدیک شدم تا بنگرم جریان چیست که دیدم گروهی در میان خیمه نشسته اند وانسان وارسته ووالایی برای آنان صحبت می کند.
✨نزدیکتر شدم دیدم خیمه لبریز از جمعیّت است در گوشه ای گوش به سخنان آن بزرگوار سپردم دیدم می گوید: «از کرامت وبزرگواری مادرمان فاطمه (س) این است که فرزندان ودودمان پاک او، باایمان به حقّ از دنیا می روند ودر هنگامه سکرات مرگ ایمان واقعی وولایت به آنان تلقین شده وبا دین حقّ از دنیا می روند».
✨با شنیدن این نکته عقیدتی، نگاهی به طراوت وزیبایی وخرّمی آن پهن دشت سبزه زار نمودم وباز برگشتم تا به خیمه وچهره هایی که در درون آن نشسته بودند بنگرم که دیدم خیمه وکسانی که در درون آن بودند از نظرم ناپدید شدند.
با عجله بار دیگر چشم به آن دشت سرسبز وپرطراوت دوختم که دیدم از آن هم خبری نیست وخود را در دامنه کوهها وبیابانهای گرم وسوزان حجاز یافتم.
✨با اندوهی جانکاه برخاستم واز کوه پایین آمدم، وارد شهر مکّه شدم واوضاع واحوال شهر را غیرعادّی یافتم.
دیدم مردم شهر آهسته با هم گفتگو می کردند ونیروهای انتظامی شهر اندوهگین به نظر می رسیدند.
پرسیدم: «چه خبر است؟ مگر اتّفاقی افتاده است؟!»
گفتند: «مگر نمی دانی که شریف مکّه در حال احتضار است».
✨با شتاب خود را به اقامتگاه شریف که در جوار حرم وبازار صفا بود رساندم، امّا دیدم کسی را راه نمی دهند.
من به قصد دیدار او پیش رفتم وچون مرا می شناختند وسابقه دوستی مرا با او می دانستند، مانع ورود من نشدند.
✨وارد اقامتگاه شریف مکّه شدم واو را در حال سکرات مرگ دیدم، قضات وائمّه چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی وحنبلی در کنار بستر او نشسته بودند وفرزندش شریف حسین نیز در کنار پدر بود.
✨من نیز نزدیک شریف نشستم وسر سخن را با برخی گشوده بودم که ناگاه دیدم همان شخصیّت والایی که در میان آن خیمه و در آن دشت سرسبز وخرّم برای آن گروه سخن می گفت، وارد شد وبالای سر شریف نشست وبه او فرمود: «شریف علی! قُل اشهد ان لا اله الاّ الله».
(یعنی: ای شریف علی! بگو شهادت می دهم که معبودی نیست جز خداوند).
#ادامه دارد ...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨