eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
910 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مکتب سلیمانی
- ناشناس.mp3
41.54M
زندگی نامه خودنوشت سربازوطن شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم شما عزیزان خواهد شد🌹🌹🌹التماس دعا🙏 🌐 کانال مکتب سلیمانی (رسانه خبری،تحلیلی مقاومت) 🔗 تلگرام | توئیتر | آپارات | ایتا | روبیکا | |یوتیوب | آرشیو | گروه مکتب | المقاومة الیمنیة| 🆔 @maktabsoleymani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃اولین خاصیت ایمان غم زدایی است ما واقعا به چی ایمان آوردیم اگه خدایی داریم که تمام عالم در دستان اوست و بینهایت بزرگ و کریم و حکیم و بخشنده است پس غصه و دلتنگی و حسرت چرا؟؟؟؟ هر وقت با وجود خدا احساس کردی پشتت به کوهی گرمه و دلت آروم بود بدون به خداي توانا و مهربان ایمان آوردی .👏👏 همون خدایی که میتونه دریا رو واسه موسی بشکافه همون خدایی که یوسف از چاه به تخت پادشاهی میرسونه همون خدایی که موسی رو تو بغل دشمنش بزرگ میکنه ❤️🍃يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد ایمان بیاورید» (نساء، ۱۳۶). 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مکتب سلیمانی
- ناشناس.mp3
31.83M
زندگی نامه خودنوشت سربازوطن شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم شما عزیزان خواهد شد🌹🌹🌹التماس دعا🙏 🌐 کانال مکتب سلیمانی (رسانه خبری،تحلیلی مقاومت) 🔗 تلگرام | توئیتر | آپارات | ایتا | روبیکا | |یوتیوب | آرشیو | گروه مکتب | المقاومة الیمنیة| 🆔 @maktabsoleymani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مکتب سلیمانی
- ناشناس.mp3
31.9M
زندگی نامه خودنوشت سربازوطن شهید حاج قاسم سلیمانی تقدیم شما عزیزان خواهد شد🌹🌹🌹التماس دعا🙏 🌐 کانال مکتب سلیمانی (رسانه خبری،تحلیلی مقاومت) 🔗 تلگرام | توئیتر | آپارات | ایتا | روبیکا | |یوتیوب | آرشیو | گروه مکتب | المقاومة الیمنیة| 🆔 @maktabsoleymani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📃 💠🔹ما همش دنبال یکی هستیم تا از خوابمون تعریف کنیم یا از درد و مرضمون بگیم تا دلمون خالی بشه اما نمی‌دونیم که حرفهایی که می‌زنیم گاهی به ضرر ماست 1⃣🔹امیرالمومنین علیه السلام: کسی که دردی را که به او رسیده است، سه روز از مردم پنهان کند و تنها به درگاه خداوند شکایت نماید، بر خداوند حق است که او را از این بیماری عافیت دهد. 2⃣🔹در حدیث دیگری آن حضرت فرمودند: پوشیده داشتن تهی دستی و بیماری ها از مردانگی است. 3⃣🔹امام صادق علیه السلام: کسی که سه روز بیمار باشد و آن را پنهان کند و هیچ کس را از آن آگاه نسازد، خداوند برای او گوشتی بهتر از ان گوشت (که در بیماری از دست رفته است) خونی بهتر از خونش، پوستی بهتر از پوست وی، موئی بهتر از موی وی، جایگزین می کند! پرسیدم: فدایت شوم، چگونه جایگزین می کند؟ فرمود: برایش گوشت، پوست، و موئی را جایگزین می کند که با آنها گناه نکرده است. 📚 الکافی، ج۳، ص۱۱۶ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅هشت خاصیت تربت امام حسین علیه السلام 1- امام صادق عليه السلام مى فرمايد: سجده كردن بر تربت امام حسين عليه السلام هفت حجاب را از (منع قبولى آن) نماز بر مى دارد. 2- ذكر با تسبيح تربت سيّدالشّهدا براى هر ذكر چهل حسنه در نامه اعمال مى نويسند، و حتّى بدون ذكر، تسبيح را در دست چرخاندن هر يك بيست حسنه دارد. 3 - هر گاه كام نوزاد را با تربت سيّد الشّهداء باز كنند مانند اكسيرى كه مس ‍ را به طلا مبدل ميسازد و وجود نوزاد را از هر پليدى دور نموده و محبّت اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در دل او مى كارد. 4 - بر لحد يعنى قبر هر ميّتى كه تربت كربلا باشد از عذاب قبر رهانيده ميشود. 5 - تربت كربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد كما اينكه بسيار تجربه شده است و در كتب مختلف ذكر گرديده است . 6 - خاك مقتل حسين بن على عليه السلام حصن ، يعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ، و هر كس آن را با خود حمل نمايد، محفوظ خواهد ماند. 7- آرام بخش تلاطم موّاج درياهاست يعنى هرگاه دريا به تلاطم آيد، و چاره از همه جا قطع گردد،كمى تربت كربلا بر آن بپاشند دريا آرام ميگيرد. 8 - تربت مظلوم كربلا تحفه حوريان بهشت است آن گاه كه در روز قيامت ماه و خورشيدى نيست تا نور افشانى كند و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گيرد، 💥 به دستور خداوند خاك كربلا كه تربت سيّدالشّهداء عليه السلام مى باشد برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود و نور عظيمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى كند و همه ديدگان را خيره مى سازد كما اينكه خورشيد چشم انسان را مى زند و كسى نمى تواند مستقيم به آن نگاه كند... 📚كشكول النور ج ۱ ص ۱۸۶ 📚سفينة النّجاة ص۷۲ - بحار الانوار ج۱۰ 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌿🌼 🌿🌼 ✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 چند داستان کوتاه از سیره ی اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ✳️در مدینه روزى علیه و آله اسلام صلى الله علیه و آله وارد مسجد گردید، چشمش به دو اجتماع افتاد که در دو دسته تشکیل شده بودند و هر اى حلقه اى تشکیل داده و سرگرم بودند؛ یک دسته به عبادت و ذکر خدا، و دسته اى به و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از دیدن هر دو دسته مسرور و خرسند گردید و به همراهانش فرمود: این هر دو دسته کار نیک نموده و بر خیر و سعادتند. لکن من براى کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و گشته ام. پس خودش به طرف همان دسته که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان نشست. ✳️شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه دیدم که مرا ناراحت ساخت. عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم. عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى مى کنند و ریا خود شرک است و سپس آیه ۱۱۰ سوره کهف را تلاوت فرمودند: فمن کان یرجوا لقأ ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا هر کس امید دیدار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش ‍ پروردگار خویش، کسى را شریک نگیرد. ✳️روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران، ناتوانان، و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى ؟!  ✳️ در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به گردد. حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست، بپرهیز. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1779915691.mp3
3.83M
33 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣برای ياد گرفتن رانندگی؛ چقدر انرژی گذاشتی؟ برای نمازی که؛ قراره تا خود خدا بالا ببردت؛ چی؟ 👈هنوزم دیر نشده؛ بجنب شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3160434269.mp3
5.28M
34 ❣خدا کنه یاد بگیریم؛ چجوری ميشه سوار مرکب نماز شد! اونوقت... 👈باید براش وقت بذاريم، تمرکز بگیریم، تا نماز رو، برای پرواز به استخدام بگیریم. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌼🍃🌺 🍃 حضرت امام علی (ع) میفرمایند: حُسنُ الاعْتِرافِ يَهدِمُ الاقْتِرافَ اعتراف راستين، اثر گناه را نابود مى كند. بحارالأنوار ج 77 ص 420 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 انرژی که صرف افکار منفی میکنید برای پرورش افکار مثبت به کار ببندید... انرژی که صرف شمردن نداشته هایتان و کمبودهای زندگیتان میکنید برای شمردن داشته های زندگیتان به کار ببنید... این انرژی بسیار اهمیت دارد زیرا باعث فرستادن ارتعاش شما به جهان هستی می‌شود. زیرا باعث ساخته شدن احساس شما در هر لحظه می شود واحساس در زندگی همه چیز است... لحظه هایتان را خرج چیزهایی که می خواهید و دوست دارید اتفاق بیافتد کنید 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت می کرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: می خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می خواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت می کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید ، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامی که مردم از نزد تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی می روم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمی فروشند؛ آنان چیزهای گرانقیمت می فروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد. هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود ، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت ، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید. تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. ✅این است معنی برکت در روزی حلال.... 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا