🌹همیشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش؛چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است : سست، شڪننده و بی اعتبار...
خدا به تنهایی برایتان ڪافیست..
التماس به خدا جرأت است
اگر برآورده شود ،رحمت است
اگر برآورده نشود،حکمتاست
التماس به انسان خفت است
اگر برآورده شود ، منت است
اگر برآورده نشود ، ذلت است
در همه حال به او اعتماد ڪنید
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔴چه کسانی که بر گردن خدا حق دارند؟
🌼وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می کند:
هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود.
❗️همه تعجب می کنند.
🌺از سوی خدا خطاب می آید:
🔰 هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد.
🌹قرآن می فرماید: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ(شوری 40)» خدا می فرماید: "اجرت بر من است"
ً🔴 انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید: نه ،من نمی بخشم ،من می خواهم دلم را خنک کنم!!
⛔️این عمل بسیار ناپسند است...
📚 برگرفته از سلسله سخنرانیهای تربیتی و اخلاقی حجة الاسلام سید حسن عاملی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔸🔶 هنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ
💠 ترجمه: آنان برای شما لباسند و شما برای آنان لباسید( آنان = زنان شما)
آیه 187 سوره بقره
1️⃣ لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نیز باید متناسب با فكر و عقیده انسان باشد
2️⃣ لباس مایه ى زینت و آرامش است، همسر وفرزند نیز مایه ى زینت و آرامش خانواده اند
3️⃣ لباس عیوب انسان را مى پوشاند، هریك از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایى هاى یكدیگر را بپوشانند
4️⃣ لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى كند، وجود همسر نیز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى رهاند
5️⃣ دورى از لباس، مایه ى رسوایى است، دورى از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایى انسان مى گردد
6️⃣ در هواى سرد لباس ضخیم و در هواى گرم لباس نازك استفاده مىشود، هر یك از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحى طرف مقابل تنظیم كند؛ اگر یکی ناراحت است، دیگری با لطافت با او برخورد كند و اگر یکی خسته است، دیگری با او مدارا كند
7️⃣ انسان باید لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر یك از دو همسر نیز باید دیگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید و...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
4_5963190408321173145.mp3
3.4M
#داستان شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفت!
🎙 حجت الاسلام استاد عالی
🌸 رسانه غدیر باشیم🌸
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#جملات تاثير گذار از چارلی چاپلین
١. هيچ چيز در اين جهان جاودانه نيست حتى مشكلات و بد بيارى هاى ما
٢. من قدم زدن تو بارون را دوست دارم چون كسى نميتونه اشكامو ببينه
٣. بيهوده ترين روز در زندگى اون روزيه كه ما نخنديم
لبخند بزنيد و اين پيام رو به هر كى كه دوست دارين خندشو ببينن بفرستين
چارلى ميگويد: پس از كلى فقر، به ثروت و شهرت رسيدم . اموخته ام كه با پول ... ميتوان ساعت خريد، ولى زمان نه ... ميتوان مقام خريد، ولى احترام نه ... ميتوان كتاب خريد، ولى دانش نه... ميتوان دارو خريد ولى سلامتى نه، ميتوان رختخواب خريد، ولى خواب راحت نه ...
ارزش ادمها به دارايى آنها نيست به معرفت آنهاست
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💠 خوب است بدانید که غفران الهی شامل همه نمیشود و خداوند برای آنهایی که در دایره غفرانش قرار میگیرند، ویژگیهایی را بیان کرده است:
1⃣ باید ایمان به خداوند داشته باشیم که مورد غفران قرار بگیریم. عبارت « إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیغْفِرَ لَنَا » بارها در کتاب خدا ذکر شده است.
2⃣ تقوا دومین نشانه افرادی است که مورد مغفرت واقع میشود، در قرآن آمده است: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَیكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیئَاتِكُمْ وَیغْفِرْ لَكُمْ». (الأنفال/29)
3⃣ قرآن کریم پیروی از انبیا را دیگر شرط غفران الهی دانسته است. در آیه 31 سوره آل عمران درباره موسی علیهالسلام آمده است: «فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَكُمْ / از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد».
4⃣ مورد چهارم یک خبر خوب است به آنهایی که مردم را میبخشند. خدا به آنها وعده مغفرت داده است. در آیه 22 سوره نور آمده است: «وَلْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ / آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند. آیا دوست نمیدارید خداوند شما را ببخشد؟».
5⃣ آنهایی که قرضالحسنه میدهند و به مردم از این طریق یاری میرسانند هم مورد غفران الهی واقع میشوند. در آیه 17 سوره تغابن آمده است: « إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یضَاعِفْهُ لَكُمْ وَیغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِیمٌ/ اگر به خدا قرضالحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف میسازد و شما را میبخشد».
6⃣ دعا و استغفار دیگر شرط مغفرت الهی است: «انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم/ پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش. خداوند او را بخشید».
🔸 این آیهها نوید بزرگی است برای آنهایی که به رحمت الهی امیدوار هستند؛ خدایی که اهل بخشش است و به مغفرت عادت دارد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔻دیدی یه وقتایی خطر از بیخ گوش ات میگذره؟
🔺دیدی یه وقتایی فقط یه ذره مونده تا آبروت بریزه؟
دیدی یه وقتایی یه وجب تا مرگ فاصله داری اما خون از دماغ ات نمیاد؟
دیدی یه وقتایی توو کارات اشتباه میکنی اما بر حسب اتفاق همه چی درست پیش میره؟
همین موقع ها که این خطرها از سرت میگذره بگو خدایا شکرت که نفس میکشم،خدایا شکرت که هوامو داری،خدایا ممنون که تنهام نمیذاری،از داده ها و نداده هات شکر،
اما افسوس ما بجای این همه لطف ورحمت الله متعال فقط یه کلمه میگیم « #شانس آوردم»
✔️چیزی بنام شانس نداریم
بیاییم کلمه ی شانس را جایگزین حکمت و آزمایش الهی یا رحمت و لطف و کرم الهی بدانیم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانک
⭕️این همه سر و صدا برای چیست؟!!
🔹روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (ره) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین (ع) ایستاده بود و از دستهجات سینه زنی استقبال میکرد و در کنار او، أفندی سنی مذهب که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.
🔸أفندی از شیخ انصاری پرسید:
"ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین (ع) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!"
🔹شیخ انصاری فرمودند: "سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش میکنیم دوباره چنین نشود."
🔸أفندی پرسید: "یعنی چه؟"
👈شیخ انصاری فرمود: "در جریان غدیر، پیامبر (ص) در برابر صد هزار نفر، علی (ع) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (ع)بوده است.
⛔️اشکال از ما بود که عید غدیرخم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (ع) شهید نشد یا حسین (ع) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است!!!.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاعلےمدد
داستانی بسیار زیبا و دلنشین جوانی با معرفت به مولا، که حتّی با وجودی که میتوانست تقیه کند مرگ را در قبال ناسزا گفتنِ به امیرعالم اباالعجائب ترجیح داد از زبان یکروحانی سید عرب.
#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
#فقطبہعشقعلیعلیہالسلام
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| 🔸 امیر_غدیر
✨ سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم
به طواف دوست رفتم چه حریم آشنائی
چه فضای روح بخشی چه نسیم دلربائی....
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#ماجرای زنده به گور شدن علامه طبرسی
خدایا اگر نجات پیدا کنم، تفسیری بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از این تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام این کار کنم
قبر شیخ آماده بود و کنار آن تلی از خاک دیده می شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صدای گریه آنها هر لحظه زیادتر می شد.
جسد شیخ طبرسی را از تابوت بیرون آوردندو داخل قبر گذاشتند.
قطب الدین راوندی وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقین خواند.
سپس بیرون آمد و کارگران مشغول قرار دادن سنگهای لحد در جای خود شدند.
آرامش حس حضور خداست
#ماجرای زنده به گور شدن علامه طبرسی خدایا اگر نجات پیدا کنم، تفسیری بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا
#پیش از آنکه آخرین سنگ در جای خود قرار داده شود، پلک چشم چپ شیخ طبرسی تکان مختصری خورد اما هیچ کس متوجه حرکت آن نشد! کارگران با بیل هایشان خاکها را داخل قبر ریختند و آن را پر کردند. روی قبر را با پارچه ای سیاه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامی در حال غروب کردن بود. مردم به نوبت فاتحه می خواندند و بعد از آنجامی رفتند.
شب هنگام هیچ کس در قبرستان نبود.
شیخ طبرسی به آرامی چشم گشود.
اطرافش در سیاهی مطلق فرو رفته بود.
بوی تند کافور و خاک مرطوب مشامش را آزار می داد.
ناله ای کرد.
دست راستش زیربدنش مانده بود.
دست چپش را بالا برد.
نوک انگشتانش با تخته سنگ سردی تماس پیداکرد.
با زحمت برگشت و به پشت روی زمین دراز کشید.
کم کم چشمش به تاریکی عادت می کرد.
بدنش در پارچه ای سفید رنگ پوشیده بود.
آرام آرام موقعیتی را که در آن قرار گرفته بود درک می کرد. آخرین بار حالش هنگام تدریس به هم خورده بود و دیگر هیچ چیز نفهمیده بود.
اینجا قبر بود! او رابه خاک سپرده بودند. ولی او که هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هوای داخل قبر به آرامی تمام می شد و شیخ طبرسی صدای خس خس سینه اش را می شنید. چه مرگ دردناکی انتظار او را می کشید. ولی این سرنوشت شوم حق او نبود. آیا خدا می خواست امتحانش کند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگیش پرداخت. سالهای کودکی اش را به یاد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش «حسن بن فضل » خیلی زود او را به مکتب خانه فرستاد.
از کودکی به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد!
شش سال پیش زمانی که ۵۴ ساله بود، سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت کرده و شیخ دعوتشان را پذیرفت و به سبزوار رفت. مدیریت مدرسه دروازه عراق را پذیرفت و مشغول آموزش طلاب گردید وسرانجام هم زنده به گور شد!
چشمانش را باز کرد.
چه سرنوشت شومی برایش ورق خورده بود.
دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت.
نفس کشیدن برایش مشکل شده بود.
هر بار که هوای داخل گور را به درون ریه هایش می کشید سوزش کشنده ای تمام قفسه سینه اش را فرا می گرفت.
آن فضای محدود دم کرده بود و دانه های درشت عرق روی صورت و پیشانی شیخ را پوشانده بود.
در این موقع به یاد کار نیمه تمامش افتاده و چون از اوایل جوانی آرزو داشت تفسیری بر قرآن کریم بنویسد. چندی پیش محمد بن یحیی بزرگ آل زباره نیز انجام چنین کاری را از او خواستار شده بود.
اما هر بار که خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش کتاب را شروع کند، کاری برایش پیش آمده بود. شیخ طبرسی وجود خدا را در نزدیکی خودش احساس می کرد. مگر نه اینکه خدا از رگ گردن به بندگانش نزدیک تر است؟ به آرامی با خودش زمزمه کرد:
خدایا اگر نجات پیدا کنم، تفسیری بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از این تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام این کار کنم.
ولی شیخ طبرسی در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.
پنجه هایش را در پارچه کفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
اما به یکباره کفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ می شود.
بیلی در دست به سمت قبرشیخ طبرسی رفت.
بالای قبر ایستاد و نگاهی به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هیچ صدایی به گوش نمی رسید.
پارچه سیاه رنگ را از روی قبر کنار زد و با بیل شروع به بیرون ریختن خاکها کرد.
وقتی به سنگهای لحد رسید، یکی از آنها را برداشت.
صورت شیخ طبرسی نمایان شد.
نسیم خنکی گونه های شیخ را نوازش داد. چشمانش را باز کرد و با صدای بلند شروع به نفس کشیدن کرد. کفن دزد جوان، وحشت زده می خواست از آنجا فرار کند اما شیخ طبرسی مچ دست او را گرفت.
صبر کن جوان! نترس من روح نیستم. سکته کرده بودم. مردم فکر کردند مرده ام مرا به خاک سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهی هستی….
آیامرا میشناسی؟
بله می شناسم! شما شیخ طبرسی هستید که امروز تشییع جنازه تان بود.
دلم می خواست، دلم می خواست زودتر شب شود و بیایم کفن شما را بدزدم!
به من کمک کن از اینجا بیرون بیایم.
چشمانم سیاهی می رود. بدنم قدرت حرکت ندارد.
کفن دزد جوان سنگها را بیرون ریخته و پایین رفت و بدن کفن پوش شیخ طبرسی را بیرون آورده در گوشه ای خواباند و بندهای کفن را باز کرد و آن را به کناری انداخت.
مرا به خانه ام برسان. همه چیز به تو می دهم. از این کار هم دست بردار.
کفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنکه چیزی بگوید شیخ را کول گرفت و به راه افتاد.
شیخ طبرسی به کفن اشاره کرد و گفت: آن کفن را هم بردار.
به رسم یادگاری! به خاطر زحمتی که کشیده ای جوان به سمت کفن رفت. خم شد و آن را برداشت.
خیلی وقت است به این کار مشغولی؟
بله جناب شیخ. چندین سال است عادت کرده ام در این شهر مرگ و میر زیاد است.
اگر روزی مرده ای را در یکی از قبرستانهای این شهر خاک کنند و من شب کفنش را ندزدم آن شب خوابم نمی برد. کفن ها را به بازار مشهد رضا می برم و می فروشم.
از این کار توبه کن، خدا از سر تقصیراتت می گذرد.
آرامش حس حضور خداست
#ماجرای زنده به گور شدن علامه طبرسی خدایا اگر نجات پیدا کنم، تفسیری بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا
#آن دو از قبرستان خارج شدند. جوان پرسید:
از کدام طرف بروم؟
برو محله مسجد جامع، من همسایه محمد بن یحیی هستم.
جوان به راه خود ادامه داد. شیخ طبرسی نگاهش را به آسمان و ستاره های بیشمار آن دوخته بودوخدارا شکر میگفت.
علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان رانوشت
(ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۵۸؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۸۷)
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨