#داستانک
✍️ مادر حاتم طایے بسیار دست و دلبازے و سخاوت میکرد. برادرانش بسیار نصیحت کردند که اگر چنین ببخشد، دچار فقر میشود و آن وقت میداند چه کار بدے میکرده است.
چون به حرف برادرانش گوش نداد، برادران مجبور شدند هرچه خواهر داشت گرفتند و در خانهاے زندانے کرده و هر روز قرصے نان میدادند تا فقر را ببیند و از فقر بترسد و دیگر نبخشد.
بعد از مدتے ثروت او را برگرداندند و خواهرشان بسیار سخاوتمندتر از قبل شد. طورے که برادران از کرده خود پشیمان شدند. وقتے علت را سوال کردند، خواهر گفت:
1- من قبل از زندانے شدنم زیاد غذا میخوردم و حس نیاز بیشترے به دنیا داشتم ولے وقتے زندانے شدم، دیدم با قرصے نان هم به راحتے میسازم و بقیه اضافے است.
2- من وقتے به فقیرے غذا میدادم حس میکردم خیلے خوشحال میشود، وقتے خودم گرسنه ماندم و شما غذایم دادید قبل از اینکه غذا بیاورید در پوست خود از شادے نمیگنجیدم. من لذت بخشش به فقیر در زمان شاد کردن او را میدانستم ولے وقتے دارایے مرا گرفتید این شادے را لمس کردم. و اکنون علاقه زیادترے به شاد کردن فقرا دارم.
3- من قبل از زندانے شدن درد گرسنگے را نمیدانستم، حال دانستم که درد گرسنگے درد جان سوزے است و قبلا اگر کسے میگفت، گرسنهام زیاد نمیتوانستم حس کنم ولے با کار شما الان راحت و دقیقتر رنج گرسنگے را میدانم و دلم هرگز طاقت دیدن گرسنهاے دیگر را ندارد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#داستانك
🍃 داستان عبرت آموز کوتاهی دربارهی خشم.....‼️
در خانوادهای که وضع مالی مناسبی نداشتند ، پدر آن خانواده یک «میز» میخرد که آن را خیلی دوست داشته است. روزی پسرش وارد اتاق میشود و کاری میکند که منجر به شکسته شدن میز میشود.
پدر بسیار ناراحت میشود و غضب میکند و ضربهای به صورت کودک میزند که منجر به كر شدن کودک میشود. چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان میرود کودک به او میگوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم، تو گوشهايم را به من بر میگردانی؟
پدر تا این را میشنود از بغض نمیتواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج می شود .روز بعد هم خود کشی میکند‼️‼️‼️‼️
♨️ آری:در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده میشود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✍#داستانک
کشاورزے متوجه شد ساعت طلاے ميراث خانوادگے اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهے کودڪ که بيرون انبار مشغول بازے بودند کمڪ خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.
به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاے علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکے نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتے ديگر به او بدهد.
کشاورز نگاهے به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودڪ مصممے به نظر ميرسد، پس کودڪ به تنهايے درون انبار رفت و پس از مدتے به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدے درحالے که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودڪ پاسخ داد: من کار زيادے نکردم، روے زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداے تيڪ تاڪ ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...
"ذهن وقتے در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند. هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکے آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگے خود را آنگونه که مےخواهيد سروسامان دهيد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#سخن_بزرگان
🔅 آیت الله مجتهدی تهرانے(ره):
▫️ رفتن به روضه یڪ عبادت مهم است
✸ حبیب ابن مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامۍ کہ دارے چه آرزویۍ دارے؟
✸ حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و بہ مجالسۍ کہ ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیہ السلام را مےکنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم
✸ من در زمان بچگی این را از منبرے های قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است « مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة» کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبرے ها کہ روضه مۍ خوانند و مـردم را مۍگریاند یا تباکۍ کند یعنے گریه ات نمی آید دستت را جلوے چشمت بگذار به این عمل تباکی می گویند «بهشت بر او واجب می شود»
✸ اینقدر گریه بر امام حسین علیه السلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد می گوید من دست خالے هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود میرفتم و می نشستم و بر مصیبت امـام حسـین علیه السلام گریہ میکردم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tanha_masir_18.mp3
11.74M
#تنها مسیر
#جلسه هجدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5040
💎مجالس اهل بیت، شفاءبخش است؛ نه عامل بیماری...
🏴 از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: ذکر و یادآوری ما اهل بیت، موجب شفای تب و بیماری ها و وسواس و شک است؛ و محبت ما سبب خشنودی پروردگار تبارک و تعالی است.
📚تفسير فرات الكوفي/ص367
📚بحارالانوار/ج26/ص227
📚وسائل الشيعة ط-آل البیت/ج16/ص348
📚المحاسن/ج1/ص62
📚تحف العقول/ص114
📚الخصال/ج2/ص625
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#تشرفات (قسمت اول)
✍🏻 شیخ طوسی رحمهالله روایت کرده:
حنظلة بن زکریا گوید: احمد بن بلال بن داود کاتب این خبر را بمن داد. او مردی سُنی مذهب و ناصبی بود و دشمنی خود را با اهل بیت عصمت پوشیده نمیداشت. با این وصف به مقتضای طینت اصلیاش که اهل عراق بود، با من اظهار دوستی میکرد و هر وقت مرا میدید میگفت در نزد من خبری است که تو را خشنود میسازد، ولی نخواهم گفت. من هم چندان اهمیت نمیدادم. تا آنکه روزی در یک جا با هم ملاقات کردیم. من از فرصت استفاده کرده و از او خواستم که خبر را برای من نقل کند.
✨💫✨
او گفت: خانه ما در سامرا روبروی خانه ابن الرضا (یعنی امام حسن عسکری علیه السّلام) بود. من مدت مدیدی بطرف قزوین و آن نواحی رفتم. سپس مقدر شد که به سامرا برگردم. دیدم تمام کسان و بستگان و خویشانم درگذشتهاند، جز پیرزنی که مرا تربیت کرده بود و او دختری داشت که نزد خودش بود. وی پیرزنی محبوب و خود نگهدار بود و اهل دروغ نبود. زنانی که با ما دوستی داشتند نیز در خانه آن پیرزن بودند. من چند روزی آنجا ماندم و سپس عزم رفتن کردم.
✨💫✨
پیرزن گفت: چرا در رفتن عجله میکنی؟ تو که مدتها از ما دور بودی. اکنون نزد ما بمان تا از دیدنت شاد شویم. با مسخره گفتم که میخواهم به کربلا بروم، زیرا یا نیمه شعبان و یا روز عرفه بود که شیعیان به کربلا میرفتند. پیرزن گفت: فرزندم! از خدا بترس، توهین مکن و آنچه را که گفتی مسخره مپندار. داستانی را برایت نقل کنم که دو سال بعد از رفتن تو مشاهده کردم. داستان این است:
ادامه دارد...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#تشرفات (قسمت دوم)
من در همین اطاق نزدیک دهلیز با دخترم خوابیده بودم. در حال خواب و بیداری دیدم مردی نیکو روی و خوشبو، با لباسهای تمیز آمد و بمن گفت که هم اکنون کسی میآید و تو را بخانه همسایه میطلبد. وحشت مکن و از رفتن با او خودداری منما! سراسیمه برخاستم و به دخترم گفتم: کسی را دیدی که به خانه ما بیاید؟ گفت نه! پس نام خداوند متعال را بردم، اندکی قرآن خواندم و خوابیدم.
✨💫✨
باز همان مرد بخوابم آمد و همان سخن را تکرار کرد. این بار نیز با وحشت برخاستم و از دخترم پرسیدم: هیچ کس نیامده؟ گفت نه! من هم باز نام خداوند متعال را بر زبان آورده، کمی قرآن خواندم و خوابیدم. بار سوم نیز همان مرد به خوابم آمد و گفت: فلانی! آن کس که تو را میطلبد، آمده و در میزند. با او برو! در این وقت صدای کوبیدن در را شنیدم. پشت در رفتم و گفتم کیست؟ گفت: درب را باز کن و مترس! صدای او را شناختم و در را باز کردم. دیدم خادمی است که یک چادر بمن میدهد و میگوید: یکی از همسایهها برای حاجت مهمی تو را میخواند، به خانه آنها بیا. چادر بسر کردم و او مرا به خانهای برد که نمیشناختم. دیدم پردهٔ درازی در وسط خانه آویختهاند و مردی کنار پرده ایستاده است.
✨💫✨
خادم گوشه پرده را بالا زد و من داخل شدم. دیدم زنی در حال وضع حمل است و زنی دیگر مانند قابله، پشت سر او نشسته است. آن زن از من پرسید که آیا در این کار به ما کمک میکنی؟ پس مشغول کمک شدم و چیزی نگذشت که پسری متولد گردید. من او را روی دست گرفتم و فریاد زدم: پسر است! پسر است! آنگاه سر از پرده بیرون آوردم تا به آن مرد که نشسته بود مژده دهم. کسی گفت سر و صدا مکن! چون متوجه بچه شدم، او را روی دست خود ندیدم. همان زن دوباره گفت صدا مکن!
ادامه دارد...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#تشرفات (قسمت سوم)
چون متوجه بچه شدم، او را روی دست خود ندیدم. همان زن دوباره گفت صدا مکن! در این موقع خادم چادر بسرم انداخت و مرا بخانهام برگرداند. بعد کیسهای بمن داد و گفت: آنچه را که دیدی بکسی اظهار مکن! وارد خانه خود شدم و بطرف رختخواب رفتم. دیدم هنوز دخترم خوابیده است. او را بیدار کردم و پرسیدم: آیا از رفتن و برگشتن من مطلع شدی؟ گفت نه. وقتی در کیسه را گشودم، دیدم ده دینار در آن است. این مطلب را تاکنون به کسی نگفتهام، جز حالا که چون دیدم تو با مسخره این سخن را گفتی، از این رو برای تو نقل کردم تا بدانی که این قوم (خانواده پیغمبر)، نزد خداوند دارای شأن و مقام بزرگی هستند و آنچه ادعا میکنند درست است.
✨💫✨
آن مرد ناصبی گفت: از حرف پیرزن تعجب کردم، آن را به باد مسخره گرفتم و دیگر از زمان رخ دادن این واقعه چیزی نپرسیدم، جز اینکه به یقین میدانم که سال دویست و پنجاه و اندی از سامرا رفته بودم و در سال ۲۸۱ که ایام وزارت عبیداللَّه بن سلیمان بود برگشتم و این داستان را از آن پیرزن شنیدم. حنظله راوی این خبر میگوید: ابوالفرج مظفر بن احمد را خواستم تا او نیز این خبر را بشنود.
📚بحارالانوار، ٥١/٢٠، به نقل از "الغیبة" شیخ طوسی رحمهالله
این قضیه در هنگام ولادت مولیمان حضرت حجت ابن الحسن ارواحنافداه اتفاق افتاده است.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: ماجرای زن فرانسوی
زندگی به عشق حسین علیهالسلام
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
شخصی به نزد عارفی دانا رفت و از سختی های زندگی برایش گفت: ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ؟ چرا با وجود تلاش فراوان به اقتدار نمیرسم؟ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
عارف پاسخ ﺩﺍﺩ:
ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟
گفت : ﺑﻠﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ …
عارف ﮔﻔﺖ : زمانی که ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ خداوند ﺁﻓﺮﯾﺪ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎک ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ..
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ … خداوند ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩ،
ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺧﺴﻬﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ..
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ ..
ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﺲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺭﻓﺖ ...
ﺁﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻮﺩﯼ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﯽ ؟
ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ به اقتدار ﺧﻮﺍﻫﯽ رسید ..
از رحمت و برکت خداوند هیچوقت نا امید نشید.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
••┈┈┈🌼•••❁•••🌼┈┈┈••
#آموزنده
🍃یوسف پیامبر(علیه السلام) همراه با دوجوانِ دیگر زندانی بودند،
یوسف از لحاظ باطن(قلبی) و ظاهری زیباتر بود
🍃اما خداوند آن دو را قبل از یوسف از زندان بیرون برد
🍃و او علی رغم تمام امتیازاتش چندین سال بعد از آنان در زندان ماند
🍃اولی بیرون رفت تا خدمتکار گردد
🍃دومی بیرون رفت تا به صلیب کشیده شود
🍃ویوسف بسیار انتظار کشید
اما بیرون رفت تا عزیز مصر گردد!!
🌹 روی سخن به تمام کسانی ست که آرزوهایشان به تاخیر افتاده،
🌹آنچه خداوند می گیرد از روی حکمتی ست و آنچه باقی میگذارد از روی رحمتی ست
🌹گاهی آرزوها تاخیر میکنند تا نعمتها زیاد شوند...
🌼" ﻓﺄﺣﺴﻨﻮﺍ ﺍﻟﻈﻦ ﺑﺎﻟﻠﻪ "
🍀"پس به خداوند گمان نیک بَرید"
🌹خداوند شمارا حفظ کند و نگهدارتان باشد و مستدامتان بدارد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
⤴️ #آمرزش_گناهان
خواندن #سوره_جمعه، در شب جمعه، بسیار سفارش شده است.
بخوانیم و به نیت #سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج❤️
و همچنین شادی روح #اموات🕊🥀
💎طبق فرمایش آقا امام جعفر صادق(ع) هرکس در شبهای جمعه
✨سوره مبارکه جمعه✨
را بخواند کفاره گناهانش از این جمعه
تا جمعه آینده خواهد بود.
📚ثواب الاعمال/ص۷۹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨