#داستانک
آیت الله حائری شیرازی(ره) نقل میکرد:
برای خرید نان در نانوایی سنگکی ایستاده بودم.
نوبتم که شد، یکی دیگر آمد و نانوا هم به او زودتر داد.
من به او اعتراض کردم، اعتراض محترمانهای هم کردم، اما یک جواب سربالا و تندی به من داد. دلم از او رنجید.
نان نگرفتم و از مغازه بیرون آمدم. در راه که میآمدم، دلم از دست او آتش گرفته بود.
در همین آشفتگی میخواستم نفرینی به او کنم. یک دفعه سرم را بلند کردم و چشمم افتاد به گنبد طلایی حضرت معصومه سلاماللهعلیها.
گفتم نانوا از شیعیان حضرت است.
من اگر نفرین کنم، از چشم اینها میافتد.
اهل بیت خوششان میآید که من دعایش کنم. دعایش کردم و گفتم: «خدایا این آدم را صالح کن».
وقتی دعا کردم، آتشی که در دلم بود خنک شد. خدا را شکر کردم. بعد دیدم هر وقت کسی اذیتم میکند، اگر دعایش کنم دلم خنک میشود.
به شما هم توصیه میکنم هر وقت کسی اذیتتان کرد، به او دعا کنید...
اینها شیعه هستند. چقدر «یا حسین» «یا علی» میگویند. به تمام کسانی که به شما ظلم کردند دعا کنید؛ فقط به خاطر اینکه شیعه هستند.
مثل مادری که به بچهاش دعا میکند و از حقش میگذرد.
وقتی شما از این طرف بخشیدی و سختگیری نکردی، دل دیگران به شما نرم میشود و آنها هم برای شما طلب مغفرت میکنند؛ دل به دل راه دارد.
حق دارانِ شما هم از شما صرف نظر میکنند. وقتی حق داران صرف نظر کردند راهت باز میشود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 چطوری عاشق خدا بشم؟
#استوری
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#شیخ رجبعلی خیاط میفرمود
بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی ، خمش میکنی ...
هر چه خم شود خالی تر میشود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی میشود ...
دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقتها پر میشود از غم ، غصه ،
از حرفها و طعنههای دیگران ...
قرآن میگوید :
"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت ؛
" این نسخهای است که خداوند برای
پیامبرش پیچیده است
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨فاصله نگیرید ؛اِنزوا ، عمر را کوتاه می کند ... !
💫قضاوت نکنید ؛مردم از شما متنفر می شوند ... !
دیگران را درک کنید و کاری کنید کنارِ شما حالشان خوب باشد ،
به همه لبخند تعارف کنید ،
این همان هوش و نبوغِ اجتماعیست ،
چیزی که لازمه ی روابطی سالم و پایدار و رمزِ محبوبیتِ شماست
قبول دارم !
💫تحملِ تفاوت ها گاهی واقعا سخت می شود
من خودم هرازگاهی کم می آورم از این پیچیدگیِ عجیب
اما باید این را پذیرفت و هضم کرد که هم انسان ها و هم شرایط و مشکلاتشان با هم فرق دارد
💫نمی شود از همه توقعِ سازگاری و همراهی داشت
اما می توان این تفاوت ها را درک کرد و روابطِ بهتری داشت
باید با ناملایمتی ها مدارا کرد
باید کمی همدل بود ،
💫این مردم ... حتی شادترینشان هم مشکلاتِ خودش را دارد
اینقدر انگشتِ تقصیر به سمتِ هم نگیریم
باور کن که آدم ها نمی خواهند بد باشند
آدم ها متفاوتند ، همین ... !
می توان با وجودِ تمامِ تفاوت ها کنارِ هم شاد بود
می توان جامعه ی بهتری داشت
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
🔸 ملامت جاهلانه 🔸
✍محمد پسر منكدر، يكى از دانشمندان اهل سنت مى گويد: روزى در وقت شدت گرماى هوا به بيرون از مدينه رفته بودم. ديدم امام باقر عليه السلام با اندام توانمند و فربه خود به دو تن از غلامانش تكيه كرده و مشغول كشاورزى است.با خود گفتم: پيرمردى از بزرگان قريش در اين وقت در هواى گرم در طلب مال دنياست ! تصميم گرفتم او را موعظه كنم.
نزديك رفته، سلام كردم و گفتم:
آيا سزاوار است مرد شريفى مثل شما در اين هواى گرم با اندام سنگين در پى دنيا طلبى باشد؟ اگر در اين موقع و در چنين حال مرگت فرا رسيد، چه خواهى كرد؟ حضرت دستهايش را از دوش غلامها برداشت و روى پا ايستاد و فرمود: - به خدا سوگند! اگر در اين حال بميرم، در حال فرمانبردارى و طاعت خداوند جان سپرده ام.
تو خيال مى كنى عبادت فقط نماز و ذكر و دعا است؟ تأمين مخارج زندگى از راه حلال خود نوعى عبادت است. زيرا من مى خواهم با كار و كوشش، خود را از تو و ديگران بى نياز سازم .آري! فقط آن گاه از فرا رسيدن مرگ بترسم كه در حال انجام دادن گناه باشم و در حالت نافرمانى خدا از دنيا بروم. خداوند ما را موظف كرده بار دوش ديگران نباشم و اگر كار نكنيم، دست نياز بسوى تو و امثال تو دراز خواهيم كرد.
💥محمد بن مكندر عرض كرد:
خدايت رحمت كند ! من مى خواستم شما را موعظه كنم، شما مرا موعظه كرديد.
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۲۸۷
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
#مذاکرات (من و خُدا)
✍خُـدایا !
من لذّتـ گُناه را ترکـ میکنم ؛
در مقابل تو تحریم لذّتـ مناجات را از
من بردار ...
خدایـا !
من کسانـی که تو دوستشان نـداری را
ترک میڪنم ؛ و درمقابـل تو لذّتـ با خود
بودن را به
مـن بده ...
خدایـا !
مـن پناهگاه شیطـان را ترک میکنم ؛
و تو در مقابل پناهـگاه امـن خودتـ را
به من بده ...
خـدایا ...
برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم
و سانتـری فیـوژهای گناه را کہ شیطان در
وجـودم برپا ڪرده ؛ یکی یکی و با کمک
تو از کار مـی اندازم .هستـه ی درونی ام
را خودت غنی سـازی کن ...
#الهی_و_ربی_من_لی_غیرک
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
Ostad_Raefipour_Etefaghat_Akhir_Azarbayjan_1400_07_08_Tehran_48kb.mp3
16.49M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📂 «تحلیل و بررسی تحرکات اخیر جمهوری آذربایجان»
🗓 ۸ / مهر ماه / ۱۴۰۰
🎧 کیفیت 48kbps
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren
✨﷽✨
#داستان_آموزنده
🌴 هیـزم شڪن پیـری از سخـتی روزگار وکهـولت ، پشتـش خمیـده شـده بـود.مشغـول جمـع ڪردن هیزم از جنگل بود. آن قـدر خستـه ونا امیـد شده بود ڪه دستـه هیزم را به زمیـن گذاشت وفریاد زد: دیگر تـحمل این زندگی را ندارم،کاش همیـن الان مـرگ به سـراغم می آمـد ومرا با خود می برد.همین که این حرف از دهانش خـارج شد، مرگ به صورت یک اسڪلت وحشتنـاک ظـاهر شد و به او گفت:
چه می خـواهی ای انـسان فانی؟شنیدم مرا صـدا کردی.
هیـزم شکن پیر با صدایی لرزان جواب داد:ببخشیدقربان، ممکن است کمک کنید تا من این دستـه هیزم را روی پشتم بگذارم.
گاهی ماازاینکه آرزوهایمان برآورده شوند،سخت پشیمان خواهیم شد پس مواظب باشیم که چه آرزویی می کـنیم چون ممکن است بر آورده شـود وآن وقت ...
" تفڪر خود را تغییـر دهیـد تا زندگی شما تغییـر ڪند"
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔴#قرائتسورهمومنوندرروزهاےجمعهباعثعاقبتبخیرے میشود.
🔹 #امامصادقعلیهالسلام :
اگر ڪسے سوره مؤمنون را تلاوت ڪند خداوند آخر ڪار او را به سعادت و خوشبختے ختم مے ڪند و اگر همواره در روزهاے جمعه بر قرائت سوره «مؤمنون» مداومت داشته باشد جایگاه او در منزل فردوس خواهد بود.
🔹 #پیامبراڪرم(ص)فرمودند
هر ڪس سوره مؤمنون را در روز جمعه بخواند و به این امر مداومت نماید منزل او در فردوس اعلاء با پیامبران مرسل باشد و نیز فرمودند: اول و آخر این سوره از گنجهاے بهشت است.
📚 (۱)ثواب الاعمال، ص ۱۰۸
📚 (۲) درمان با قرآن، ص ۶۴
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نخونید ضرر کردید..
به یاد یک مرد بی ادعا .. 🌴🌴🌴🌷🌴🌴🌴🌹🌴🌴 راز یک معامله ی شیرین بدون منت :"لباس شستن عوض تعمیر ماشین"
تو جبهه قسمت تعمیرگاه کار میکردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تاظهر کار میکردیم ظهر هم میرفتیم استراحت.
یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت:
اخوی خداخیرت بده ماعملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.
گفتم مردحسابی الان ظهره خسته م برو فردا صبح بیا
باارامش گفت:اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم
منم صدامو تند کردم گفتم برادر من از صبح دارم کار میکنم خسته یم نمیتونم خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکرده م بشورم
گفت:بیا یه کاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن
منم برا رو کم کنی رفتم هر چی لباس بود مال بچه هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم بیابشور ایشون هم ارام بادقت لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اومد گفت:
اخوی ماشین مادرست شد؟
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج میشد که با مسؤولمون برخورد کرد بعد پیاده شد وروبوسی کردن وهم دیگه رو بغل کردن
اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم:این اقا از فامیلای حاجی هست حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
حاجی اومد داخل سفره رو انداختیم داشتیم غذا میخوردیم حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان میکنیم پرسید:چی شده؟
گفتم:حاجی اونی که الان اومده فامیلتون بودن؟
حاجی گفت:چطور نشناختین؟ایشون مهدی باکری فرمانده لشکر بودن
راوی:اقای رضا رمضانی
🌹🌹کتاب خداحافظ سردار
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨