eitaa logo
تک رنگ
9.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
86 فایل
یه وقتایی می‌شه به درو دیوار می‌زنی که یه آدم☺️ باشه تا حرفاتو براش بگی من رفیقتم، رفیق🥰 به تک‌رنگ خوش اومدی😉 #حال_خوب_من #کانال_نوجوونی ادمین: @yaranesamimi
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋| سلام و ارادت خدمت یار صمیمی اگه لایق باشیم، نایب الزیاره همتون و همشون بودیم! شما هم برای ما دعا کنین☘با آرزو عاقبت بخیری برای هممون! و موفقیتی که در سایه تعهد اسلامی باشه:) به برو بچ بگین: برای امام‌‌ مهدی هم دعاکنین و دعاکنیم😇❤️ دیگه همین دیگه! :) ♡یـا علـی♡ 🍃| ╭┅────────┅╮ ‌‌🌺‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍎🍏‼️----------- . . 😶🙄🤐| نامِ اثر: فضای مجازی . ╭┅────────┅╮ ‌‌📱‌‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
+💭👀💭👀💭👀💭👀💭👀💭 +چرا بچه‌تون تو کلاس آنلاینش غایبه؟! +😂🌀😂🌀😂🌀😂🌀😂🌀😂 ╭┅────────┅╮ ‌‌⛱‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالا که شاهرخ رفته است و تنها شده‌ام دوباره می‌توانم از تو بنویسم. آقای قاضی چرا آن مقدمه را نوشتم. خواستم بگویم به راحتی پیش نرفتم، شاید اگر زندان می‌بریدی آسایش بیشتری داشتم اما الان به سمت آرامش پیش می‌روم. یک آرامشی دارد این گنج‌یابی که تا به حال نداشته‌ام. اما بعد؛ مهدی برای نوجوانی‌اش همان‌قدر برنامه داشت که من هنوز برای یک روز عمرم نتوانسته‌ام بنویسم و اجرا کنم. تنها زمانی که برنامه داشتم ماه های متصل به کنکور بود، آن هم چون فکر می‌کردم دنیا یک تعریف دارد؛ کنکور! که خوب الان واجب است اعتراف کنم به تفکر اشتباهم. اما مهدی وقتی می‌رود سرکار، منظورم موتورسازی است که هم درس می‌خوانده، هم برای کمک به خانواده کار می‌کرده است. حالا بیایید حساب کنیم چند درصد از نوجوانی‌اش یعنی غرورش، تنبلی‌اش، خودبینی‌اش، راحت‌طلبی‌اش باقی است و بقیه‌اش یک‌پارچه عقل است. در اوج خیالات خشن نوجوانی و زور بازو و قدرت‌نمایی پسرانه، سر خم کنی مقابل اوستایی که موتورسازی دارد، خودش یک حرکت بزرگی است. دستانت سیاه شود، زیر ناخن هایت هم، بعد دست سیاهت را بکشی روی صورتت تا عرق‌ها را پاک کنی و رد سیاهی بماند روی پیشانیت هم، خودش حرف دیگر. اینکه بدو بدو از مدرسه بیایی، یک نهاری بخوری، بدون آنکه سرت را بگذاری روی متکا، بلند شوی بروی شاگردی، آخر برج هم که صاحب‌کار مزدت را می‌دهد، تو یک‌راست بیایی، بگذاری سرطاقچه، که پدر بردارد و خرج خانه کند... آنقدر آدم شده‌باشی که در تربیت خواهرها و برادرهایت هم سهیم باشی؛ بایستی مقابل خواهرت، گوشۀ روسریش را صاف کنی، موهایش را با نوازش بپوشانی و بخواهی که غیر از حرف خدا دربارهٔ حجاب را نه بشنود و نه بخواهد حرف دیگر! بنشینی سرسفره و تا پدر و مادرت ننشسته‌اند دست به غذا نبری. تا نخورده‌اند، نخوری، تا نخوابیده‌اند، نخوابی، تا نیامده‌اند... اصلا من دارم یک چیزهایی می‌نویسـم که هنوز خودم مبهوت این هستم می‌شـود، بشود یا شده است و این من هستم که نشدنی کرده‌ام. من این‌ها را نه خیلی می‌فهمم، نه انجام داده‌ام. اما این را درک می‌کنم که کارها روح دارد. ظاهر خیلی از کارها آباد است اما بی‌سرانجام است و کسل کننده. چون روحِ کار افتضاح است! این کارهای مهدی ساده است اما یک روحی دارد که هرکس انجام بدهد نوش جانش شـیرینی‌اش. هرکس هم مثل من اهلش نباشد، خب خودش کاسهٔ خالی برداشته و برده. یک عمر کاسۀ خالی دستم بوده است. شاهرخ دارد می‌آید. دفتر و دستکم را می‌گذارم زمین، هر چند دلم می‌خواهد بنویسم. هیچ وقت مثل این روزها عطش نوشتن نداشتم اما الان حسم موج برداشته انگار که مدام خودش را به قلم و کاغذ می‌کوبد و می‌شود این سیاه‌مشق هایی که دوستشان دارم. ✍️به قلم نرجس شکوریان فرد 🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••┈┈••✾❤️✾••┈┈•• در بعضی از روزهای زندگی شما 🚙 رحمت الهی🌬 بر شما می‌وزد پس خودتان را در معرض این نسیـم قرار دهید !😌 🌱 نسیمِ رحمت من عبدالمهدی بود شمـا هم نسیمِ‌الهے♡ خود را دریابید . . :) . . 💙+خرید کتاب از فروشگاه نمکتاب: 💳| https://b2n.ir/738810 🧡+سفارش‌کتاب از طریق آیدی ایتا: 📦| @sefaresh_namaktab . . 🍃🌸‌‌‌‌@yaran_samimii🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا غروب می‌مانیم میان سنگ و سرمای کوه. شب شاهرخ مجبورم می‌کند تا بیایم خانه‌شان و خودش هم به مادرم می‌گوید که برای حکم دادگاه کار داریم. البته می‌گوید: - مادرت غصه نخورد، نفهمد پسر گیجی دارد. دستمزد کارش هم مجبورم کرده که هر آنچه می‌نویسم همان شب بخواند. حالا هم منتظرم بخواند و با خاک یکسانم کند. - این زرچوبه و روغن و خرما رو می‌ذارم روی پات و می‌بندم. پولشم حساب می‌کنم. حالا هم ساکت باش می‌خوام بخونم. خوابم می‌آید. امروز روز سختی داشته‌ام، چه از نظر فشار روحی که مهدی به من آورد و چه این کوه‌نشینی زیاد. چشمانم را می‌بندم که شاهرخ می‌گوید: - چقدر سخته! با من نبوده است. نگاهش می‌کنم. نگاهم نمی‌کند. اصلا یا حضرت عباس. من آدمش نیستم. چشم می‌دوزم توی صورتش. در دنیای خودش دارد سیر می‌کند و من سیرم از دنیایی که برای خودم ساخته‌ام. - فرهاد اینا راسته دیگه! چانه بالا می‌دهم و بی‌غرض می‌گویم: - کاراش خیلی مهم نبوده! برمی‌گردد توی صورتم و تند می‌شود: - شما قهرمان ملی! پاشو برو یه دور کار کن، حق و حقوقی که می‌گیری رو دو دستی بذار لب طاقچه. شانه بالا می‌اندازم. بدم می‌آید از خودم شخصیتی نشان بدهم که نیستم. ادا در آوردن در مرام من کار میمون است و من انسانم و باید بلد باشم حداقل اعتراف کنم. نه مسخره می‌کنم دارایی خوب دیگران را و نه رد می‌کنم اما با جرأت می‌گویم که احساس خاک بر سری می‌کنم از خطاهایی که کوچک و خوارم می‌کند و اراده‌ام را رو به ضعف می‌برد. نگاه از شاهرخ می‌گیرم و می‌گویم: - من هیچ‌وقت این کارو نمی‌کنم. خوبه حداقل جرأت گفتنش رو داری. این حماقتمه. حماقته چون پیداست و همه می‌بینند، دیگه جرأت نمی‌خواد. دل و جرأتو مهدی داشته که می‌ذاشته. مرام می‌ذاشته وسط! شاهرخ لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: - کدوم لذت‌بخش‌تره؟ هردو فکر می‌کنیم کدام لذت‌بخش‌تر است؟ من و شاهرخ کیف کرده‌ایم یا مهدی؟ بعد از چند دقیقه‌ای شاهرخ است که سکوت خانۀ بی‌مادرش را پاره می‌کند: - ترازو داره؟ راستش وقتی می‌خواهم بدون لج‌بازی حرفی بزنم یا حرفی را گوش کنم حق را بهتر می‌فهمم و خیلی وقت‌ها هم بر علیه خودم می‌شود. الان هم نه حالم حال تعصب است و نه روزهایم، روزهای لجاجت. الان با درون سالمم دارم فکر می‌کنم؛ بی‌قضاوت. کسی هم نیست تا بخواهم مقابلش قیافه بگیرم. مقابل خودم هم که قیافه گرفته بودم، با دیدن مهدی بادم خالی شده است... می‌گویم: - فعلا که مهدی خواهان داره، مهدی روی لب‌هاست، مهدی حلال مشکلاته و فعلا هم که من و تو قوز درآوردیم از بس که از مشکلات زندگی گردن خم کردیم. نه حل مشکل خودمون رو بلدیم، نه کسی و کسانی ذکر ما رو می‌گن. نه جز مادرمون خواهون داریم. شاهرخ برگه‌های نوشته‌ام را می‌گذارد روی زمین و خودش هم دراز می‌شود کنارش و می‌گوید: - این شبای بودن با مهدی رو دوست دارم. فقط اگر ننه‌م برگرده... وسط نفس عمیق و پر حسرت شاهرخ می‌گویم: فردا منم میام دیدن مادرت. می‌چرخد به سمتم. ورقه‌هایم را دستش گرفته و می‌گذارد زیر سرش. موهایش را می‌کشم و سرش را بلند می‌کنم. برگه‌ها را که برمی‌دارم می‌نالد: - بابا بذار آرومم کنه. این مغز معیوب رو دخیلش کردم. برگه‌ها را منظم داخل پوشه می‌گذارم و می‌پرسم: - دکتر نگفته مادرت کی مرخص می‌شه. - دکتر نه. اما ننه‌م گفته تا من هستم، بیهوشی بیمارستان بهتر از باهوشی خونه است. این حرف شاهرخ هیچ خوب نیست. دست و پایش را بعد از زدن این حرف جمع می‌کند و تمام هیبتش می‌شود مثل کودکی خطا کرده و پشیمان. اشکی از گوشۀ چشمش می‌چکد و می‌گوید: - مهدی باید برام یه کاری کنه. حداقل ننم چشم باز کنه بگه بخشیدمت بعد بره. اینطوری تا آخر عمر مدیونش می‌مونم. می‌دونی فرهاد هیچ‌وقت بابا نشو. چون اگه بچه‌ت اذیتت کنه هم خودت می‌سوزی هم اون می‌سوزه. در ذهنم می‌رود این حرف: - اگر هم خوب باشی مثل مهدی می‌شوی... 《 ماجرا ادامه دارد 》 ✍️به قلم نرجس شکوریان فرد 🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟💎💦 . . +این اتفاق واقعا اتفاق افتاده :)😍🤗 . . ☘‌ ✨‌‌ 🎞‌ ╭┅────────┅╮ ‌‌🌈‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
•`◍⃟🌹💨°○ ‌‌ ۵ بهمن ماه تولد عبدالمهدے مغفورے🌱 یک خبر خوب براے دنیا حساب مے‌شود! چون عبدالمهدے تاثیرات مثبت جهانے داشت و هنوز🌍 هم دارد . . +این یک ‌ماه هرشب خواندن و دیدن و شنیدن از او لذت💕 را ذره ‌ذره در جان من و شما مهمان کـرد؛ و البته بقیه ماجرا را ✈️ در کتاب‌ بخوانید +بعد هم😋☺️🌼 یک شیرینی همیشگی نوش جانِ لحظه هایتان:) 📗+خرید کتاب از فروشگاه نمکتاب: 🛒| https://b2n.ir/738810 📘+سفارش‌کتاب از طریق آیدی ایتا: 📦| @sefaresh_namaktab ╭┅────────┅╮ ‌‌🌈‌‌‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〖`🌈°✿°🍇´〗 🌱 بعضی چیزها هست که دست ما نیست ! اما می رسد :) پس غصه‌ی آن‌ها را میل نکنیم . . 😊 ‌‌‌◽️‌ ╭┅────────┅╮ ‌‌💕‌‌‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
Γ💜. ✓ ••• . + ڪارِ خوب ڪردن ڪاری نداره! زرنگ اونیہ کہ😌 رو انتخاب می‌ڪنہ :)✨ . ╭┅───────┅╮ ‌‌🌸‌‌@yaran_samimii ╰┅───────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟✋🏼🌿 • . . +مادر نشدی! مادر نیستی! -یک دنیایـ🏝ـی دارد مَـْادَرِے خاص خودش! 🌎‌وقتی می ‌گویم دنیا یعنی زیبایی و شکوهش تلخی و شیرینی‌ هایش اصلاً بهـــ🌱ــار و تابستـان پاییز و زمسـ❄️ـتانی دارد دنیای مادری که بی‌نظیر است:) 💚‌هیچ‌کس جز دل و جان و اندیشه‌ی مادر، عمق و ارزش و روح آن را درک نمی‌ کند. نمی‌شود هم، قصه‌ی این دنیا را برای کسی گفت . . . 💦‌اصلی‌‌ترین و ناب‌ ترین قصه‌ی دنیا، همین است. تا دنیا بوده و هست هم، شنیدنی‌ ترین داستان را اگر می‌خواهی گوش بدهی، بگو یک مادر✨ بنشیند مقابلت؛ 🌴 همان اول که بگوید یکی بود، یکی نبود . . . تو مطمئن می ‌شوی که داستان آن مادر با بقیه فرق دارد❕ 『خـرید اینـترنتی کتاب‌📮』 📪-@sefaresh_namaktab 『خـرید اپلیکشن کتـاب‌📱』 📚‌-https://b2n.ir/732271 ╭┅─────────┅╮ 🏴 @yaran_samimii ╰┅─────────┅╯
Majid Banifatemeh - Az Che Haras .mp3
14.56M
🌔🌴•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ . • +راهِ مادراےِ مٰا هَم راهِ مَـْادَرِ عَباسِه . . ♡ ‌‌• . -پ.ن: ارسالے از یک یار صمیمے :)🌱✨ ✾‌ ✾‌ ✾‌ ╭┅────────┅╮ ‌🏴‌‌‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••┈┈••❥•🕊'🌿•⁦⁦❥••┈┈•• . + یک مادر خاص بود ڪه یڪ مھماݩِ خـاص داشت ! • • ◽️پ.ن: تا ۲۲بهمن شما‌ هم مثلِ‌حاج‌قاسم❤️.🍃 به مادر شهید تو محله‌تون یا هرجای دیگه سر بزنید و سالگرد پیروزی انقلاب رو تبریک🇮🇷.🎉 بگید و عکس‌هاتون رو برامون بفرستـید📸.💎 🎁😍| روز ۲۲ بهمن به قید قرعه به یکی‌ از شماها هدیه میدیم . . ! ╭┅────────┅╮ ‌‌◽️‌‌‌‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••Γ‌⌛️. 🌌 . . - دیــرے اسـت آسمانِ مـرا شب گرفتہ‌است.. 🌙 - خورشیدِ من! براےِ چہ تأخیـر ڪرده‌اے...؟!🌱 :)✋ ╭┅─────────┅╮ 🦋° @yaran_samimii ╰┅─────────┅╯