eitaa logo
مجله هنری طلعت
1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
9 فایل
بسم‌رب‌العشق♥️ . کمی طنز فقط،نه چپ نه راست 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله هنری طلعت
#عشـق_با_معجـزه_او #قسمت_صـد‌وهفتـاد‌ونھم +زینب جان پاشو. _صبح شده؟ خنده ام‌گرفته بود. +نه عز
دست مادرم را گرفتم و بوسیدم. _عه این چه کاریه دختر؟ +این یعنی عاشقتم. حالا پاشو بریم دیگه. با مادرم داخل پذیرایی نشستیم؛ قبل از اینکه بنشینم به آشپزخانه رفتم. +مامان چیزی میخوری برات بیارم؟ _نه عزیز. +حتی یه چایی؟ _حتی یه چایی. +قهوه؟ _نه +آبمیوه؟ مادرم سکوت کرد و چیزی نگفت. +نسکافه چی؟ بازم نوشیدنی هست که نگفتم بگو تا برات بیارم. طبق عادت همیشگی اش دستش را زیر چانه اش حائل کرد و فقط نگاهم کرد.‌ بشقاب غذا را برداشتم و به سمت مادرم رفتم، لبخند دندان نمایی تحویلش دادم: +خب بده به فکرتم؟ _نه. خیلی هم خوبه. کنارش نشستم. +میخوری؟ و به بشقاب روی پایم اشاره کردم. _نه عزیزم نوش جونت. +فردا میخوام روزه بگیرم چون زینب هم هس نمیخوام حالم بد بشه دیگه سحری میخورم. از جا بلند شد. +میری بخوابی؟ _آره، تو هم خوردی پاشو بخواب. +چشم. مادرم که رفت نفس عمیقی کشیدم و به مبل تکیه دادم، مدت ها بود شیطنت از یادم رفته بود. به عکس امیر خیره شدم و لبخند زدم. نویسنده: هرگونه کپی برداری بدون اجازه نویسنده است 🙃 ادامه دارد... 🌱| @az_karbala_ta_shahadat |🌱