eitaa logo
مجله هنری طلعت
1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
9 فایل
بسم‌رب‌العشق♥️ . کمی طنز فقط،نه چپ نه راست 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله هنری طلعت
#عشـق_با_معجـزه_او #قسمت_صـد‌وهشتـادویڪم +خوش میگذره؟ دلم خیلی برات تنگ شده... دلم تنگ شده و
نمازم را که خواندم یک صفحه ای قرآن خواندم و جانمازم را جمع کردم و چادر و جانماز را داخل ‌کشو گذاشتم و لباس هایم را عوض کردم، همان لباس های دیروز را پوشیدم و روبه رو ی آینه ایستادم، چشمانم از روی صورتم سُر خوردند به روی مانتویم، به نظرم باید لباسی را که امیر دوست داشت می پوشیدم، آخر بعد از سال ها دوری این آخرین دیدار بود... دربِ کمد را باز کردم و مانتوی آبی رنگِ بلندم را که روی آستین هایش گل هایی با گلبرگ های آبی و زرد در زمینه ی سفید را داشت برداشتم و به تن کردم و روسری همراهش را هم سرم کردم. با چادرم به آشپزخانه رفتم و به گل ها آب دادم، گل هایی که تو را به یاد من می آوردند، آن ها هم مثل من دلتنگِ نوازشِ صدایت هستند، دلتنگ لبخند هایت، دلتنگِ حضورت... هروقت به ماموریت های داخلی می رفت یا در گذرش گل فروشی می دید یک گلدان میخرید و با ذوق و شوق به خانه می آورد؛ چند ماه آخر می خندید و با اشاره به گل ها میگفت: 《خانوم من نبودم بهشون برسی ها اونوقت که رفتم هی میای نگاهشون میکنی باهاشون درد و دل می کنی، یادگاری های من برای شمان این گلا》 قطره ی اشکِ گوشه ی چشمم را با انگشت سبابه ام پاک کردم و لبخند زدم. _مامان. +جانم؟ _بریم؟ نگاهی به سر تا پایش انداختم. +صبر کن. و بلافاصله به اتاق رفتم و چادرش را از چوب لباسی برداشتم. +اینو سرت کن. _چشم. چادر را که سرش کرد به سمت در رفت. +برو تو ماشین تا چادر رو بزارم سر جاش و بیام. ♡♡♡ کمربندم را بستم و از آینه به زینب نگاه کردم. +خب زینب خانوم چه گلی بخریم؟ _نرگس +رز هم بخریم؟ _باشه. گل ها را به دست زینب دادم و کفش هایمان را در جا کفشی گذاشتم. زینب جلوتر از من داخل شد و من هم پشت سرش. _سلام خوش اومدید. +سلام ممنونم. ببخشید مراسم با همون ساعتیه که گفتید دیگه؟ _بله. +ممنونم، اگه میشه چند دقیقه ای تنها باشیم. و به سمت زینب رفتم و کنارِ دختر و پدر نشستم. زمزمه کردم: +دلم نمیخواد زیاد حرف بزنم، بزار فقط نگات کنم. زینب هم دلش می خواست بیشتر نگاه کند؛ سکوت کرده بود و با چشمان بارانی اش پدر را نگاه میکرد. نویسنده: هرگونه کپی برداری بدون اجازه نویسنده است 🙃 ادامه دارد... 🌱| @asheghaneh_talabegi |🌱