eitaa logo
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
858 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4هزار ویدیو
201 فایل
هر کس به هر نحو یک قدم در راستای کار فرهنگی با ما باشید تا به اندازه خودمون قدمی برداریم🌹 ✏️طلبه دهه هفتادی: @taha_00313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰فرمانده لشکر ۹ بدر 🍃ولادت : ۱۳۳۳ - بهبهان 🍂شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۸ - ۵ 🍁آرامگاه : قم - گلزار شهدا 🌸انس با از شاخص ترین خصوصیت او بود. حتی در اوج مشکلات و گرفتاریها از قرآن نیز غافل نمی‌شد. 🌺تواضع و فروتنی او چنان مشهود بود که مثل یک و یک رزمنده عادی در چادرها زندگی می‌کرد. 🌼 او را الگوی واقعی یک انسان مجاهد و وارسته می‌دانستند. 🔴زندگینامه شهید در وبلاگ «همسفر شهدا» http://hamsafarshohada.blog.ir https://eitaa.com/vaqf_hadi
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت شصت وچهارم 🔸 #روزهای_آخر آخر آذر ماه بود با ابراهیم برگ
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت شصت وپنجم 🔸 نیمه شب بود که آمدیم مسجد با بچه ها خدا حافظی کرد وبعد هم رفت خانه از مادر وخانواده اش هم خدا حافظی کرد از مادر خواهش کرد که برای شهادتش دعا کند 😔صبح زود هن راهی منطقه شدیم کمتر حرف میزد بیشتر مشغول ذکر یا قرآن بود رسیدیم اردوگاه لشکر در شمال فکه بچه ها باشنیدن برگشت خوشحال وبه دیدن می آمدند حاج حسین هم آمد بعد سلام واحوالپرسی پرسید بچه ها مشغول شدند خبریه؟ حاجی گفت فردا حرکت میکنیم برای عملیات وادامه داد باید بچه های اطلاعات عملیات را بین گردانها تقسیم کنم ولیستی جلوی ابراهیم گذاشت وگفت نظرت چیه ؟ هم یکی یکی نظر داد عصر همان روز حنا بست وموهای سرش کوتاه وریشش را مرتب کرد چهره زیبای او ملکوتی تر شده بود غروب به یکی از دیدگاه های منطقه رفتیم و با دوربین🔭 نگاه میکرد وروی کاغذ چیزی می نوشت میگفت دلم خیلی شور میزنه گفتم چیزی نیست ناراحت نباش پیش یکی از فرماندهان سپاه قدر رفتیم گفت حاجی این منطقه حالت خاصی داره خاک تمام این منطقه رملی ونرم هست حرکت نیرو توی این دشت مشکله عراق هم موانع درست کرده به نظرت این عملیات موفق میشه؟ فرمانده گفت این دستور فرماندهی هست و به قول امام ما مامور به وظیفه ایم نتیجه اش با خداست فردا عصر بچه های گردان آماده شدند وآخرین جیره خود راتحویل گرفتند وآماده حرکت به سمت فکه شدند چهره ابراهیم ملکوتی تر شده بود باهمه بچه ها دست داد کشیدمش کنار گفتم داداش خیلی نورانی شدی! نفس عمیقی کشید با حسرت گفت بهشتی که شهید شد خیلی ناراحت بودم😔 وبا خودم گفتم خوش بحالش اصغروصالی وخیلی رفقای دیگه ما رفتند طوری شد که بهشت زهرا بیشتر رفیق داریم بعد نفس عمیقی کشید وگفت خیلی دوست دارم شهید بشم اما منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات😭 اشک از گوشه چشمش جاری شد ادامه داد اگر جایی بمانی ودست احدی به تو نرسد تو باشی آقا ومولا هم بیاد سرت رو دامن بگیره این خوشکل ترین شهادته گفتم داداش این حرفا چیه وبحث رو عوض کردم گفتم بیا با گروه فرماندهی بریم جلو هرجا که احتیاج شد کمک می کنی گفت نه من میخوام با ها باشم بعد باهم حرکت کردیم وآمدیم سمت گردانهای خط شکن گفتم آقا مهمات برات چی بگیرم؟ گفت دوتا نارنجک💣 ،اسلحه هم اگر لازم شد از عراقی ها میگیریم حاج حسین الله کرم از دور خیره شده بود با رفتیم طرفش بی اختیار را در آغوش گرفت و چند لحظه ای در این حالت بودند گویی میدانستند این آخرین دیدار است بعد ساعت مچی اش را باز کرد و گفت واین هم یادگار برای شما حاج حسین چشماش پر اشک شد وگفت پیشت باشه شاید احتیاج شد ابراهیم گفت نه من بهش احتیاجی ندارم ابراهیم از آخرین تعلقات مادی جدا شد وبعد هم رفت پیش بچه های گردان https://eitaa.com/vaqf_hadi 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔸زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت....‍ 📌حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟ شهدا شرمنده ایم! https://eitaa.com/vaqf_hadi
🔺️تفاوت بسیجی ها با سلبریتی ها بسیجی‌ها فضای حقیقی رو ضدعفونی میکنند ، سلبریتی‌ها و برندازها فضای مجازی رو مسموم، بسیجی‌ها شب بیدار میمونن تا واسه مردم ماسک درست کنند ، سلبریتی‌ها صبح بیدار میشن و از کمبود ماسک حرف میزنند! بسیجی کار میکنه و حرف نمیزنه ، سلبریتی حرف میزنه و کار نمیکنه! بسیجی کار میکنه برای رضای خدا ، سلبریتی عکس یادگاری میگیره برای پز دادن به رفقا بسیجی صد تا فحش هم بخوره ، باز پای کار مردم هست ، سلبریتی اگه بجای شما بهش بگی تو ، فحش میده. بسیجی وسط میدان جهاد و کار هست.سلبریتی خارج از گود نشسته و نق میزنه. به تفکر نیاز داره ، نه سلبریتی پر مدعا https://eitaa.com/vaqf_hadi
⭕️حدود ۱۰۰ هزار طلبه بسیجی در دوران کرونا به مردم خدمت رسانی کردند ✅حجت الاسلام عبدالعلی گواهی رییس عقیدتی سیاسی ستاد کل نیروهای مسلح: 🔻از ابتدای کرونا قریب 100 هزار طلبه بسیجی به کمک بیداردلان پرستار رفته و در مراکز درمانی حضور داشتند/ ابتدای کرونا وحشتی متفاوت حکم فرما بود به گونه ای که حتی خانواده فرد مبتلا به او نزدیک نمی شدند اما طلاب بسیجی در بیمارستان حضور داشتند./خبرگزاری رسا
❤️ رهبر انقلاب: افتخار خودِ من این است که یک بسیجی باشم ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: افتخار خودِ من این است که یک باشم؛ سعی کرده‌ام این‌جوری عمل کنم. ✏️ سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آن‌جا و مشغول خدمت میشوم! ✏️ اگر این کار از من برمی‌آید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آن‌جا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آن‌جا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. ۸۶/۲/۳۱ 🗓 انتشار به مناسبت 💻 Farsi.Khamenei.ir