eitaa logo
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
954 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
201 فایل
هر کس به هر نحو یک قدم در راستای کار فرهنگی با ما باشید تا به اندازه خودمون قدمی برداریم🌹 ✏️طلبه دهه هفتادی: @taha_00313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی و پنجم 🔸 #نیمه_شعبان عصر روز #نیمه_شعبان ابراهیم وار
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت سی وششم 🔸 یکی از عملیات های نفوذی ما در منطقه غرب به اتمام رسید بچه ها را فرستادیم عقب. پس از پایان عملیات یک به یک سنگر ها را نگاه کردیم کسی جا نماند وبعد به عقب به راه افتادیم ساعت یک نیمه شب بود مدتی راه رفته بودیم وخسته شدیم گفتم اگه مشکلی نیست اینجا استراحت کنیم ابراهیم موافقت کرد هنوز چشممان گرم نشده بود که احساس کردم از سمت دشمن کسی به ما نزدیک میشود خیلی آهسته ابراهیم را صدا زدم زیر نور ماه مشخص بود عراقی که روی دوشش کسی رو حمل میکرد به مانزدیک میشد وقتی کاملا نزدیک شد بیرون پریدیم ومقابلش ایستادیم سرباز عراقی ترسیده بود و همانجا روی زمین نشست. متوجه شدیم روی دوشش یکی از بچه های بسیجی خودمان است . خیلی تعجب کردیم😳 واسلحه را روی دوش انداختم وبا کمک بچه ها از روی دوشش مجروح رو برداشتیم رضا از او پرسید اینجا چه میکنی . گفت بعد از شما؛ مشغول گشت زنی در مواضع شما بودم که به این مجروح بر خوردم که از شدت درد مولا امیر المومنین وامام زمان را صدا میزد با خودم گفتم به خاطر مولا علی تا بعثی ها نیامدند این جوان را به نزدیک سنگر ایرانی برسانم بعد ادامه داد 🌷شما حساب ما سربازان شیعه را با بعثی ها جدا کنید🌷 . حسابی جا خوردیم ابراهیم گفت تو برادرشیعه ما هستی اگر بخواهی میتوانی اینجا بمانی سرباز عراقی عکسی از جیبش بیرون آورد و گفت اینها خانواده های من هستند اگر به نیرو های شما ملحق شوم صدام خانواده ام را میکشد . بعد با تعجب به چهره ابراهیم نگاه کرد و با لهجه عربی سوال کرد انت ابراهیم؟ ... همه ما تعجب کردیم😳 این جمله نیازی به ترجمه نداشت ابراهیم با چشمان گرد شده ولبخند پرسید اسم من رو از کجا میدونی ؟ . من به شوخی گفتم نگفتی تو عراقی ها هم رفیق داری!😁 سرباز عراقی گفت یک ماه قبل عکس شما وچند فرمانده دیگر به تمام یگانها ارسال کردند وگفتند هرکس سر این فرماندهان ایرانی را بیاورد جایزه بزرگی از صدام دریافت خواهد گرفت.... 🔸🔸در همان ایام خبر رسید از فرماندهان سپاه غرب مسئولی برای گروه اندرز گو انتخاب شده ماهم منتظر شدیم اما خبری نشد جویا شدیم متوجه شدیم جمال تاجیک که مدتی هست به عنوان بسیجی در گروه ما هست فرمانده مورد نظر است . با ابراهیم سراغ جمال رفتیم واز او سوال کردیم چرا نگفتی مسئول گروه هستی جمال نگاهی کرد وگفت مسئولیت برای این است که کاری انجام بشود الحمدلله اینجا کار به بهترین صورت انجام میشود من هم از اینکه بین شما هستم خیلی لذت میبرم شما هم به کسی چیزی نگید جمال بعد مدتی در عملیات مطلع الفجر در حالی که یکی از فرماندهان خط شکن بود شد... 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
#اطلاعیه #گزارش_کار #کمک_به_طرح با سلام صبح جمعتون پر از رحمت و رضوان الهی تعداد ۲۵ جلد کتاب ترگ
تحویل ۴۳ جلد کتاب ترگل توسط رابط گروه در تهران. که ۲۵ جلد برای موسسه قرآنی الزهرا (سلام الله علیها ) و ۱۸ جلد برای مجموعه مردمی امر به معروف ان شاءالله گزارش کار رو ارائه خواهیم داد.
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
#اطلاعیه #گزارش_کار #کمک_به_طرح با سلام صبح جمعتون پر از رحمت و رضوان الهی تعداد ۲۵ جلد کتاب ترگ
واقف گرامی: گمنام به نیابت از: اموات بد وارث و بی وارث تعداد سهم پذیرفته شده: 10 مانده سهام: 26 دعای خیر اعضای گروه ؛ مستجاب در حق این بزرگوار و خانواده گرامیشون. سلامتی این عزیز و خانواده محترمشون صلوات
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی وششم 🔸 #جایزه یکی از عملیات های نفوذی ما در منطقه غر
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸 قسمت سی وهفتم 🔸 در روزهای پایانی سال ۱۳۵۹ خبر رسید بچهای رزمنده، عملیات دیگری را بر روی ارتفاعات بازی دراز انجام داده اند همزمان ابراهیم وپنج نفر دیگر با تجهیزات نظامی ومواد غذایی با تاریک شدن هوا برای عملیات نفوذی به سمت ارتفاعات حرکت کردیم با عبور از ارتفاعات به دشت گیلان رسیدیم با روشن شدن هوا در جایی امن ضمن استراحت مواضع دشمن را برسی کردیم پس از تاریک شدن هوا حرکت کردیم و با خلوت شدن جاده چند مین ضد خودرو کار گذاشتیم واز منطقه دور میشدیم که ناگهان صدای انفجار شنیدیم تانک دشمن در آتش میسوخت وگلوله هایش یکی پس از دیگری منفجر میشدند ترس عجیبی در دل دشمن افتاده بود وبی هدف شلیک میکردند ابراهیم گفت تا صبح وقت زیادی داریم ومهمات هم زیاد داریم بیایید با کمین زدن وحشت بیشتری در دل دشمن ایجاد کنیم هنوز حرف ابراهیم تمام نشده بود که یک خودرو عراقی در جاده خاکی منفجر شد با عجله سمت کوه رفتیم یه جیپ عراقی به سمت ما آمد بچها سریع سنگر گرفتند وبه سمت جیپ شلیک کردند بعد لحضاتی به سمت جیپ حرکت کردیم بیسیم چی اش زخمی شده بود من اسلحه را مسلح کردم ابراهیم گفت میخوای چیکار کنی؟ گفتم میخوام راحتش کنم ابراهیم گفت اون اسیر است وبیسیم چی رو روی کولش گذاشت یکی گفت داری چیکار میکنی ۱۳ کیلومتر میخوای کولش کنی هم برگشت گفت این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته بعد هم به سمت کوه به راه افتاد بعد هفت ساعت به خط مقدم نبرد رسیدیم ودر طول راه ابراهیم با اسیر صحبت میکرد او هم از تشکر میکرد بعد اینکه به جای امن رسیدیم نماز خواندیم واسیر عراقی هم نماز خواند آنجا بود متوجه شدیم شیعه هست وموقع غذا به اندازه مساوی تقسیم کردیم وبرای اسیر هم سهمی در نظر گرفتیم اسیر عراقی تعجب کرد وخود را معرفی کرد وگفت من ابوجعفر ساکن کربلا هستم واصلا فکر نمیکردم شما اینطور باشید وقتی هوا روشن شد رضا به سمت نیروی خودی رفت تا با نیروی کمکی و وسیله نقلیه برگردد وقتی که رسید اسیر عراقی را دید که تفنگ در دستش ونگهبانی میداد ، تا مرا دید اسلحه را به من داد وگفت دوستانتان خوابیدند من هم با اسلحه مواظب اوضاع بودم تا گشت عراقی ها این سمت نیایند ابراهیم به خاطر فشاری که این مدت بهش وارد شد راهی بیمارستان شد وقتی برگشت با ابراهیم به مقر سپاه رفتیم اطلاعات زیادی از اسیر عراقی گرفتند تمام رمزهای بیسیم آنها را گرفته بودند از ابراهیم تشکر کردند ابراهیم گفت بابا ما چه کاره ایم این کار خدا بود 🔸 ابراهیم هرچه تلاش کرد اسیر عراقی را نگه دارد نشد مدتی بعد متوجه شدیم به جمع توابین به جبهه آمده ودر تیپ بدر با عراقی ها میجنگید عصر بود یکی از بچه های گروه به دیدنم آمد وگفت ابوجعفر در مقر تیپ بدر مشغول است با بچه ها به تیپ بدر رفتیم که با دیدن تصاویر شهدای تیپ بدر به عکس ابوجعفر بر خوردیم مات مبهوت ماندیم وتمام خاطرات آن شب را در ذهنمان مرور میکردیم 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂
💠وقف برای همه است همه می توانند @vaqf_hadi
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
💠وقف برای همه است همه می توانند
با سلام شبتون پر از رحمت و رضوان الهی از ۸۰ جلدی که با تخفیف ۵۰ درصد رایزنی کردیم ؛ تعداد ۲۵ جلد کتاب ترگل رو بنا به سفارش موسسه قرآنی الزهرا (علیها السلام) برای تهران ارسال کردیم که خود بزرگواران هزینه کتاب هارو قبول کردن... ۱۸ جلد دیگر نیز بنا به سفارش یکی از اعضا برای تشکل مردمی امر به معروف تهران ارسال کردیم. تعداد ۴۰ جلد دیگه باقی مونده... لذا برای خرید این ۴۰ جلد نیاز به کمک شما بزرگواران داریم. تنها ۳۲ سهم پنج هزار تومانی مونده!🌹 عزیزان هر تعداد سهمی که متقبل میشن رو به شماره کارت زیر واریز و یک عکس از رسید آن برای ما ارسال کنید.🌹 6037997525232089 بنام محمد سالاری مکی . https://eitaa.com/vaqf_hadi
به توکل نام اعظمت الله الرحمن الرحیم