📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۳۲۱
🔰فصل دوم: مسائل فکری و فرهنگی و نقش منورالفکران و علماء در این مسائل:
♦️۱ ) نقش منورالفکران در مسائل فکری و فرهنگی این دوره:
با پیش آمدن حادثه مدارس رشدیه به سبب مخالفت شدید علما و مردم و تکفیر رشدیه از سوی ،علماء، انجمن معارف تعطیل شد و امین السلطان اتابک، شورای عالی معارف را به جای آن در ۲۵ شعبان ۱۳۱۹ هجری تشکیل داد. اعضای این شورا ترکیب عبرت آموز و قابل توجهی دارند:
نیر الملک (وزیر علوم)، حاج مخبرالسلطنه، میرزا کریم خان سردار مکرم، میرزا مهدی خان زعیم الدوله، دکتر شنیدر فرانسوی (طبیب شاه)، موسیو هبنیک مشاور عدليه، موسیو داشر رئیس مدرسه خلافت، حاج میرزا یحیی دولت آبادی (بابی ازلی) و چند نفر از مدرسه دارالفنون و مدرسه سیاسی.
🔸ملاحظه می شود که سه نفر خارجی و بیگانه در شورای عالی معارف ایران به برنامه ریزی سیاستگذاری و نظارت بر مدارس و آموزشهای آن می پرداختند.
در کنار این شورا، منورالفکران تلاش می کردند تا با وارد کردن بعضی از علما به صحنه تأسیس مدارس به سبک غربی و حمایت از تشکیل آنها مقاومت مردمی را در هم بشکنند.
با نفوذ در بیت آیت الله سید محمد طباطبایی، او مدرسه اسلام را به هدایت فرزندش سید محمد صادق دایر می کند. سید هادی نجم آبادی، روحانی باصطلاح روشنفکر، از احتشام السلطنه در تأسیس مدارس به شدت حمایت می کند. با این وجود نگرانی اولیای دانش آموزان و علما به دربار رسید و شخص مظفرالدین شاه را وادار به عکس العمل نمود.
🔹شاه در ذی حجه ۱۳۱۷ هجری (فروردین ۱۲۷۹ شمسی) پیش از آغاز مسافرت خود به اروپا به صدر اعظم چنین دستور داد:
جناب اشرف صدر اعظم، در باب مدارس و مکاتب، باید مشیرالدوله (میرزا نصرالله خان نائینی وزیر امور خارجه) و نیرالملک (جعفر قلی خان هدایت وزیر معارف و رئیس انجمن معارف) را مخصوصاً مسؤول قرار داده و آنچه امر و مقرر می شود، با کمال مراقبت مواظب بوده و هم خودشان را به طوری مصروف دارند که این مدارس از هر جهت منظم و مرتب باشد... و در تعلیمات آنها نوعی قرار دهند که البته خارج از تکالیف مذهبی به آنها یاد ندهند و تعلیم نکنند... اشخاصی هم که برای این مدارس معین می شود باید مردمان متدین و درست، سر آنها گذاشت که اطفال مردم را موافق قانون مذهبی تربیت کنند و مطالبی که خارج از تکلیف است، نباید به آنها القا نمود و عقاید اطفال مردم ضایع نشود... و هیچ وقت مطلبی که بر خلاف قانون مذهب و ملت باشد نگویند.
📌و البته این توصیه ها راه به جایی نبرد. میرزا نصرالله خان و نیرالملک که متولی اجرای این توصیه ها می شوند، اولی عضو جامع آدمیت (شبه فراماسونری ملکم خان) و دومی از رؤسای لژ بیداری ایران است. چگونه این افراد می توانند آموزشها و معلمان مدارس جدید را وفق دیانت اسلام تأمین کنند تا از القاء مطلب ضد اسلام و عقاید باطله جلوگیری شود؟ میرزا نصرالله خان مشیرالدوله هم که طرف خطاب شاه است، از فراماسونرها و عضو فراموشخانه ملکم خان می باشد. این حلقه تحت نام "معارف" تشکیل شده تا به ذهن اطفال این کشور، سطحی ترین و مبتذل ترین شکل تمدن غرب را القاء کنند، شکلی از تمدن غرب که اصلی ترین وجهه آن نفی دین و ایمان دینی و طهارت علمی جامعه است.
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
هدیه ویژه یوم الله سیزده آبان ... ده پوستر از علامه شعرانی رحمه الله ...🌷🌿 مثل پوسترهای پیشین روی یافتن و انتخاب متن این پوسترها هم خیلی وقت گذاشته شده و دقت شده ... خلاصه دست کم بگیرید از دستتون رفته...
متاسفانه قطع شد...
مرحوم آقای شعرانی در طبیعیات خیلی ماهر بودند. ایشان مثالهایی که ذکر می کند یا هندسی است یا طبیعی یا طبی و مانند آن. اگر چه ممکن است مثال در اصل آن بحث نقش نداشته باشد ولی وقتی طلبه می بیند استاد این مثال را خوب بیان نکرد آن حسن قبول را درباره گفته های استاد از دست می دهد و بعضی از این ظرافت هاست که از راه مثال می تواند مشکل ممثل را حل کند. نوع مثالهایی که دیگران به کمک یک مسئله ساده عرفی القاء می کردند مرحوم بوعلی با مسائل طبیعی و ریاضی و امثال آن القا می کرد. مرحوم آقای شعرانی در این بخش ها خیلی مسلط و قوی بود. لذا طبیعیات اشارات را حضور ایشان خواندیم. مرحوم آقای شعرانی در ریاضیات هم خیلی مسلط بودند و علاقه شدیدی هم به ریاضیات و طبیعیات داشتند و این درسها را باید حتما مطالعه و تدریس می کردند. ولی برای آن درسها اگر توفیق مطالعه هم پیدا نمی کردند با مسلط بودند. فکر فکر ریاضی و طبیعی بود. لذا شرح چغمینی را هم خدمت ایشان خواندیم. مقداری از مقدمه زیج بهادری را هم خدمت ایشان خواندیم تا از تهران به قم آمدیم و متاسفانه ادامه آن بحث های طبیعی و ریاضی هم قطع شد. ( از بیانات حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله درباره علامه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله، نقل از کتاب دیدار با ابرار علامه شعرانی ص 26 و 27)
@talabegitaejtehad
در این رشته کسی را به تبحّر ایشان ندیدم ...
برخی شاگردان علامه شعرانی رحمه الله، ایشان را خواجه نصیر دوران و برخی ایشان را شیخ بهائی زمانه لقب داده اند. حضرت علامه حسن زاده رحمه الله می فرماید:آقای شعرانی ذوالفنون بودند. بنده هیچیک از اساتیدم را به تبحر در منقول مثل ایشان ندیدم. یکی از کتابهای دوره شفا، علم موسیقی است. مرحوم آقای شعرانی، موسیقی هم می دانست. فرانسه را به اندازه عربی میدانست و مسلط بود. جناب علامه شعرانی در ادبیات، قلم توانایی داشت. فارسی را خیلی سنگین و قوی و فصیح مینوشت. در ریاضیات عالیه، در نجوم. من بارها این مطلب را به عرض رساندهام در میان علمای روحانی ما، در عصر خودم بنده کسی را به تبحر در ریاضیات از ایشان بهتر و برتر ندیدم.( علامه حسن زاده آملی در مقاله جلوه هایی از حیات علمی علامه شعرانی رحمه الله، نور علم، شماره 50 و 51. )
@talabegitaejtehad
از بین می رود...
قاعده ی کلی علم الاجتماع (جامعه شناسی) است که ضعیف در همه چیز از قوی تقلید می کند چنانکه هنگام غلبه مغول مردم از آنها تقلید می کردند حتی در لباس پوشیدن. تا آن حد بر این مسئله اصرار داشتند که بعضی از نزدیکان آنها اندازه ای از موی زنخ و صورت را می چیدند تا مانند مغولها کوسه نمایند. دلیل تقلید مسلمانها از قبایح اعمال نصارا که خودشان به برتری و رجحان اسلام اعتراف دارند مباهات می کنند این است. چه طور بعد از زوال دولت مغول مردم از پیروی اعمال آنها دست برداشتند همین طور اگر استیلای دولتهای نصارا یعنی دول غرب از بین برود پیروی از اعمال آنها هم از بین می رود. ( از بیانات حضرت علامه شعرانی رحمه الله به نقل از کتاب دیدار با ابرار علامه شعرانی ص 54)
@talabegitaejtehad
باید کتابی باشد...
علامه حسن زاده رحمه الله می فرماید : يك درس از كتاب نفس شفا را در محضر استاد شعرانى مشغول بودم، باز از آنجناب راهنمايى خواستم كه اجازه مىفرماييد شفا را از اول طبيعیات نزد فلانى (يكى از روحانيون نامدار آن روز طهران را اسم بردم) بخوانم؟ در جوابم فرمود: اين آقا از خارج حرف و مطلب خيلى مىداند ولى ملّاى كتابى نيست، طلبه بايد پيش ملّاى كتابى درس بخواند، اگر آقاى فاضل تونى درس شفا را براى شما قبول كند خيلى خوب است. (هزار و يك كلمه، ج3، ص: 32 و 33)
@talabegitaejtehad
مغول نزده بودند...
علامه حسن زاده رحمه الله می فرماید: در دوره پهلوی یک وقتی من مدرسه مروی بودم یکی از آقایان بزرگوار، اساتید نامدار ، اهل تالیف گاهی به من سر می زد، گاهی از ما حال می پرسید، آمد و گفت: از امروزِ تهران خبر داری؟ عرض کردم: آقا من طلبه ام و خبر ندارم. گفت امروز یک هواپیما کتاب خطی از تهران پرواز کرد برای آمریکا. این طور حرف ها که پیش می آمد مرحوم آقای شعرانی می فرمود: ضرر و صدمه ای که بر معارف و فرهنگ این کشور این پدر و پسر (رضاخان و محمدرضا) زدند مغول نزده بودند. (زندگی نامه علامه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله نشر مفاخر ملی ص 72)
@talabegitaejtehad
اکثر دانشمندان را به کار می آید خاصه فقها را ...
علامه شعرانی رحمه الله در مقدمه شان بر کتاب شریف نفائس الفنون می فرمایند: یکی از کتب نفیس که از روزگار پیشین مانده است کتاب نفائس الفنون تالیف محمد بن محمود آملی است که از هر علم نقاوه برگزیده و مهمات مطالب را به زبان ساده و علمی فصیح فراهم کرده است، از کتبی است که برای مقاصد نامبرده بسیار سودمند است، علاوه بر آن متضمن فائده عالی دیگری است که جهال ملاحده و سفهای زنادقه بدانند دین اسلام مباین علم نیست و مولف کتاب که یکی از علمای بزرگ دین است خود کتابی جامع همه علوم عقلی نوشته است. این گونه کتب که جامع فنون بسیار است اکثر دانشمندان را به کار می آید خاصه فقها را. چه مبادی علوم به یکدیگر پیوسته است و کمتر افتد کسی در علمی برآید و تبرز کند با آنکه از همه علوم دیگر بی نصیب باشد چنانکه امروز نیز در مدارس متوسطه جهان از هر علمی آنچه فراخور دانش آموران است تعلیم می دهند.( آیت بصیرت ص 156)
@talabegitaejtehad
باید نیت خالص باشد ...
یکی از شاگردان علامه شعرانی رحمه الله می گوید: در دوره پهلوی سؤال كردم كه با توجه به وضع فعلىِ من اجازه مىفرماييد به «وزارت دادگسترى» وارد شوم؟ بلافاصله فرمودند خير. عرض كردم ممكن است دليلش را هم بفرماييد؟ فرمودند اول اينكه قاضى بايد مجتهد باشد و شما مجتهد نيستيد؛ اگر وقت بگذاريد و چند سالى بخوانيد مانعى ندارد كه قاضى بشويد، و بعد اضافه فرمودند كه با همۀ گرفتارى و ضعف بدنى حاضرم كه برنامهاى بگذارم و به شما درس بدهم؛ اما، مسألۀ دوم اين است كه با توجه به سيستم قضايى ما، اين پرونده است كه محاكمه مىشود نه شخص. بنابراين صلاح نمىدانم. عرض كردم با اين درسهايى كه خواندهام چه شغلى را پيش بگيرم؟ ايشان فرمودند برويد جايى كه با حقالناس سروكار نداشته باشيد، اين همه شغلِ آزاد هست كه با حقوق مردم و سرنوشت مردم سروكار ندارد. عرض كردم به نظر مىرسد كه حضرتعالى با كار دولتى مخالف هستيد. فرمودند بايد نيّت خالص باشد، اگر نيّت را خالص كنيد و كارتان در راه رضاى خدا باشد كار دولتى با كار غيردولتى فرق زيادى نمىكند مگر همين آقاى بهشتى يا آقاى باهنر نيستند كه در در وزارت معارف كار مىكنند. اينها كارشان خدمت به دين و خدمت به جوانان است. آدم ممكن است براى دولت كار كند و با حضور خود حتى از بسيارى خلاف شرعها جلوگيرى كند. (زندگی نامه علامه شعرانی رحمه الله نشر مفاخر ملی ص 182 و183)
@talabegitaejtehad
شعری برای عیادت از شهید مدرس...
علامه شعرانی رحمه الله در مدرسه سپه سالار معاون شهید مدرس رحمه الله بودند و به دستور ایشان ریاضیات تدریس می فرمودند. پس از نجات یافتن شهید مدرس از ترور شدن توسط عوامل رضاخان شعری چنین سرودند: مدرّس ای شرف فخر مُلک فُرس به تو *** از این قضیه که رخ داده است بر تو مرنج/ خطر برای خطیر است و گفته اند مَثَل *** که رنج تا نبری حاصلت نیاید گنج/ هلال تا که ضعیف است مُنخَسِف نشود *** پیاده مات نگردد به عرصه شطرنج (به نقل از کتاب زندگی نامه علامه شعرانی رحمه الله نشر مفاخر ملی )
@talabegitaejtehad
از بقیه استفاده نکنید...
مرحوم استاد شعرانى در تمام دورۀ طلبگى، چه در تهران و چه در نجف، هيچگاه از شهريه استفاده نكردند و حتى بعد از آنكه از مرحوم آقا سيدابوالحسن اصفهانى (ره) اجازۀ اجتهاد تحصيل نموده و در تهران امامت مسجد ملّاابوالحسن را پس از رحلت پدرشان بهعهده گرفتند، با آنكه جوانى 24 ساله بودند، از قبول وجوهات همواره خوددارى مىكردند. ايشان در اينگونه موارد آنقدر مقيّد بودند كه در زمانى كه عضويت «شوراىعالى اوقاف» را برعهده داشتند، حتى از تصرف يك كتاب از كتابخانۀ اوقاف براى مطالعه خوددارى مىفرمودند. اين قيد و بند تا جايى بود كه از قبول مسؤوليت اموال موقوفىِ مرحوم ميرزا ابراهيمخان نواب (پدر مادرشان) خوددارى مىكردند. در زمان كودكى كه 7 يا 8 سال بيشتر نداشتم، بهخاطر دارم كه پيش از ظهرِ يك روزِ تابستانى، آقايى با مراجعه به منزل ايشان تعداد هشت عدد هندوانه آورده، داخل حوض آب انداخت و رفت. تابستان بود و ما بچهها كه گُرگم به هواى مفصّلى راه انداخته بوديم، از خانم ايشان طلب هندوانه كرديم؛ به هرحال هندوانه مفصّلى خورديم. ظهر، آقا به منزل آمدند و از خانمشان در مورد هندوانه پرسيدند و وقتى متوجه شدند كه حتى خانمشان آورندۀ هندوانهها را نشناخته، خيلى ناراحت شدند و فرمودند از بقيّه هندوانهها استفاده نكنيد تا صاحبش را پيدا كنيم و آنها را برگردانيم، كه همينطور هم شد. حتى دستور دادند هندوانۀ بزرگترى از آن كه مورد استفاده قرار گرفته بود، خريدارى كردند و به صاحبش دادند. (نقل از کتاب علامه میرزا ابوالحسن شعرانی نشر انجمن مفاخر ملی ص 180 و 181)
@talabegitaejtehad
اگر همه مثل میرزا بودند ...
بنده اعتقادم اين است در همين صد سال و دويست سال پيش هم، اگر بعضى از علماى ما به اين نكات توجه داشتند، وضع بهتر از اين مى شد. من بين دو نفر از علماى معاصر هم در زمان فتحعلى شاه، مقايسه اى كردم. يكى از اين دو بزرگوار (مرحوم کاشف الغطاء)، يك عالم قوى و فقيه نام آور بزرگى است كه از لحاظ علمى و تقوايى، هيچكس درباره ى او حرفى ندارد. اين بزرگوار در اول كتاب خودش، با تعريف فتحعلى شاه شروع مى كند. در اواسط كتاب هم به مناسبتهاى مختلف، اسم فتحعلى شاه را مى آورد. يكجا هم در كتاب جهاد، به فتحعلى شاه وكالت مى دهد. مثل اينكه ما مى گوييم: آقا در فلان شهر، از طرف ما نماينده هستند كه وجوهات را بگيرند و چه بكنند و چه نكنند، ايشان در كتاب فقهى شان، فتحعلى شاه را نماينده خود معرفى مىكند؛ كه چون اين سلطان شريف كذا و كذاست و با روسها مى جنگد، من ايشان را از طرف خودم وكيل كردم و بر همه ى مردم واجب است كه از او اطاعت كنند! من و شما كه امروز به تاريخ نگاه مى كنيم، مى فهميم فتحعلى شاه چه موجود پليد و انسان نجسى بوده است. آن زندگى شخصى اش، آن شهوترانى هايش، آن قساوت قلبش، آن بى عرضگى اش، آن از دست دادن هفده شهر قفقاز در زمان خودش، آن عهدنامهى ننگين تركمانچاى در زمان او ... اين، آقاى فتحعلى شاه است! همانطور كه عرض كردم، در علم و تقواى اين عالم بزرگ، احدى حرف ندارد. بزرگان ما، در مقابل اسم او خاضعند، و كتاب او از معروفترين كتب فقهى صد و پنجاه، دويست سال اخير است. اما ايشان اوضاع و احوال را نمى دانسته است؛ يعنى به حقيقت حال توجه نداشته است.
ادامه از مطلب قبل:
؛ يعنى به حقيقت حال توجه نداشته است. «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس» نبوده است. ايشان عالم به زمان نبوده است. آن وقت، همزمان با همين عالم، يك ملاى ديگر داريم كه او محقق قمى است؛ ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و صاحب «جامع الشتات». در كتاب جهاد جامع الشتات، سؤالهايى از او مىشود، كه اگر كسى نگاه كند مى فهمد كه اين سؤالها را از دربار فتحعلى شاه از او پرسيده اند. مثلًا: «آقا! اجازه مىفرماييد كسى از طرف شما نايب جنگ باشد- چون شما نايب امام زمان هستيد- و اين جنگ را اداره كند؟» و از اين قبيل سؤالها، مكرر در مكرر. اين مرد هوشيار زمانشناس و آگاه به تمام اوضاع و احوال، مگر يك ذره و يك لحظه فريب مىخورد؟ جوابهاى رندانه ى او، به نظر من، از نشانه هاى هوشيارى يك عالم دين و يك فقيه بزرگوار است. تهيه كننده ى اين سؤال، پيداست كه اهل علم است. يعنى دولتيهاى بى سواد اطراف فتحعلى شاه، عقلشان نمى رسد كه از اين حيله استفاده كنند و بخواهند براى فتحعلى شاه از ميرزاى قمى وكالت بگيرند! مىگويد: «خوب؛ حالا يكى طلب شما باشد.» اين شوخى هم قرض شما باشد. بعد بنا مىكند جواب دادن. و از زير بار اينكه به او وكالت بدهد، خارج مىشود و حكم شرعى را بيان مىكند. داستان علاقه ى فتحعلى شاه به اينكه پسر ميرزاى قمى، دامادش بشود هم معروف است ... من مى گويم اگر همه ى علماى ما، در زمانهاى خودشان مثل ميرزاى قمى بودند- لااقل در اين دويست سال اخير- شايد امروز وضع ما بهتر بود. (بيانات حضرت امام خامنه ای حفظه الله در جمع علما و روحانيان استان چهارمحال و بختيارى، در شهركرد 15/ 7/ 71)
@talabegitaejtehad
محبتم به تو کم گردد...
شاگرد استاد الکل آقا وحید بهبهانی رحمه الله و هم مباحثه سید بحرالعلوم رحمه الله بود. سید محمد باقر شفتی معروف بانی مسجد سید اصفهان شاگرد ایشان است. حضرت آیت الله بهاء الدینی رحمه الله می فرمودند: بعد ازحضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)، ما در قم فردی را به عظمت میرزای قمی(رحمه الله) صاحب قوانین الاصول نداریم، حضرت آیتالله اراکی شیخ الفقهاء میفرماید: هرگز نشد که من مشکلی داشته باشم و یک سوره قرآن برای میرزای قمی بخوانم و مشکل من حل نشود. محمد مهدی اشتهاری می نویسد: روزی فتحعلی شاه قاجار به قم آمد و وارد بر میرزای قمی شد. وی ارادت زیادی به آن مرجع بزرگ داشت و هر وقت به قم می آمد، به زیارتش می رفت، میرزا نیز ناگزیر می شد گاهی با او هم صحبت شود. البته همواره او را نصیحت می کرد. روزی به ریش بسیار بلند فتحعلی شاه دست کشید و فرمود: «ای پادشاه کاری نکنی که این ریش فردای قیامت به آتش جهنم بسوزد». آن روز با هم در اطاقی نشسته بودند، فتحعلی شاه دید، جوانی بسیار با ادب و با جمال، چای و... می آورد و از آن ها پذیرایی می کند. از میرزا پرسید، این جوان چه نسبتی با شما دارد؟ میرزا گفت: «پسر من است». فتحعلی شاه که شیفته جمال و کمال جوان شده بود، به میرزا گفت: «دختری دارم، دوست دارم که همسر پسر شما شود!». میرزا فرمود: ارتباط من با شما درست نیست. از این تقاضا بگذر. فتحعلی شاه اصرار کرد و گفت: باید حتماً این کار، عملی شود. میرزا ناچار فرمود: پس یک شب به ما مهلت بده تا فکر کنیم. فتحعلی شاه یک شب مهلت داد. نیمه های آن شب، میرزا برای نماز شب برخاست...
ادامه از مطلب قبل:
...در آغاز نماز عرض کرد: «خدایا؛ من می دانم که این وصلت باعث می شود که محبت من به تو کم گردد. اگر این وصلت ضرر دارد، مرگ فرزندم را برسان». مشغول رکعت دوم نماز شب بود که همسرش آمد و گفت: پسرت دل درد گرفته است. در رکعت چهارم بود که همسرش آمد و گفت: حال پسرت خیلی خراب است، سرانجام در قنوت رکعت یازدهم (نماز وتر) به او خبر دادند که پسرت از دنیا رفت. میرزای قمی پس از نماز به سجده افتاد و شکر خدا را بجا آورد که از این بن بست، خلاص شده و نجات یافته است و در نتیجه مشکل وصلت و ارتباط با شاه به میان نیامد. جالبتر این که: میرزای قمی نامه ای به شاه نگاشت و در ضمن آن نوشت: «من مختصر محبت و ارتباطی هم که با تو داشتم آن را هم بریدم، من از تو متنفرم، و پنج شنبه از دنیا خواهم رفت». نامه را مهر کرد و برای شاه فرستاد. از قضا نامه زودتر از پنج شنبه بدست فتحعلی شاه رسید، فوراً دستور داد کالسکه او را آوردند، سوار بر آن شد تا از تهران زودتر خود را به قم برساند، بلکه با میرزا دیدار کند، به علی آباد قم که رسید، خبر رحلت میرزای قمی را شنید، دستور داد جنازه را دفن نکنند تا به قم برسد. خود را کنار جنازه میرزای قمی در قم رساند و گریه و زاری کرد و گفت: «ای میرزا تو مرا رد کردی، ولی من تو را دوست دارم». (نقل از کتاب داستان ها و پندها محمد مهدی اشتهاری ج 3)
@talabegitaejtehad
57.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای فتح خیبر ...
لشکر نزدیک است...
ای سفیانی مالک اشتر نزدیک است...
ای عمرو بن عبدود حیدر نزدیک است...
ای اسرائیل فتح خیبر نزدیک است...
کار جدید حاج ابوذر روحی عزیز ....
با کیفیت اچ دی ....
@talabegitaejtehad
42.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آخر قصه رسیدن...
بزن به دل میدون...
بگو الله اکبر....
سپاه ابابیلیم...
با غرش یا حیدر...
سرود زیبای بر و بچه های گروه سرود طاهای لارستان..
با کیفت اچ دی
@talabegitaejtehad
دانلود مجموعه پوستر از آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی رحمه الله صاحب قوانین
بسم الله الرحمن الرحیم... میرزا اصالتا گیلانی ولی متولد لرستان بود. پدر انقلابی اش بعد از درگیری با والی ظالم گیلان، به لرستان تبعید شده بود. شیخ عباس قمی رحمه الله در عالم رویا ایشان را دیده بود که فرموده اند شفاعت اهل قم با من است. چشم های بسیار زیبایی داشتند تا آنجا که نقل شده است چشمهای ایشان شبیه چشمهای آهو بود. این عالم عظیم الشان به تعبیر حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علمیتشان از کتاب جامع الشتات معلوم می شود . بازگشت میرزا به ایران به تعبیری یک بازگشت مجاهدانه بود. در پی کشته شدن نادرشاه که با نفوذ یهود و انگلیس بعد از حکومت شیعی و عالم دوست صفویه روی کار آمده و روحانیون را از ایران تار کرده بود شاید اولین بازگشت یک عالم جلیل القدر بازگشت میرزای قمی به ایران بود. در زمان زندیه و سپس قاجار این میرزا و عظمتش بود که قاجارها را مجبور کرد به تشیع پایبند باشند. وقتی فتحعلی شاه از او برای مسجد شاه تهران امام جماعت درخواست کرد میرزای قمی سید شفتی را که از شاگردانش بود به فتحعلی شاه معرفی کرد. سید شفتی بعدها در اصفهان عظمتی نشان داد که به حکومت غیر رسمی علما در اصفهان معروف شد و شانه به شانه ی حکومت فتحعلی شاه در تهران و در رقابت با آن بود. از دیگر شاگردان میرزای قمی می توان به سید عبدالله شبر صاحب تفسیر، سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه و سید محسن اعرجی رحمهم الله اشاره کرد. خود میرزا نزد ...
مجموعه پوسترهای میرزای قمی رحمه الله را در نشانی زیر دانلود بفرمایید:
https://tt-ej.ir/post/857
@talabegitaejtehad
هدایت شده از استاد عشایری منفرد
بسم الله
صفت «انزع بطین» از اوصاف امیرالمؤمنین، صفت مدح یا صفت ذم؟
در زیارت مخصوص امیرالمؤمنین علیه السلام، کلمه «السلام علی الانزع البطین» به کار رفته است. دکتر عبدالکریم سروش برای تضعیف متن زیارتنامه، گفته بود: «انزع بطین، یعنی کچل شکم گنده و این لقب رو مخالفان علی به او نسبت می دادند.»
🔸چنین شبههای را با دو رویکرد میتوان پاسخ داد :یک رویکرد با تعبد به روایاتی که دو وصف «انزع» و «بطین» را معنا کردهاند و یک رویکرد دیگر بدون تعبد به روایات و صرفا با توجه به معنای لغوی این دو کلمه .
استاد عشایری در مقاله «تحلیل معنایی صفت «انزع بطین» در منابع فریقین» سعی کردهاند این دو وصف امیرالمؤمنین علیه السلام را با هر دو رویکرد بررسی کنند. در چکیده مقاله آمده است:
✍️یکی از بایستههای پژوهش، شرح و تفسیر صفات و فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام است. «انزع بطین» یکی از صفات حضرت علی علیه السلام است که در متون تاریخی، روایی و زیارات مأثوره بهکار رفته است. اخیرا برخی محققان این دو کلمه را به معنای صفت مذمت و نکوهش دانسته و از همین روی این فرضیه را مطرح کردهاند که این دو صفت توسط دشمنان امیرالمؤمنین جعل و به ایشان نسبت داده شده است. چنین رویکردی این مسأله را ایجاد میکند که این دو صفت در ادب و فرهنگ عربی به چه معنایی است؟ مقالۀ پیش رو با بررسی این دو واژه در زبان و فرهنگ عربی و منابع فریقین بهمعنای واقعی آن پرداخته و اثبات کرده است که «انزع» و «بطین» معنای مدح دارند و از صفات اصیل امیرالمؤمنین علیه السلام هستند.
علاقمندان میتوانند این مقاله را در اینجا بخوانند:
https://ashaiery.andishvaran.ir/fa/UserShowArticle.html?ItemId=51250
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
💯 کانال استاد محمد عشایری منفرد (حفظه الله)
🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared
بسم الله الرحمن الرحیم
یه زمانی برای ورود به خونه ها یا الله می گفتیم الان بعضا لازم میشه برای عبور از کوچه و خیابون هم یاالله بگیم.. مهم اینه که یا الله رو بگیم و خدا نکنه از یک یاالله گفتن برای خدا هم کم بذاریم.. دیر یا زود همون طور که بعد از انقلاب با این یاالله ها کم حجابی زمان پهلوی بساطش جمع شد این کم حجابی جدید هم جمع خواهد شد ... اسم خدا حلال همه مشکلاته خصوصا اسم جامع الله...
@talabegitaejtehad
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🍃 علامه طهرانی 🍃
🔦 فرزند ایشان: همانطور که [علامه طهرانی] در جُنگ خود مرقوم فرمودهاند (1)، نظر شریفشان بر آن بود که به کار بردن الفاظی چون «دکتر» درباره فضلای حوزه جایز نیست، چون علوم اسلامی آنقدر عظمت دارد که داشتن مدرک دکترا در پزشکی یا دیگر رشتهها هیچ شرافتی محسوب نمیشود
🔦 و افزودن این لفظ به آغاز نام فضلای حوزه، موهم آنست که گویا داشتن این مدرک فضیلتی محسوب میشود. گذشته از آنکه علوم حوزه آنقدر از نظر محتوا و قوّت علمی غنی است که یک طلبه فاضل در حوزه به مراتب از نظر علمی از یک نفر دکتر دانشگاهی قویتر است.
(1) علامه طهرانی: به اشخاص معمّم که در دانشگاه تحصیل کردهاند، دکتر گفتن جائز نیست؛ زیرا این لقب از القاب مکتب اروپائیهاست و برای شخص معمم نه آنکه افتخار نیست، بلکه موجب تعظیم مکتب کفر و تحقیر شرع است. غنای علمی مکتب شرع بقدری است که برای خارجیان جای تجلیلی باقی نمیگذارد.
#هویت_مستقل
📚 نور مجرد – جلد سوم
@talabegitaejtehad
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩
🎖 گاهی وقتها سیلی خوب است! 🎖
🍃 استاد قرائتی 🍃
🎖 دو نفر از رفقای روحانی میگفتند: در ماشین نشستیم، این شوفر تاکسی ما را سوار کرد. ما برای اینکه یک خودی نشان بدهیم، به همدیگر گفتیم که شوفر تاکسی بفهمد. میگفت: من سال چند که اعضای هیأت علمی دانشگاه شدم، او میگفت: سال چند که من دکترا گرفتم. شوفر ترمز کرد و گفت: ببخشید… شما دو نفر دکتر هستید. گفت: من سالها دکتر هستم. گفت: پیاده شوید. بقیه راه را با تاکسی تلفنی بروید. من فکر کردم شما روضهخوان امام صادق [علیه السلام] هستید؛ شما را سوار کردم.
🎖 میگفت: چنان ضایع شدیم. چنان سیلی امام صادق [علیه الاسلام] به ما زد… . افتخار کن که خادم قرآن هستی. افتخار کن حدیث بلد هستی. حالا دکترا هم بد نیست. ولی نه اینکه اینقدر خودت را ببازی، که به شوفر تاکسی هم بخواهی دکترای خودت را تحمیل کنی. میگفت: خیلی ضایع شدیم. ادب شدیم! گاهی وقتها سیلیها خوب است آدم میخورد. عزت دست خداست. ما داریم آدمی را که همه امکانات را دارد ولی زندگیاش نکبت است. آدمهایی داریم که امکانات ندارند، ولی زندگیشان شیرین است.
#هویت_مستقل
🌐 Gharaati.ir
هدایت شده از موسسه مصاف
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ کتبت امرأة إيرانية:
هذا كان الذهب الوحيد الذي أملكه، خاتم زواجي. أقدمه لشعب لبنان طاعةً لأمر الولي (آية الله خامنئي)
✅ ترجمه: یک زن ایرانی نوشت:
این تنها طلایی بود که داشتم، حلقه ازدواجم. به اطاعت از فرمان ولیامر (حضرت آیتالله خامنه ای) به مردم لبنان تقدیم میکنم.
🆔 @Masaf